پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
سه شنبه 5 بهمن 1389 6:07 PM
اسير دلاور يك روز شيخ علي تهراني آمد براي اسرا سخنراني كند. در بين سخنراني به امام توهين شد. يك نفر از بچهها بلند شد و يك سيلي به صورت شيخعلي زد. سربازان عراقي به سمت او دويدند، اما شيخ گفت: «نزنيد، من از او سوالي دارم». پرسيد: «تو به چه جرأتي زدي تو گوش من؟» آن برادر هم پاسخ داد: «تو به چه جرأتي به امام توهين كردي؟» تو كه سهلي، هركس به امام بخواهد توهين كند جلويش ميايستيم. منبع: كتاب يك قفس، صدپرنده، هزارپرواز
سربازان بعث مات و مبهوت به او نگاه ميكردند. شجاعت بيحد او سربازان بعث را نيز شگفتزده نمود.