پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
سه شنبه 5 بهمن 1389 9:48 PM
جاد هر صدايي در محوطهي زندان جلوگيري كنند، ولي بتدريج به اين امر عادت كرده بودند، طوري كه حتي دعا كردن من به زبان فارسي را هم پذيرفته بودند. منبع: كتاب فرهنگ آزادگان جلد5 - صفحه: 111
در نتيجه يكي از راههاي آگاه كردن ديگران از حضور خودمان، همين دعا كردن با صداي بلند بود كه با آهنگ دعا، خودم را معرفي ميكردم.«بوشهري» را معرفي ميكردم، تاريخ اسارت، جايي كه هستم، شمارهي سلول، همه را بيان ميكردم و در نهايت اعلام ميكردم كه اگر كسي صداي مرا شنيده است، پس از پايان دعاي من به نداي من جواب دهد.
البته در بدو امر جوابي به من داده نميشد، ولي بعد از مدتي جوابهاي متعدد، از سلولهاي متعدد گرفتم و عدهاي از كساني كه قبل از من آزاد شده بودند، با خانوادهي من تماس گرفته و خبر اسارت مرا به آنها داده بودند.