.سلول تکانی های نوروزی در اسارت
چهارشنبه 28 اسفند 1392 8:12 AM
بهش گفتم از سلول تکانی قبل از عید نوروز در اسارت برایم بگو، آهی کشید و این جمله را به زبان آورد و آرام گفت: امان از غریبی و بی کسی، امان از اسارت!
کریم را می گویم از بچه های تکریت12
و در ادامه می گوید: سلول تکانی وجود نداشت، زیراندازی نبود که تکانده شود، هرروز هر کس یک پتو داشت که
می تکاند و تا می زد و سیمان های کف سلول را هم گردگیری و تمیز می کردند.
از نظر ظروف هم هر 14 نفر یک دیس داشتند که هر روز سه بار شسته می شد و دیگر هیچ ...
و خدا بود که نور امیدش را که سر منشأ امید، صبر و مقاومت بود بر دلهایمان می تاباند و هر روز دلمان را می تکاند
و عید ما هر روز بود...