0

خاطرات آزادگان از دوران اسارت

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
سه شنبه 5 بهمن 1389  6:07 PM

اعتصاب

اردوگاه به اعتصاب كشيده شد. داستان از اين قرار بود كه مي‌خواستند سربازها را از بسيجي‌ها جدا كنند، اما اسرا نمي‌پذيرفتند و يك‌صدا مي‌گفتند: «ما ايراني هستيم و تن به اين خواسته‌ي شما نمي‌دهيم».
عراقي‌ها به مدت پنج روز حتي آب هم به ما ندادند. عطش شديد بچه‌ها باعث شد كه درها را بشكنند و حتي از ديوار راهي به سوي بيرون پيدا كنند. با هجوم بچه‌ها به داخل محوطه، هرچه برگ بر روي درختان بود از بين رفت.
چون بچه‌ها تشنه بودند، براي رفع تشنگي خود برگ درختان را خوردند. سپس همه‌ي اسرا دست در دست هم نماز وحدت خواندند. پس از اتمام نماز، عراقي‌ها با باتوم‌هايشان مانند حيوان‌هاي وحشي به سوي ما هجوم آوردند. صحنه‌ي دلخراشي بود.
نيروي بدني بچه‌ها به دليل تشنگي و گرسنگي تحليل رفته بود. در آن روز فراموش نشدني حدود 450 نفر از اسرا دست يا پايشان شكست و 3 نفر از ما نيز شهيد شدند. سردسته‌ي اين اعتصاب فردي به نام لختو بود كه بعد از آزادي‌اش از اسارت در خردادماه سال 1375 هر دو كليه‌اش از كار افتاد و تا رسيدن به بيمارستان روحش قرين رحمت الهي شد.
«روحش شاد.»

 

منبع: ماهنامه سبزسرخ   -  صفحه: 4  

راوي: علي اكبر ابوترابي  

 

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها