هشت درس و پیام از هشتمین امام
شنبه 2 بهمن 1389 4:00 PM
«اصولاً رسول اكرم (صلی الله علیه واله) و ائمه علیهمالسلام طبق روایاتی كه داریم قبل از این عالم انواری بودهاند در ظلّ عرش و در انعقاد نطفه و طینت از بقیه مردم امتیاز داشتهاند.»(1)
حضرت امام خمینی ضمن بیان مطلب فوق افزودهاند: «و مقاماتی دارند ـ الی ماشاء اللّه ـ چنانكه در روایات معراج جبرئیل عرض میكند: ... هرگاه كمی نزدیكتر میشدم، سوخته بودم.(2) با این فرمایش كه ... ما با خدا حالاتی داریم كه نه فرشته مقرب آن را میتواند داشته باشد و نه پیامبر مرسل.(3) این جزء اصول مذهب ماست كه ائمه علیهمالسلام چنین مقاماتی دارند. چنانكه به حسب روایات این مقامات معنوی برای حضرت زهرا علیهاالسلام هم هست.(4)»(5)
پیشوایان شیعه تمام عمر خویش را صرف بسط احكام و اخلاق و عقاید نمودند و تنها هدف و مقصدشان نشر احكام خدا و اصلاح و تهذیب بشر بوده، نورشان از بسیط خاك تا آن سوی افلاك و از عالم ملك تا آن سوی ملكوت اعلی پرتوافشانی كرده و میكند.
در این مختصر با استفاده از رهنمودهای معصومین علیهمالسلام و علمای بزرگوار در محضر درخشانترین سیمای نورانی از تبار امام كاظم علیهالسلام و آفتاب خطّه خراسان مینشینیم و از اخلاق امام هشتم، هشت درس فرا میگیریم.
1 ـ عبادت و نیایش
امام خمینی مینویسد: فرموده ائمه علیهمالسلام كه: «عبادت ما عبادت احرار است كه فقط برای حب خداست، نه طمع به بهشت یا ترس از جهنم است» از مقامات معمولی و اول درجه ولایت است. از برای آنها در عبادات حالاتی است كه به فهم ما و شما نمیگنجد.(6)
و در جای دیگر میفرماید: شما خیال میكنید گریههای ائمه طاهرین علیهمالسلام و ... برای تعلیم بوده و میخواستهاند به دیگران بیاموزند؟ آنان با تمام آن معنویات و مقام شامخی كه داشتند از خوف خدا میگریستند و میدانستند راهی كه در پیش دارند پیمودنش چه قدر مشكل و خطرناك است. از مشكلات، سختیها ناهمواریهای عبور از صراط كه یك طرف آن دنیا و طرف دیگرش آخرت میباشد و از میان جهنم میگذرد خبر داشتند. از عوالم قبر، برزخ، قیامت و عقبات هولناك آن آگاه بودند از این روی هیچگاه آرام نداشته و همواره از عقوبات شدید آخرت به خدا پناه میبردند.(7)
شیخ صدوق (متوفا به سال 381) از ابراهیم بن عباس نقل میكند كه:
حضرت رضا علیهالسلام در شب كم میخوابید و بیشتر بیدار میماند، اكثر شبهایش را از اول شب تا صبح احیا میداشت (و به عبادت و نیایش میپرداخت).(8) و حتی اهل منزل خود را به نماز شب وادار میساخت.
شیخ صدوق در جای دیگر از رجاء بن ابیضحاك نقل میكند كه وی گفت: مأمون به من مأموریت داد تا حضرت رضا علیهالسلام را (به اجبار) از مدینه به مرو بیاورم (تا تحت نظر باشد) و دستور داشتم از راه مخصوصی امام را بیاورم و وی را از قم عبور ندهم (چون مركز شیعیان بود و احتمال شورش میرفت) و شب و روز میبایست به نگهبانی از آن حضرت مشغول باشم. از مدینه تا مرو با حضرت بودم، به خدا سوگند كسی را مانند او در تقوا و كثرت ذكر خدا و خوف از او در تمام اوقات ندیدم. و سپس به تفصیل، كیفیت ادای نمازها و ذكرها و راز و نیازهای حضرترا شرحمیدهد.(9)
آن حضرت درباره وحشت و هراس شیطان از نماز و نمازگزار میفرماید: شیطان همواره از مؤمنی كه مراقب وقت نمازهای پنجگانهاش باشد در هراس است و در صورتی كه وی نمازهای خود را ضایع كند بر او جرأت پیدا میكند و كم كم او را در گناهان بزرگ میاندازد.(10)
برخیز و شست و شو كن با اشك خود وضو كن تحصیل آبرو كن در پیشگاه یزدان
دور افكن این ریا را وین كبر و این هوی را یكدم بخوان خدا را چون عاشقی پریشان
2 ـ انس به قرآن و تأمل در آن
اصولاً پیوند میان قرآن و عترت پیوندی عمیق، جاودانه و پایدار است كه حدیث شریف ثقلین بدان شهادت داده است. شیخ صدوق از یكی از معاصران حضرت چنین نقل كرده است: همه كلام حضرت و جوابها و مثالهایش برگرفته از قرآن بود، هر سه روز یك بار قرآن را ختم میكرد و میفرمود: اگر بخواهم در كمتر از سه روز هم میتوانم آن را ختم نمایم اما هرگز به آیهای نمیرسم مگر اینكه در معنای آن و اینكه درباره چه چیزی و در چه وقتی نازل گشته، میاندیشم.(11)
آن حضرت در مورد پیروی از قرآن میفرماید: قرآن كلام و سخن خداست از آن نگذرید و هدایت را در غیر آن نجویید كه گمراه میشوید.(12)
3 ـ اطاعت از ولی امر
اساسا تمامی ائمه اطهار علیهمالسلام تا قبل از رسیدن به مقام امامت مطیعترین فرد نسبت به ولی امر خویش بودهاند. امام كاظم علیهالسلام فرمودهاند: «علی، پسرم، بزرگترین فرزندم است و سخنانم را شنواتر و دستوراتم را مطیعتر است».(13)
و اینك ما كه در زمان غیبت حضرت صاحب العصر علیهالسلام بسر میبریم نیز بایستی با تمام توان خویش از ولایت فقیه كه منصب نمایندگی از جانب حضرت حجت(ع) است، حمایت و پاسداری نماییم. و چه بسیار دور از حقیقتاند آنان كه با طرح شبهات كودكانه میخواهند اصل ولایت فقیه را زیر سؤال برند، در صورتی كه اطاعت از ولی فقیه در زمان غیبت، مورد تصریح حضرات معصومین علیهمالسلام قرار گرفته است و حضرت امام خمینی نیز به تفصیل در
كتاب ولایت فقیه به شرح آن پرداختهاند.
در قسمتی از كتاب فوق میخوانیم:
الفقهاء امناء الرسل .. همانطور كه پیغمبر اكرم مأمور اجرای احكام و برقراری نظامات اسلام بود و خداوند او را رئیس و حاكم مسلمین قرار داده و اطاعتش را واجب شمرده است فقهای عادل هم بایستی رئیس و حاكم باشند و اجرای احكام كنند و نظام اجتماعی اسلام را مستقر گردانند.(14)
4 ـ علم و دانش
شیخ طبرسی (از علما و دانشمندان قرن ششم) نقل میكند كه: .. امام كاظم علیهالسلام همواره به فرزندان خویش میفرمود: این برادر شما، علی بن موسی، عالم آل محمد است، پس از وی در مورد ادیان خود بپرسید و آنچه به شما تعلیم میدهند را حفظ كنید، چرا كه از پدرم (امام صادق علیهالسلام ) چندین بار شنیدم كه میفرمود: عالم آل محمد در صلب توست و ای كاش او را درك میكردم.(15)
یك بار خود آن حضرت فرمودند: من در روضه (مسجد النبی صلیالله علیه وآله وسلم ) مینشستم، در مدینه دانشمندان زیادی بودند، هرگاه یكی از آنها در پاسخ دادن به مطلبی عاجز میگشت، همگی به من اشاره میكردند و مسائلی را پیش من میفرستادند و من به آنها پاسخ میدادم.(16)
آری! از سربلندی ندیده قافش صدای سیمرغ.
شیخ طبرسی از هروی نقل كرده است كه: هیچ كس را دانشمندتر از علی بن موسی الرضا علیهالسلام ندیدم و هیچ دانشمندی نیز وی را ندید مگر اینكه همانند من به فضل و دانش او شهادت داد.(17)
شیخ صدوق مینویسد: مأمون افرادی را از فرقهها و گروههای مختلف و گمراه دعوت میكرد و قصد آن داشت تا بر امام در بحث و مناظره پیروز شوند و این به جهت حقد و حسدی بود كه نسبت به آن حضرت در دل داشت، اما امام با كسی به بحث ننشست جز آنكه در پایان به فضیلت آن حضرت اعتراف كرد و در برابر استدلال امام سر فرود آورد.(18)
آری «چراغی را كه ایزد برفروزد» هیچكس را توان خاموشی آن نخواهد بود.
خود حضرت امام رضا علیهالسلام میفرماید: ... آنگاه كه من بر اهل تورات با توراتشان و بر اهل انجیل با انجیلشان و بر اهل زبور با زبورشان و بر صائبین با زبان عبری خودشان و بر هربذان با زبان فارسیشان و بر رومیان با زبان
خودشان و بر اصحاب مقالات با لغت خودشان استدلال كنم. و آنگاه كه هر دستهای را محكوم كردم و دلیلشان را باطل ساختم و دست از عقیده و گفتار خود كشیدند و به گفتار من گراییدند مأمون در مییابد مسندی كه بر آن تكیه كرده است حق او نیست و در این هنگام پشیمان میگردد. سپس فرمود: « و لا حول ولا قوة الا باللّه العلی العظیم».(19)
5 ـ امر به معروف و نهی از منكر
طبق تصریح آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهمالسلام امر به معروف و نهی از منكر از اهمیت ویژهای برخوردار است و اصولاً سایر واجبات به واسطه آن دو برپا میگردند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرموده است: امر به معروف و نهی از منكر را ترك مكنید كه در غیر این صورت ستمگران بر شما مسلط میگردند و آنگاه هر قدر هم كه دعا كنید اجابت نمیشود.(20)
در جای دیگر نیز فرمودهاند: قوام دین در سه چیز خلاصه میشود: امر به معروف، نهی از منكر و اقامه حدود.(21)
با توجه به فرمایش حضرت رسول اكرم صلیالله علیه وآله وسلم كه بالاترین جهاد سخن عدلی است كه نزد فرمانروای ظالمی ایراد گردد حضرت رضا علیهالسلام در مقاطع مختلف زندگی خویش با جلوههای گوناگون توانست با بالاترین جهاد سیاستهای باطل زمامداران ستمگر زمان خویش را نقش بر آب نماید و چهره حق و حقیقت را بنمایاند. نقش امر به معروف و نهی از منكر به حدّی در زندگی آن حضرت بارز بود كه یكی از مهمترین علل شهادت حضرت رضا علیهالسلام محسوب میگردد. مرحوم شیخ صدوق در كتاب عیون اخبار الرضا علیهالسلام در باب اسباب شهادت آن حضرت، سه خبر نقل كرده است كه مؤید ادعای مزبور میباشد.(22)
و جالب اینجاست كه در ضمن خبر اول حضرت به پرونده ثروتهای بادآورده مأمون و غیرقانونی بودن آنها نیز اشارت كرده است.
مرحوم شیخ كلینی (متوفا به سال 329) درباره عذاب تاركان امر به معروف و نهی از منكر حدیثی از امام رضا علیهالسلام نقل كرده كه آن حضرت از قول رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرموده: زمانی كه امت من نسبت به امر به معروف و نهی از منكر سهل انگاری كنند و مسؤولیت را به گردن یكدیگر اندازند (و هر كس منتظر این باشد كه دیگری آن را انجام دهد) در این صورت بایستی منتظر عذاب الهی باشند و این كار آنها به منزله اعلان جنگ با خداست.(23)
یكی از كنیزان مأمون چنین گفته است: «هنگامی كه در منزل مأمون بودیم در بهشتی از خوردنیهای و نوشیدنیها و بوی خوش و پول فراوان بسر میبردیم اما همین كه مأمون مرا به امام رضا علیهالسلام بخشید دیگر از آن همه ناز و نعمت خبری نبود، زنی كه سرپرست ما بود، شب ما را بیدار میكرد و به نماز وادار میساخت كه بر ما سخت و گران میآمد و آرزو میكردم از آنجا رهایی یابم ..»(24)
كه البته به زودی توسط حضرت به دیگری بخشیده شد زیرا لیاقت خدمت در منزل امام را نداشت.
همانطور كه ملاحظه میشود، امام نسبت به نماز شب خواندن اهل منزل عنایت داشتند و لذا به سرپرست زنان دستور داده بودند كه آنها را در آن موقع بیدار نمایند.
در اینجا یادآوری این نكته بجاست كه میان «تحمیل عقیده» و «تحمیل عمل در برخی امور» تفاوت وجود دارد. در قرآن كریم میخوانیم: « لا اكراه فی الدّین»(25) [در دین تحمیل عقیده راه ندارد.] در صورتی كه تحمیل عمل در برخی از موارد كه مصلحت بالاتری وجود دارد نه تنها جایز بلكه ضروری میباشد. به عنوان مثال وقتی معلمی دلسوز، دانشآموز خود را به انجام پارهای از تكالیف وادار میسازد، هیچگاه نمیخواهد تحمیل عقیده نماید بلكه به خاطر در نظر گرفتن صلاح و مصلحت دانشآموزش به وی نوعی عمل را اجبار میكند و چه بسا همان دانشآموز پس از رسیدن به مدارج عالی علمی از كار معلم بسیار خشنود و دلشاد گردد.
تذكرات دلسوزانه خمینی كبیر را مروری دوباره كنیم: باید همه بدانیم كه آزادی به شكل غربی آن كه موجب تباهی جوانان و دختران و پسران میشود از نظر اسلام و عقل محكوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانیها و كتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح كشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیری از آنها واجب است و از آزادیهای مخرب باید جلوگیری شود و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسیر ملت و كشور اسلامی و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است بطور قاطع اگر جلوگیری نشود همه مسؤول میباشند و مردم و جوانان حزباللّهی اگر برخورد به یكی از امور مذكور نمودند به دستگاههای مربوطه رجوع كنند و اگر آنان كوتاهی نمودند خودشان مكلف به جلوگیری هستند خداوند تعالی مددكار همه باشد.(26)
6 ـ هشیاری سیاسی و سازش ناپذیری
ائمه علیهمالسلام نه فقط خود با دستگاههای ظالم و دولتهای جائر و دربارهای فاسد مبارزه كردهاند بلكه مسلمانان را به جهاد بر ضد آنها دعوت نمودهاند، بیش از پنجاه روایت در وسائل الشیعه و مستدرك و دیگر كتب هست كه «از سلاطین و دستگاه ظلمه كنارهگیری كنید و به دهان مداح آنها خاك بریزید، هر كس یك مداد به آنها بدهد یا آب در دواتشان بریزد چنین و چنان میشود ..» خلاصه دستور دادهاند كه با آنها به هیچ وجه همكاری نشود و قطع رابطه بشود.(27)
امام خمینی در جای دیگر اینطور میفرمایند: ائمه ما علیهمالسلام همه شان كشته شدند برای اینكه همه اینها مخالف با دستگاه ظلم بودند اگر چنانچه امامهای ما تو خانههایشان مینشستند .. محترم بودند، روی سرشان میگذاشتند ائمه ما را، لكن میدیدند هر یك از اینها حالا كه نمیتواند لشکركشی كند از باب اینكه مقتضیاتش فراهم نیست، دارد زیرزمینی اینها را از بین میبرد، اینها را میگرفتند حبس میكردند ..(28)
مرحوم شیخ كلینی از قول یكی از یاران امام رضا علیهالسلام مینویسد:
پس از آنكه حضرت رضا علیهالسلام به امامت رسید سخنانی ایراد فرمود كه بر جان وی ترسیدیم و لذا به آن حضرت عرض شد: مطلبی آشكار كردی كه بیم داریم این طاغوت (هارون) بر علیه شما اقدامی كند، و حضرت در جواب فرمود: هر كاری میتواند انجام دهد ..(29)
یكی دیگر از یاران حضرت میگوید: به امام عرض كردم: شما خود را به این امر (یعنی امامت) شهره ساخته و جای پدر نشستهاید، در حالی كه از شمشیر هارون خون میچكد (و دوران اختناق عجیبی حكمفرماست، شما با چه جرأتی چنین میكنید؟!) كه آن حضرت با پاسخ خود به وی فهماند كه این مسائل و مأموریتهای ائمه علیهمالسلام قبلاً از جانب الهی تعیین شده و هارون قدرت مقابله با حضرت را ندارد.(30)
امام هشتم با هشیاری سیاسی خویش توانست پس از مرگ هارون (كه در سال دهم از امامت حضرت اتفاق افتاد) در دوران نزاع و كشمكشهای میان دو برادر (یعنی امین و مأمون) به ارشاد و تعلیم و تربیت شیعه ادامه دهد. و بالاخره پس از به قدرت رسیدن مأمون ، با حركتها و موضعگیریهای دقیق و حكیمانه نقش عظیم خویش را به خوبی ایفا نمود.
همانطور كه معروف است مأمون در میان خلفای بنیعباس از همه داناتر و زیركتر بود، از علوم مختلف آگاهی
داشت و تمام اینها را وسیلهای برای پیشبرد قدرت شیطانی خویش قرار داده بود و از همه مهمتر جنبه عوام فریبی وی بود. وی با طرح یك نقشه حساب شده، ولایت عهدی حضرت را پیشنهاد كرد كه اهداف مختلفی را دنبال مینمود از جمله: در هم شكستن قداست و مظلومیت امامان شیعه و پیروانشان، مشروعیت بخشیدن به حكومت خویش و خلفای جور قبلی و كسب وجهه و حیثیت برای خویش، تخطئه شیعیان مبنی بر عدم اعتنا به دنیا و ریاست، كنترل مركز و كانون مبارزات، دور كردن امام از مردم و تبدیل امام به یك عنصر درباری و توجیهگر دستگاه.
مقام معظم رهبری حضرت آیةاللّه خامنهای (مدظله العالی) ضمن برشمردن و توضیح اهداف فوق فرمودهاند:
در این حادثه، امام هشتم علی بن موسی الرضا علیهالسلام در برابر یك تجربه تاریخی عظیم قرار گرفت و در معرض یك نبرد پنهان سیاسی كه پیروزی یا ناكامی آن میتوانست سرنوشت تشیع را رقم بزند، واقع شد. در این نبرد رقیب كه ابتكار عمل را بدست داشت و با همه امكانات به میدان آمده بود مأمون بود. مأمون با هوشی سرشار و تدبیری قوی و فهم و درایتی بیسابقه قدم در میدانی نهاد كه اگر پیروز میشد و اگر میتوانست آنچنانكه برنامهریزی كرده بود كار را به انجام برساند یقینا به هدفی دست مییافت كه از سال چهل هجری
یعنی از شهادت علی بن ابیطالب علیهالسلام هیچیك از خلفای اموی و عباسی با وجود تلاش خود نتوانسته بودند به آن دست یابند یعنی میتوانست درخت تشیع را ریشهكن كند و جریان معارضی را كه همواره همچون خاری در چشم سردمداران خلافتهای طاغوتی فرو رفته بود بكلی نابود سازد. اما امام هشتم با تدبیری الهی بر مأمون فائق آمد و او را در میدان نبرد سیاسی كه خود به وجود آورده بود بطور كامل شكست داد و نه فقط تشیع ضعیف یا ریشهكن نشد بلكه حتی سال دویست و یك هجری یعنی سال ولایتعهدی آن حضرت یكی از پر بركت ترین سالهای تاریخ تشیع شد و نفس تازهای در مبارزات علویان دمیده شد و این همه به بركت تدبیر الهی امام هشتم و شیوه حكیمانهای بود كه آن امام معصوم در این آزمایش بزرگ از خویشتن نشان داد.(31)
آری نمونههای هشیاری و تیزبینی آن حضرت در قضایای متعددی جلوهگر است مانند ماجرای نماز عید كه هر چند با پیشنهاد مأمون بود اما حركت و شیوه حضرت به گونهای بود كه مأمون دستور جلوگیری از اقامه نماز را صادر كرد و به قول رهبر عزیزمان «مأمون را در میدان نبردی كه خود به وجود آورده بود بطور كامل شكست داد.»
7 ـ تواضع و فروتنی
مرحوم شیخ صدوق به نقل از یكی از معاصران حضرت رضا علیهالسلام مینویسد:
چون سفره انداخته میشد، غلامانش حتی دربان و نگهبان نیز با او سر یك سفره مینشستند.(32)
مرحوم ابن شهر آشوب (متوفا به سال 588) نیز مینویسد:
روزی امام وارد حمام شد، مردی (كه حضرت را نمیشناخت) از وی درخواست كرد تا او را كیسه كشد، امام نیز پذیرفت و مشغول شد. حاضران به آن مرد، حضرت را معرفی كردند و او با كمال شرمندگی و سرافكندگی از حضرت پوزش خواست اما حضرت رضا علیهالسلام او را آرام نمود و به كار خود همچنان ادامه داد.(33)
مرحوم كلینی طبق حدیثی فرموده: شبی امام مهمان داشت ، در میان صحبت، چراغ دچار نقص گشت، مهمان خواست آن را اصلاح نماید ولی حضرت اجازه نداد و خود به اصلاح آن پرداخت.(34)
مرحوم علامه مجلسی (متوفا به سال 1111) چنین نقل كرده است: مردی از اهالی بلخ گوید: در سفر خراسان با حضرت همراه بودم، به دستور وی سفره انداخته شد و خدمتكاران و غلامان، چه سیاهان و چه غیر ایشان، همگی را بر سر یك سفره نشاند، به امام عرض كردم: فدایت شوم خوب بود برای اینها سفره جداگانهای میانداختید. حضرت فرمود: ساكت باش. پروردگار همه یكی است ، پدر و مادر همه یكی است و پاداش و جزا (فقط) به عمل بستگی دارد (نه بر حَسَب و نَسَب و جاه و مقام).(35)
8 ـ احترام و محبت به دیگران
مرحوم اِربلی (از دانشمندان قرن هفتم) در خبری كه نقل نموده است از قول یكی از معاصران امام رضا علیهالسلام
مینویسد: هرگز ندیدم كه امام در سخن خویش نسبت به كسی بیاحترامی كند و هرگز ندیدم كه كلام دیگری ر اقطع كند ، و میگذاشت تا سخنانش به پایان رسد .. هیچگاه در برابر كسی كه مقابلش نشسته بود پاهایش را دراز نمیكرد و تكیه نمیزد. هرگز ندیدم به هیچیك از خدمتكاران و غلامانش ناسزا گوید ..(36)
آن حضرت فرموده است: محبت به دیگران نیمی از عقلانیت و خرد ورزی است.(37)
و از آنجا كه درصد قابل توجهی از كینهها و دلخوریها به سبب سخنان بیمورد و بعضا نیشداری است كه نسبت به یكدیگر اظهار میگردد و شاید در اكثر موارد نیز بیقصد و غرض باشد آن حضرت فرمودهاند: سكوت موجب جلب محبت میگردد.(38)
پوزش
در پایان، از محضر نورانی امام رئوف و مهربان حضرت رضا علیهالسلام پوزش میطلبیم؛ چرا كه بیان یك ویژگی از ویژگیهای خدایی ایشان از عهده كسی ساخته نیست.
كتاب فضل ترا آب بحر كافی نیست كه تر كنم سرانگشت و صفحه بشمارم
پاورقیها:
(1) بحارالانوار 5 : 261.
(2) همان 18: 382.
(3) بصائر الدرجات: 23.
(4) بحارالانوار 43: 12 به بعد.
(5) ولایت فقیه: 67، قطع جیبی
(6) شرح چهل حدیث: 57.
(7) جهاد اكبر: 287، قطع جیبی.
(8) عیون اخبار الرضا علیهالسلام 2: 184، بحارالانوار 49: 90.
(9) عیون اخبار الرضا علیهالسلام 2: 180.
(10) همان 2: 28.
(11) امالی صدوق: 525، عیون اخبار الرضا علیهالسلام 2: 180، اعلام الوری 2: 63، بحارالانوار 49: 90.
(12) مسند الرضا علیهالسلام 1: 294 به بعد.
(13) بحارالانوار 49: 19.
(14) ولایت فقیه: 92.
(15) اعلام الوری 2: 64، كشف الغُمّه 2: 317، حلیة الابرار 2: 302، اثبات الهداة 6: 28، احقاق الحق 12: 354، بحارالانوار 49: 100.
(16) همان.
(17) همان.
(18) عیون اخبار الرضا علیهالسلام 1: 179، بحارالانوار 49، 179.
(19) عیون اخبار الرضا علیهالسلام 1: 154، بحارالانوار 49، 174.
(20) نهج البلاغة نامه 47.
(21) غررالحكم 4: 518.
(22) عیون اخبار الرضا علیهالسلام 2: 237.
(23) كافی 5: 59.
(24) عیون اخبار الرضا علیهالسلام 2: 179.
(25) بقره/256.
(26) وصیتنامه الهی ـ سیاسی، صحیفه نور 21: 195.
(27) ولایت فقیه: 207.
(28) صحیفه نور 2: 166.
(29) كافی 1: 487.
(30) همان 8: 257.
(31) پیام مقام معظم رهبری (در زمان ریاست جمهوری) به نخستین كنگره جهان حضرت رضا علیهالسلام : 10.
(32) عیون اخبار الرضا علیهالسلام 2: 180، اعلام الوری 2: 63، كشف الغمه 2: 316، بحارالانوار 49: 90.
(33) مناقب 4: 362، بحارالانوار 49: 99.
(34) كافی 6: 283.
(35) بحارالانوار 49: 101.
(36) كشف الغمه 2: 316، بحارالانوار 49: 90.
(37) تُحَف العقول: 326.
(38) همان.
پایگاه سراج