فلسفه پوشش در اسلام
سه شنبه 5 بهمن 1389 1:02 AM
واژه«حجاب» سيماي حقيقي مساله حجاب 1.آرامش رواني 2.استحكام پيوند خانوادگي 3.استواري اجتماع 4.ارزش و احترام زن پي نوشت : 1.ص/ 32.
منبع: مجموعه آثار علامه شهيدمرتضي مطهري(رحمت الله عليه)، جلد نوزدهم
فلسفههايي كه قبلا براي پوشش ذكر كرديم غالبا توجيهاتي بود كه مخالفينپوشش تراشيدهاند و خواستهاند آن را حتي در صورت اسلامياش امري غير منطقي ونامعقول معرفي كنند.روشن است كه اگر انسان مسالهاي را از اول خرافه فرض كند،توجيهي هم كه براي آن ذكر ميكند متناسب با خرافه خواهد بود.اگر بحث كنندگان،مساله را با بيطرفي مورد كاوش قرار ميدادند در مييافتند كه فلسفه پوشش وحجاب اسلامي هيچ يك از سخنان پوچ و بياساس آنها نيست.
ما براي پوشش زن از نظر اسلام فلسفه خاصي قائل هستيم كه نظر عقلي آن راموجه ميسازد و از نظر تحليل ميتوان آن را مبناي حجاب در اسلام دانست.
در دستوري كه امير المؤمنين عليه السلام به مالك اشتر نوشته است ميفرمايد: «فلا تطولن احتجابك عن رعيتك» (2) يعني در ميان مردم باش،كمتر خود را در اندرونخانه خود از مردم پنهان كن;حاجب و دربان تو را از مردم جدا نكند،بلكه خودت رادر معرض ملاقات و تماس مردم قرار بده تا ضعيفان و بيچارگان بتوانند نيازمنديها وشكايات خود را به گوش تو برسانند و تو نيز از جريان امور بي اطلاع نماني.
ابن خلدون در مقدمه خويش فصلي دارد تحت عنوان«فصل في الحجاب كيف يقع فيالدول و انه يعظم عند الهرم».در اين فصل بيان ميكند كه حكومتها در بدو تشكيل ميانخود و مردم حائل و فاصلهاي قرار نميدهند ولي تدريجا حائل و پرده ميان حاكم ومردم ضخيمتر ميشود تا بالاخره عواقب ناگواري به وجود ميآورد.ابن خلدون كلمه«حجاب»را به معني پرده و حائل(نه پوشش)به كار برده است.
استعمال كلمه«حجاب»در مورد پوشش زن يك اصطلاح نسبتا جديد است.درقديم و مخصوصا در اصطلاح فقها كلمه«ستر»كه به معني پوشش استبه كار رفتهاست.فقها چه در كتاب الصلوة و چه در كتاب النكاح كه متعرض اين مطلب شدهاندكلمه«ستر»را به كار بردهاند نه كلمه«حجاب»را.
بهتر اين بود كه اين كلمه عوض نميشد و ما هميشه همان كلمه«پوشش»را بهكار ميبرديم،زيرا چنانكه گفتيم معني شايع لغت«حجاب»پرده است و اگر در موردپوشش به كار برده ميشود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همين امر موجبشده كه عده زيادي گمان كنند كه اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانهمحبوس باشد و بيرون نرود.
وظيفه پوشش كه اسلام براي زنان مقرر كرده استبدين معني نيست كه از خانه بيرون نروند.زنداني كردن و حبس زن در اسلام مطرح نيست.در برخي از كشورهايقديم مثل ايران قديم و هند چنين چيزهايي وجود داشته است ولي در اسلام وجودندارد.
پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان بدن خود رابپوشاند و به جلوهگري و خودنمايي نپردازد. آيات مربوطه همين معني را ذكر ميكند وفتواي فقها هم مؤيد همين مطلب است و ما حدود اين پوشش را با استفاده از قرآن ومنابع سنت ذكر خواهيم كرد.در آيات مربوطه لغت«حجاب»به كار نرفته است.آياتيكه در اين باره هست،چه در سوره مباركه نور و چه در سوره مباركه احزاب،حدودپوشش و تماسهاي زن و مرد را ذكر كرده استبدون آنكه كلمه«حجاب»را به كاربرده باشد.آيهاي كه در آن كلمه«حجاب»به كار رفته است مربوط استبه زنانپيغمبر اسلام.
ميدانيم كه در قرآن كريم درباره زنان پيغمبر دستورهاي خاصي وارد شده است. اولين آيه خطاب به زنان پيغمبر با اين جمله آغاز ميشود: يا نساء النبي لستن كاحد منالنساء يعني شما با ساير زنان فرق داريد.اسلام عنايتخاصي داشته است كه زنانپيغمبر،چه در زمان حيات آن حضرت و چه بعد از وفات ايشان،در خانههاي خودبمانند،و در اين جهتبيشتر منظورهاي اجتماعي و سياسي در كار بوده است.قرآنكريم صريحا به زنان پيغمبر ميگويد: و قرن في بيوتكن يعني در خانههاي خودبمانيد.اسلام ميخواسته است«امهات المؤمنين»كه خواه ناخواه احترام زيادي در ميانمسلمانان داشتند از احترام خود سوء استفاده نكنند و احيانا ابزار عناصر خودخواه وماجراجو در مسائل سياسي و اجتماعي واقع نشوند.و چنانكه ميدانيم يكي از امهاتالمؤمنين(عايشه)كه از اين دستور تخلف كرد ماجراهاي سياسي ناگواري براي جهاناسلام به وجود آورد.خود او هميشه اظهار تاسف ميكرد و ميگفت دوست داشتمفرزندان زيادي از پيغمبر ميداشتم و ميمردند اما به چنين ماجرايي دست نميزدم.
سر اينكه زنان پيغمبر ممنوع شدند از اينكه بعد از آن حضرت با شخص ديگريازدواج كنند به نظر من همين است;يعني شوهر بعدي از شهرت و احترام زنشسوء استفاده ميكرد و ماجراها ميآفريد.بنابر اين اگر درباره زنان پيغمبر دستور اكيدترو شديدتري وجود داشته باشد بدين جهت است.
به هر حال آيهاي كه در آن آيه كلمه«حجاب»به كار رفته آيه53 از سوره احزاب است كه ميفرمايد: و اذا سالتموهن متاعا فاسالوهن من وراء حجاب يعني اگر از آنهامتاع و كالاي مورد نيازي مطالبه ميكنيد از پشت پرده از آنها بخواهيد.در اصطلاحتاريخ و حديث اسلامي هر جا نام«آيه حجاب»آمده است مثلا گفته شده قبل از نزولآيه حجاب چنان بود و بعد از نزول آيه حجاب چنين شد،مقصود اين آيه است كهمربوط به زنان پيغمبر است (3) ،نه آيات سوره نور كه ميفرمايد:
قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم-الي آخر-قل للمؤمنات يغضضن منابصارهن .
يا آيه سوره احزاب كه ميفرمايد:
يدنين عليهن من جلابيبهن الي آخر.
اما اينكه چطور در عصر اخير به جاي اصطلاح رايج فقها يعني ستر و پوششكلمه حجاب و پرده و پردگي شايع شده ستبراي من مجهول است،و شايد از ناحيهاشتباه كردن حجاب اسلامي به حجابهايي كه در ساير ملل مرسوم بوده ستباشد.مادر اين باره بعدا توضيح بيشتري خواهيم داد.
اسلام كه به روح مسائل مينگرد جواب ميدهد:خير،مردان فقط در محيطخانوادگي و در كادر قانون ازدواج و همراه با يك سلسله تعهدات سنگين ميتوانند اززنان به عنوان همسران قانوني كامجويي كنند،اما در محيط اجتماع استفاده از زنان بيگانه ممنوع است.و زنان نيز از اينكه مردان را در خارج از كانون خانوادگي كاميابسازند به هر صورت و به هر شكل ممنوع ميباشند.
درست است كه صورت ظاهر مساله اين است كه زن چه بكند؟پوشيده بيرونبيايد يا عريان؟يعني آن كس كه مساله به نام او عنوان ميشود زن است و احيانا مسالهبا لحن دلسوزانهاي طرح ميشود كه آيا بهتر است زن آزاد باشد يا محكوم و اسير و درحجاب؟اما روح مساله و باطن مطلب چيز ديگر است و آن اينكه آيا مرد بايد دربهرهكشي جنسي از زن،جز از جهت زنا،آزادي مطلق داشته باشد يا نه؟يعني آن كه دراين مساله ذي نفع است مرد است نه زن،و لااقل مرد از زن در اين مساله ذينفعتراست.به قول ويل دورانت:
«دامنهاي كوتاه براي همه جهانيان بجز خياطان نعمتي است.»
پس روح مساله،محدوديت كاميابيها به محيط خانوادگي و همسران مشروع،ياآزاد بودن كاميابيها و كشيده شدن آنها به محيط اجتماع است.اسلام طرفدار فرضيهاول است.
از نظر اسلام محدوديت كاميابيهاي جنسي به محيط خانوادگي و همسرانمشروع،از جنبه رواني به بهداشت رواني اجتماع كمك ميكند،و از جنبه خانوادگيسبب تحكيم روابط افراد خانواده و برقراري صميميت كامل بين زوجين ميگردد،و ازجنبه اجتماعي موجب حفظ و استيفاي نيروي كار و فعاليت اجتماع ميگردد،و از نظروضع زن در برابر مرد، سبب ميگردد كه ارزش زن در برابر مرد بالا رود.
فلسفه پوشش اسلامي به نظر ما چند چيز است.بعضي از آنها جنبه رواني دارد وبعضي جنبه خانه و خانوادگي،و بعضي ديگر جنبه اجتماعي،و بعضي مربوط استبهبالا بردن احترام زن و جلوگيري از ابتذال او.
حجاب در اسلام از يك مساله كليتر و اساسيتري ريشه ميگيرد و آن اين استكه اسلام ميخواهد انواع التذاذهاي جنسي،چه بصري و لمسي و چه نوع ديگر،بهمحيط خانوادگي و در كادر ازدواج قانوني اختصاص يابد،اجتماع منحصرا براي كارو فعاليتباشد.بر خلاف سيستم غربي عصر حاضر كه كار و فعاليت را با لذتجوييهايجنسي به هم ميآميزد اسلام ميخواهد اين دو محيط را كاملا از يكديگر تفكيك كند.
اكنون به شرح چهار قسمت فوق ميپردازيم:
1.تاريخ همان طوري كه از آزمندان ثروت ياد ميكند كه با حرص و آزيحيرتآور در پي گرد آوردن پول و ثروت بودهاند و هر چه بيشتر جمع ميكردهاندحريصتر ميشدهاند،همچنين از آزمنداني در زمينه مسائل جنسي ياد ميكند.اينها نيزبه هيچ وجه از نظر حس تصرف و تملك زيبارويان در يك حدي متوقف نشدهاند. صاحبان حرمسراها و در واقع همه كساني كه قدرت استفاده داشتهاند چنين بودهاند.
كريستن سن نويسنده كتاب ايران در زمان ساسانيان در فصل نهم كتاب خويشمينويسد:
«در نقش شكار طاق بستان فقط چند تن از سه هزار زني كه خسرو(پرويز)در حرمداشت ميبينيم.اين شهريان هيچ گاه از اين ميل سير نميشد.دوشيزگان و بيوگان وزنان صاحب اولاد را در هر جا نشان ميدادند به حرم خود ميآورد.هر زمان كهميل تجديد حرم ميكرد نامهاي چند به فرمانروايان اطراف ميفرستاد و در آنوصف زن كامل عيار را درج ميكرد.پس عمال او هر جا زني را با وصف نامهمناسب ميديدند به خدمت ميبردند.»
از اين گونه جريانها در تاريخ قديم بسيار ميتوان يافت.در جديد اين جريانها بهشكل حرمسرا نيست،به شكل ديگر است، با اين تفاوت كه در جديد لزومي نداردكسي به اندازه خسرو پرويز و هارون الرشيد امكانات داشته باشد.در جديد به بركتتجدد فرنگي،براي مردي كه يك صد هزارم پرويز و هارون امكانات داشته باشد ميسر است كه به اندازه آنها از جنس زن بهرهكشي كند.
2.هيچ فكر كردهايد كه حس«تغزل»در بشر چه حسي است؟قسمتي از ادبياتجهان عشق و غزل است.در اين بخش از ادبيات،مرد،محبوب و معشوق خود راستايش ميكند،به پيشگاه او نياز ميبرد،او را بزرگ و خود را كوچك جلوه ميدهد، خود را نيازمند كوچكترين عنايت او ميداند،مدعي ميشود كه محبوب و معشوق«صد ملك جان به نيم نظر ميتواند بخرد،پس چرا در اين معامله تقصير ميكند»،ازفراق او دردمندانه مينالد.
اين چيست؟چرا بشر در مورد ساير نيازهاي خود چنين نميكند؟آيا تاكنونديدهايد كه يك آدم پول پرستبراي پول،يك آدم جاه پرستبراي جاه و مقامغزلسرايي كند؟!آيا تاكنون كسي براي نان غزلسرايي كرده است؟چرا هر كسي از شعرو غزل ديگري خوشش ميآيد؟چرا همه از ديوان حافظ اينقدر لذت ميبرند؟آيا جزاين است كه همه كس آن را با زبان يك غريزه عميق كه سراپاي وجودش را گرفتهاست منطبق ميبيند؟چقدر اشتباه ميكنند كساني كه ميگويند يگانه عامل اساسيفعاليتهاي بشر عامل اقتصاد است!!
بشر براي عشقهاي جنسي خود موسيقي خاصي دارد،همچنانكه براي معنوياتنيز موسيقي خاص دارد،در صورتي كه براي حاجتهاي صرفا مادي از قبيل آب و نانموسيقي ندارد.
من نميخواهم ادعا كنم كه تمام عشقها جنسي است و هم هرگز نميگويم كهحافظ و سعدي و ساير غزلسرايان صرفا از زبان غريزه جنسي سخن گفتهاند.اينمبحث،مبحث ديگري است كه جداگانه بايد بحثشود.
ولي قدر مسلم اين است كه بسياري از عشقها و غزلها عشق و غزلهايي است كهمرد براي زن داشته است.همين قدر كافي است كه بدانيم توجه مرد به زن از نوع توجهبه نان و آب نيست كه با سير شدن شكم اقناع شود،بلكه يا به صورت حرص و آز وتنوع پرستي درميآيد و يا به صورت عشق و غزل.ما بعدا در اين باره بحثخواهيمكرد كه در چه شرايطي حالتحرص و آز جنسي تقويت ميشود و در چه شرايطيشكل عشق و غزل پيدا ميكند و رنگ معنوي به خود ميگيرد.
به هر حال اسلام به قدرت شگرف اين غريزه آتشين توجه كامل كرده است. روايات زيادي درباره خطرناك بودن«نگاه»، خطرناك بودن خلوت با زن،و بالاخره خطرناك بودن غريزهاي كه مرد و زن را به يكديگر پيوند ميدهد وارد شده است.
اسلام تدابيري براي تعديل و رام كردن اين غريزه انديشيده است و در اين زمينه،هم براي زنان و هم براي مردان تكليف معين كرده است.يك وظيفه مشترك كه برايزن و مرد هر دو مقرر فرموده مربوط به نگاه كردن است:
قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم...قل للمؤمنات يغضضنمن ابصارهن و يحفظن فروجهن .
خلاصه اين دستور اين است كه زن و مرد نبايد به يكديگر خيره شوند،نبايدچشم چراني كنند،نبايد نگاههاي مملو از شهوت به يكديگر بدوزند،نبايد به قصدلذت بردن به يكديگر نگاه كنند.يك وظيفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن ايناست كه بدن خود را از مردان بيگانه پوشيده دارند و در اجتماع به جلوهگري و دلربايينپردازند،به هيچ وجه و هيچ صورت و با هيچ شكل و رنگ و بهانهاي كاري نكنند كهموجبات تحريك مردان بيگانه را فراهم كنند.
روح بشر فوق العاده تحريك پذير است.اشتباه است كه گمان كنيمتحريك پذيري روح بشر محدود به حد خاصي است و از آن پس آرام ميگيرد.
همان طور كه بشر-اعم از مرد و زن-در ناحيه ثروت و مقام از تصاحب ثروت واز تملك جاه و مقام سير نميشود و اشباع نميگردد،در ناحيه جنسي نيز چنين است.
هيچ مردي از تصاحب زيبارويان و هيچ زني از متوجه كردن مردان و تصاحب قلبآنان و بالاخره هيچ دلي از هوس سير نميشود.
و از طرفي تقاضاي نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدني است و هميشه مقروناستبه نوعي احساس محروميت.دست نيافتن به آرزوها به نوبه خود منجر بهاختلالات روحي و بيماريهاي رواني ميگردد.
چرا در دنياي غرب اينهمه بيماري رواني زياد شده است؟علتش آزادي اخلاقيجنسي و تحريكات فراوان سكسي است كه به وسيله جرايد و مجلات و سينماها وتئاترها و محافل و مجالس رسمي و غير رسمي و حتي خيابانها و كوچهها انجامميشود.
اما علت اينكه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان يافته است اين است كه ميل به خودنمايي و خودآرايي مخصوص زنان است.از نظر تصاحب قلبها و دلها مردشكار است و زن شكارچي،همچنانكه از نظر تصاحب جسم و تن،زن شكار است ومرد شكارچي.ميل زن به خودآرايي از اين نوع حس شكارچيگري او ناشي ميشود. در هيچ جاي دنيا سابقه ندارد كه مردان لباسهاي بدن نما و آرايشهاي تحريك كنندهبه كار برند.اين زن است كه به حكم طبيعتخاص خود ميخواهد دلبري كند و مرد رادلباخته و در دام علاقه به خود اسير سازد.لهذا انحراف تبرج و برهنگي از انحرافهايمخصوص زنان است و دستور پوشش هم براي آنان مقرر گرديده است.
ما درباره طغيان پذيري غريزه جنسي و اينكه بر خلاف ادعاي افرادي مانند راسلغريزه جنسي با آزاد گذاشتن كامل و خصوصا با فراهم كردن وسائل تحريك هرگزسير نميشود و اشباع نميگردد و همچنين درباره انحراف«چشم چراني»در مردان وانحراف«تبرج»در زنان،باز هم بحثخواهيم كرد.
اختصاص يافتن استمتاعات و التذاذهاي جنسي به محيط خانوادگي و در كادرازدواج مشروع،پيوند زن و شوهري را محكم ميسازد و موجب اتصال بيشتر زوجينبه يكديگر ميشود.
فلسفه پوشش و منع كاميابي جنسي از غير همسر مشروع،از نظر اجتماعخانوادگي اين است كه همسر قانوني شخص از لحاظ رواني عامل خوشبخت كردن اوبه شمار برود;در حالي كه در سيستم آزادي كاميابي،همسر قانوني از لحاظ روانييك نفر رقيب و مزاحم و زندانبان به شمار ميرود و در نتيجه كانون خانوادگيبر اساس دشمني و نفرت پايهگذاري ميشود.
علت اينكه جوانان امروز از ازدواج گريزانند و هر وقتبه آنان پيشنهاد ميشود،جواب ميدهند كه حالا زود است،ما هنوز بچهايم،و يا به عناوين ديگر از زير بار آنشانه خالي ميكنند همين است;و حال آنكه در قديم يكي از شيرينترين آرزوهاي جوانان ازدواج بود.جوانان پيش از آنكه به بركت دنياي اروپا كالاي زن اينهمه ارزانو فراوان گردد« شب زفاف را كم از تخت پادشاهي» نميدانستند.
ازدواج در قديم پس از يك دوران انتظار و آرزومندي انجام ميگرفت و به هميندليل زوجين يكديگر را عامل نيكبختي و سعادت خود ميدانستند،ولي امروزكامجوييهاي جنسي در غير كادر ازدواج به حد اعلي فراهم است و دليلي براي آناشتياقها وجود ندارد.
معاشرتهاي آزاد و بيبند و بار پسران و دختران ازدواج را به صورت يك وظيفهو تكليف و محدوديت درآورده است كه بايد آن را با توصيههاي اخلاقي و يا احياناچنانكه برخي از جرايد پيشنهاد ميكنند-با اعمال زور بر جوانان تحميل كرد.
تفاوت آن جامعه كه روابط جنسي را محدود ميكند به محيط خانوادگي و كادرازدواج قانوني،با اجتماعي كه روابط آزاد در آن اجازه داده ميشود اين است كهازدواج در اجتماع اول پايان انتظار و محروميت،و در اجتماع دوم آغاز محروميت ومحدوديت است.در سيستم روابط آزاد جنسي پيمان ازدواج به دوران آزادي دختر وپسر خاتمه ميدهد و آنها را ملزم ميسازد كه به يكديگر وفادار باشند و در سيستماسلامي به محروميت و انتظار آنان پايان ميبخشد.
سيستم روابط آزاد اولا موجب ميشود كه پسران تا جايي كه ممكن است ازازدواج و تشكيل خانواده سر باز زنند و فقط هنگامي كه نيروهاي جواني و شور ونشاط آنها رو به ضعف و سستي مينهد اقدام به ازدواج كنند و در اين موقع زن را فقطبراي فرزند زادن و احيانا براي خدمتكاري و كلفتي بخواهند،و ثانيا پيوند ازدواجهايموجود را سست ميكند و سبب ميگردد به جاي اينكه خانواده بر پايه يك عشقخالص و محبت عميق استوار باشد و هر يك از زن و شوهر همسر خود را عاملسعادت خود بداند بر عكس به چشم رقيب و عامل سلب آزادي و محدوديتببيند وچنانكه اصطلاح شده ستيكديگر را«زندانبان»بنامند.
وقتي پسر يا دختري ميخواهد بگويد ازدواج كردهام،ميگويد براي خودمزندانبان گرفتهام.اين تعبير براي چيست؟براي اينكه قبل از ازدواج آزاد بود هر كجابخواهد برود،با هر كسي بخواهد برقصد،بلاسد،هيچ كس نبود كه بگويد بالاي چشمتابروست.ولي پس از ازدواج اين آزاديها محدود شده است،اگر يك شب دير به خانهبيايد مورد مؤاخذه همسرش قرار ميگيرد كه كجا بودي؟و اگر در محفلي با التهاب با دختري برقصد همسرش به او اعتراض ميكند.واضح است كه روابط خانواده درچنين سيستمي تا چه اندازه سرد و سست و غير قابل اطمينان است.
بعضيها مانند برتراند راسل پنداشتهاند كه جلوگيري از معاشرتهاي آزاد صرفا بهخاطر اطمينان مرد نسبتبه نسل است;براي حل اشكال،استفاده از وسائلضد آبستني را پيشنهاد كردهاند;در صورتي كه مساله،تنها پاكي نسل نيست;مسالهمهم ديگر ايجاد پاكترين و صميميترين عواطف بين زوجين و برقرار ساختن يگانگيو اتحاد كامل در كانون خانواده است.تامين اين هدف وقتي ممكن است كه زوجين ازهر گونه استمتاع از غير همسر يا همسران قانوني چشم بپوشند،مرد چشم به زن ديگرنداشته باشد و زن نيز در صدد تحريك و جلب توجه كسي جز شوهر خود نباشد واصل ممنوعيت هر نوع كاميابي جنسي در غير كادر خانواده حتي قبل از ازدواج همرعايت گردد.
به علاوه،زني كه تا اينجا پيش رفته است كه به پيروي از امثال راسل و تقليد ازصاحبان مكتب«اخلاق نوين جنسي»با داشتن همسر قانوني عشق خود را در جايديگر جستجو ميكند و با مرد مورد عشق و علاقه خود همبستر ميشود،چه اطمينانيهست كه به خاطر همسر قانوني كه چندان مورد علاقهاش نيست وسائل ضد آبستنيبه كار برد و از مرد مورد عشق و علاقه خود آبستن نشود و فرزند را به ريش همسرقانوني نبندد؟قطعا چنين زني مايل است كه فرزندي كه به دنيا ميآورد از مرد موردعلاقهاش باشد نه از مردي كه فقط به حكم قانون همسر اوست و الزاما به حكم قانوننبايد از غير او آبستن شود.همچنان مرد نيز طبعا علاقهمند است كه از زن مورد عشقو علاقهاش فرزند داشته باشد نه از زني كه با زور قانون به او پيوند كردهاند.دنياياروپا عملا نشان داده است كه با وجود وسائل ضد آبستني آمار فرزندان غير مشروعوحشتآور است.
آنچه موجب فلج كردن نيروي زن و حبس استعدادهاي اوستحجاب به صورتزنداني كردن زن و محروم ساختن او از فعاليتهاي فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي استو در اسلام چنين چيزي وجود ندارد.اسلام نه ميگويد كه زن از خانه بيرون نرود و نهميگويد حق تحصيل علم و دانش ندارد-بلكه علم و دانش را فريضه مشترك زن ومرد دانسته است-و نه فعاليت اقتصادي خاصي را براي زن تحريم ميكند.اسلام هرگزنميخواهد زن بيكار و بيعار بنشيند و وجودي عاطل و باطل بار آيد.پوشانيدن بدن بهاستثناي وجه و كفين مانع هيچ گونه فعاليت فرهنگي يا اجتماعي يا اقتصادي نيست. آنچه موجب فلج كردن نيروي اجتماع است آلوده كردن محيط كار به لذتجوييهايشهواني است.
آيا اگر پسر و دختري در محيط جداگانهاي تحصيل كنند و فرضا در يك محيطدرس ميخوانند دختران بدن خود را بپوشانند و هيچ گونه آرايشي نداشته باشند بهتردرس ميخوانند و فكر ميكنند و به سخن استاد گوش ميكنند يا وقتي كه كنار هرپسري يك دختر آرايش كرده با دامن كوتاه تا يك وجب بالاي زانو نشسته باشد؟آيااگر مردي در خيابان و بازار و اداره و كارخانه و غيره با قيافههاي محرك و مهيج زنانآرايش كرده دائما مواجه باشد بهتر سرگرم كار و فعاليت ميشود يا در محيطي كه باچنين مناظري روبرو نشود؟اگر باور نداريد،از كساني كه در اين محيطها كار ميكنندبپرسيد.هر مؤسسه يا شركتيا ادارهاي كه سخت مايل است كارها به خوبي جريانيابد از اين نوع آميزشها جلوگيري ميكند.اگر باور نداريد تحقيق كنيد.
حقيقت اين است كه اين وضع بيحجابي رسوا كه در ميان ماست و از اروپا وآمريكا هم داريم جلو ميافتيم از مختصات جامعههاي پليد سرمايهداري غربي استو يكي از نتايجسوء پول پرستيها و شهوترانيهاي سرمايهداران غرب است،بلكه يكياز طرق و وسائلي است كه آنها براي تخدير و بي حس كردن اجتماعات انساني ودرآوردن آنها به صورت مصرف كننده اجباري كالاهاي خودشان به كار ميبرند.
«اطلاعات»5/9/47 گزارشي از اداره كل نظارت بر مواد خوردني،آشاميدني،آرايشي نقل كرده است.درباره لوازم آرايش چنين مينويسد:
«تنها در ظرف يك سال 210 هزار كيلو مواد و لوازم آرايش از قبيل ماتيك،سرخاب،كرم،پودر،سايه چشم براي مصرف خانمها وارد شده است.از اين مقدار 181 هزار كيلوگرم آن انواع كرم بوده است.در اين مدت به 1650 قوطي و 2500دوجين پودر صورت و 4604 عدد روژ لب،2280 عدد صابون لاغري،2280آمپول آرايشي اجازه ورود داده شده است.البته بايد 3100 عدد سايه چشم و2400 خط چشم را نيز به آن اضافه كرد.»
آري بايد زن ايراني به بهانه« تجدد» و« تقدم» و« مقتضيات زمان» هر روز و هرساعتبا وسائلي كه در دنياي سرمايهداري تهيه ميشود خود را در معرض نمايشبگذارد تا بتواند چنين مصرف كننده لايقي براي كارخانههاي اروپايي باشد.اگر زنايراني بخواهد خود را فقط براي همسر قانوني و يا براي حضور در مجالساختصاصي زنان بيارايد،نه مصرف كننده لايقي براي سرمايهداران غربي خواهد بود ونه وظيفه و ماموريت ديگرش را كه عبارت است از انحطاط اخلاق جوانان و ضعفاراده آنان و ايجاد ركود در فعاليت اجتماعي،به نفع استعمار غرب انجام خواهد داد.
در جامعههاي غير سرمايهداري با همه احساسات ضد مذهبي كه در آنجا وجوددارد كمتر شنيده ميشود كه چنين رسواييها به نام آزادي زن وجود داشته باشد.
اسلام زن را تشويق كرده است كه از اين وسيله استفاده كند.اسلام مخصوصاتاكيد كرده است كه زن هر اندازه متينتر و باوقارتر و عفيفتر حركت كند و خود را درمعرض نمايش براي مرد نگذارد بر احترامش افزوده ميشود.
بعدا در تفسير آيات سوره احزاب خواهيم ديد كه قرآن كريم پس از آنكه توصيهميكند زنان خود را بپوشانند ميفرمايد: ذلك ادني ان يعرفن فلا يؤذين يعني اين كاربراي اينكه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختيار مردان قرار نميدهندبهتر است و در نتيجه دورباش و حشمت آنها مانع مزاحمت افراد سبكسر ميگردد.
2.نهج البلاغة،نامه53.
3.رجوع شود به صحيح مسلم،ج 4/ ص 148-151.
عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)