مسئولان آسایشگاه ها، بدترین و کوچک ترین لباس ها را برمی داشتند
چهارشنبه 28 اسفند 1392 8:11 AM
نقل از وبلاگ خاطرات اسارت- محمد سلیمانزاده
در آتش سوزی انبار تعدادی بی سیم و کلت و حتی اسلحه های بزرگتر ربوده شد. عراقی ها به دنبال این قبضه کلت می گشتند و به این بهانه بچه ها را می بردند، شکنجه و اذیت می کردند. این مساله آن قدر بالا گرفت تا برادری به نام خلیل اله فاتحی که معروف به یعقوب بود، سرقت کلت را برعهده گرفت، او زیر شکنجه شهید شد.
درباره ی نحوه ی تقسیم لباس ها هیچ قانون و روالی در اردوگاه نبود، هر چه فرمانده ی اردوگاه می گفت همان می شد. قرار بود که هیچ نظمی نباشد. گاهی لباس زیر را شش ماه یک بار یا بعضی وقت ها سالی یک بار می دادند. سالی یک بار هم پیراهن می دادند یا لباس هایی که مخصوص تعمیر کاران اتومبیل بود.
نکته ی قابل اشاره این بود که همیشه سهمیه ی لباس را کم می دادند؛ اندازه ی لباس ها هم کوچک و بزرگ بود. می خواستند که بچه ها بر سر بزرگی و کوچکی و کم و زیاد بودن لباس ها دعوا کنند، اما انتظار پوچ شان هیچ وقت عملی نشد. وقتی لباس ها را می آوردند، با قرعه کشی سر جای هر کس یک دست لباس می انداختند. بچه ها لباس های بزرگ را به پیرمردها و یا کسانی که هیکل درشت داشتند می دادند. مسئولان آسایشگاه ها، بدترین و کوچک ترین لباس ها را برمی داشتند تا دیگران احساس تحمیل لباس نکنند و اعتراضی نباشد.