0

داستانهايى از پوشش و حجاب(على ميرخلف زاده)

 
alimoradis
alimoradis
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 7040
محل سکونت : آذربايجان غربي

پاسخ به:داستانهايى از پوشش و حجاب(على ميرخلف زاده)
شنبه 2 بهمن 1389  12:09 PM

خاطره اى از آيت اللّه مرواريد
بنده در مراجعت از عراق بعد از قضاياى مسجد گوهر شاد به واسطه قطع ارتباط بين مشهد و تهران كه از ناحيه خود دولت به وجود آمد.
هر كس مى خواست عبور كند مى بايد تحت كنترل باشد و مراقبت شود.
چند روزى در تهران ماندم و بعد آمدم ، بالاخره خيلى فشار مى آوردند هم از جهت لباس و هم از جهت كشف حجاب زنان ، وضع خيلى فجيعى به وجود آورده بودند.
حتى در حرم مطهّر به خُدّام و پاسداران حرم دستور داده بودند كه چادر و چارقد را از سر زنها بكشند و به يك تعبير گفتند كه گاهى شنيده مى شد، عده اى خودشان در پاى ضريح مى گفتند: خجالت بكش با روسرى نيا.
زنهاى خانواده ما و منسوب به ما، سحر از منزل بيرون مى رفتند وصله ارحام به جا مى آوردند.
حتى يكى از خانمها را كه مامور تعقيب كرد، حالتى برايش به وجود آمد كه بعد از دو سه روز ناراحتى در منزل ما فوت شدند.
از حجاب به شدت جلوگيرى مى كردند و دخترها را با اوضاع بدى در خيابانها رژه مى بردند، كاملاً روشن بود كه همه اين كارها براى از بين بردن مظاهر دينى است .
(77)

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها