پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
سه شنبه 5 بهمن 1389 9:43 PM
رنج عطش خوشحال بوديم كه از سوله رها شدهايم. هرطور بود رسيديم به اردوگاه تكريت 14. با چه وضعي! خيلي از بچهها زخمي بودند. عراقيها ميخواستند زودتر از دستمان راحت بشوند. با كابل ميزدند و ميگفتند: «سريع پياده شويد» منبع: كتاب شهداي غريب
يكي از بچههاي استان فارس، شكمش بر اثر اصابت تركش پاره شده بود، توان نداشت پياده شود، از ماشين انداختند او را پايين روي زمين. آنقدر هم به سر و صورتش زدند كه شهيد شد.....