پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
سه شنبه 5 بهمن 1389 6:16 PM
پاره شدن عكس صدام! در يكي از روزهاي گرم تابستان، آب اردوگاه به طور كلي قطع شد. آن روز عراقيها ما را يك ساعتي زير آفتاب نگه داشتند تا آمارگيري تمام شود. وقتي وارد آسايشگاه شديم، از فرط تشنگي ناي حرف زدن نداشتيم. خيلي از بچهها با همان شرايط خوابيدند. منبع: ماهنامه سبزسرخ - صفحه: 6 راوي: آزاده يعقوب علي غلامحسيني
يك ساعتي نگذشته بود كه يك سرباز عراقي كه از نظر رفتاري خيلي بداخلاق بود، با عكس صدام وارد آسايشگاه شد و با سر و صدايي كه به راه انداخت، بچههايي كه خوابيده بودند را بيدار كرد. عكس را به ديوار نصب كرد و با تهديد گفت: « كسي حق ندارد دست به عكس بزند. »
وقتي از در آسايشگاه بيرون رفت، رحمت داودي كه اهل شهرستان نور بود، تازه از خواب بيدار شده بود. خوابآلود از من پرسيد: آب آوردند. كه من عكس صدام را نشانش دادم و گفتم: « عكس صدام را آوردند! » رحمت وقتي چشمش به عكس صدام افتاد، با عصبانيت بلند شد و رفت عكس صدام را پاره كرد و دوباره برگشت سر جايش خوابيد.
دهان همه از تعجب باز مانده بود ... جاسوسها خبر را به عامر رساندند و عامر ( سرباز عراقي ) و تعدادي سرباز براي بردن رحمت به آسايشگاه آمدند. صداي رحمت تو اردوگاه پيچيده بود. آنچنان داد ميكشيد و تهديد ميكرد كه انگار او داشت عامر را تنبيه ميكرد.
بچهها ميخنديدند. البته نه براي كتك خوردنش بلكه براي تهديدي كه او به زبان ميآورد: « عامر! من اگر آزاد شدم دوباره بر ميگردم عراق. تا تو را نكشم دستبردار نيستم! »