پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
سه شنبه 5 بهمن 1389 9:52 PM
سلام بر امام
در ميان اسرا برادري بود، اهل خمين كه عفونت سراسر بدنش را فرا گرفته و عضلات و رگهاي بدنش در حال خشك شدن بود و همگي به مرگ او يقيت داشتيم. اما كاري از دستمان برنميآمد.
از ياد نميبرم چنان درد و رنجي وجود آن برادر را در بر گرفته بود كه مرتب تب و لرز شديد ميكرد و ديگر حتي در پاسخ احوالپرسي و محبتهاي برادران نميتوانست كلامي بر زبان آورد. اما آخرين كلامي كه او در واپسين لحظات بر زبانش جاري شد، چنين بود: «من دارم ميميرم و آخرين ساعات عمر من است، ولي شما اگر توانستيد به ايران برگرديد سلام مرا به امام برسانيد.»
منبع: كتاب مقاومت دراسارت جلد3 - صفحه: 101