0

خاطرات آزادگان از دوران اسارت

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به: اين بخش شامل خاطرات آزادگان از دوران اسارت مي باشد.
سه شنبه 5 بهمن 1389  6:01 PM

آشپز فضول

يكي از روزهايي كه «بوشهري» * و «زرباني» از طريق ضربه‌زدن به ديوار سلول با هم صحبت مي‌كردند، يك آشپز فضول مچشان را گرفته بود. به «زرباني» پرخاش كرده بود و پنجره را باز كرده و به «بوشهري»، بعد از بد و بيراه گفتن، گفته بود: «مي‌برمت پايين.»
منظور از پايين بردن هم يعني به شكنجه‌گاه بردن. «بوشهري» هم چون توصيف كتك خوردن من را شنيده بود و مي‌دانست كه پايين بردن يعني چه، با ضربه زدن به ديوار به من گفت كه: «تا مدتي با من حرف نزن، چون من زير نظر هستم.» گفتم: «حكمت (اسم آشپز حكمت بود) توپ تو خالي است، زياد مقيد به حرف‌هايش نباش.» ولي براي احتياط، ايشان تصميم گرفتند مدتي از برقراري ارتباط خودداري كنيم.
اين مدت زياد طول نكشيد. شايد پس از سه، چهار روز ما سلام‌هاي صبحگاهي را شروع كرديم ولي ديگر مثل سابق، مكالمه‌ها را طول نمي‌داديم.
*معاون وزيرنفت، شهيد تندگويان.

منبع: كتاب فرهنگ آزادگان جلد5   -  صفحه: 105  

 

 
 
تشکرات از این پست
nargese_montazer flatrone1940
دسترسی سریع به انجمن ها