0

خاطرات آزادگان از دوران اسارت

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
سه شنبه 5 بهمن 1389  6:16 PM

بيمه كردن عمر

اردوگاه نهروان در آتش گرماي تابستان مي‌سوخت. آب كمياب و هر چه بود ديوار و سيم خاردار و زمين لخت آفتاب خورده بود. با عده‌اي از اسرا تازه وارد اردوگاه شده و در آستانه‌ي نماز ظهر بوديم. اسرا به هر صورت ممكن علي‌رغم كمبود آب، وضو گرفتند و نماز جماعت را با شكوه و وقار تمام با وجود بدن‌هاي مجروح و شكنجه‌ديده و گرسنگي كشيده اقامه كردند.
آن‌ها تاب ايستادن نداشتند؛ اما نماز را علي‌رغم همه‌ي تهديدات به جاي آوردند. بعثي‌ها حيرت‌زده بودند كه اسراي ايراني چگونه با اين همه رنج‌ها و دردها بدون هراس به نماز ايستاده‌اند. با يورش اوليه‌ي بعثي‌ها امام جماعت را با ضرب شلاق بردند ولي فوري يكي از بچه‌ها جايگزين شد و نماز ادامه يافت.
اسرا هم‌چون تن واحدي خود را فراموش كرده بودند و تنها با خداي متعال راز و نياز مي‌كردند و ضربات مشت و لگد بعثي‌ها تأثيري نداشت.
نماز كه پايان يافت، تازه متوجه درد جاي مشت و لگد بعثي‌ها شديم و آرزو كرديم كاش اين نماز ساعت‌ها طول مي‌كشيد زيرا لحظاتي عرفاني بود كه ما در آن، جسم خود را فراموش كرده بوديم. گرما مثل شلاق روي صورت و پوست بدنمان فرود مي‌آمد.
هجوم بعثي‌ها و تشنگي و گرسنگي و كابل و شلاق با هم درآميخته بود و با پذيرايي مفصل، روانه‌ي آسايشگاه شديم. موقع نماز بي‌آن كه هماهنگي قبلي صورت گرفته باشد و بي‌هيچ رهبري و برنامه‌اي، اسرا برخاستند و براي نماز شب آماده شدند و فضاي رعب‌انگيز و كاذبي كه عراقي‌ها ساخته بودند، در هم شكست.
اگر چه پيامد آن را روز بعد به جان خريديم ولي ذكر دعا و توسل مثل فرشته‌ي نجات به ياريمان آمد و ما را در مقابل تهديدات بيمه كرد.

منبع: مطالب ارسال شده توسط گروه فرهنگي پيام آزادگان    

راوي: آزاده امان ‌الله رحيمي  

 

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها