0

خاطرات آزادگان از دوران اسارت

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
سه شنبه 5 بهمن 1389  6:10 PM

اولين روزورود

سال 1364 در عمليات والفجر 8 اسير شدم. با آن‌كه سه گلوله در بدنم بود، عراقي‌ها مرا با دست بسته پشت تويوتاي نظامي به شهر بصره بردند. مردم بصره با انداختن آب دهان و بد و بيراه گفتن از ما پذيرايي كردند. سپس مرا به استخبارات بردند و گفتند: خودت را در راديو معرفي كن. تا شروع كردم به گفتن بسم الله الرحمن الرحيم، با كابل به سرعت به طرفم حمله‌ور شدند و من نيز بي‌هوش بر زمين افتادم. آن‌گاه مرا به بيمارستان انتقال دادند و تحت عمل جراحي قرار گرفتم.
گلوله‌ها را از بدنم بيرون آوردند و مجدداً به استخبارات فرستادند. مأموران امنيتي در اولين ثانيه‌هاي ورود من گفتند: «دراز بكش» آن‌ها با ناخن‌گير به جان بخيه‌هاي جراحي‌ام افتادند و آن‌ها را بيرون كشيدند.
يك سال تمام در سلول‌هاي تنگ و تاريك آن‌جا به سر بردم و تحت انواع شكنجه‌ها قرار گرفتم. تا مرا به اردوگاه رماديه انتقال دادند.

 

منبع: كتاب مقاومت دراسارت جلد4   -  صفحه: 72  

 

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها