پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
سه شنبه 5 بهمن 1389 6:21 PM
تلويزيون سنگي ما چون در اردوگاه اوقات فراغت زيادي داشتيم، بچهها در اين اوقات به دنبال ساختن كارهاي دستي ميرفتند. به عنوان نمونه يكي از بچهها كه در سولهي 3 بود، تلويزيوني را روي سنگ طراحي كرده بود. منبع: كتاب فرهنگ آزادگان جلد5 - صفحه: 184 راوي: اسماعيل جان محمدي فيروز_بعقوبه_كمپ 18
سرگرد عراقي كه «ممتاز» نام داشت و مسئول اردوگاه بود، هنگامي كه تلويزيون طراحي شده روي سنگ را ديد، خيلي از آن خوشش آمد و آن برادر را تشويق كرد و گفت: «اگر بخواهم اين تلويزيون را بگيرم، در مقابل آن چه چيزي از من ميخواهي؟»
آن برادر گفت: «در مقابل آن از شما وسايلي از قبيل پيچ گوشتي و چكش ميخواهم تا چيزهاي بهتري طراحي كنم». سرگرد ممتاز درمقابل خواستهاي او گفت: «اينها را نخواه!» پرسيد: «چرا؟» گفت: «شما كه وسيلهاي نداري اين را به اين جالبي و زيبايي طراحي كردهاي، اگر بخواهم اين وسايل را در اختيارت بگذارم. ميترسم اين پنكه را كه در بالا سرتان ميچرخد، به هليكوپتر تبديل كني و با آن وسيلهي فرار درست كني». اين موضوع بر سر زبان بچهها افتاد.