حجاب، ارزش يا روش؟ (3)
جمعه 1 بهمن 1389 3:21 PM
در زبان پارسي، از خويشتنداري در امور جنسي و شره نبودن، به پاكدامني تعبير ميكنند كه بخشي از گستره معنايي "عفاف" است زيرا عفاف، مطلق خويشتنداري را گويند همانگونه كه در آيات ياد شده، از خويشتنداري در امور اقتصادي و مالي نيز با كلمه استعفاف و تعفّف، ياد شده است.
اينك آيا ميتوان گفت: عفاف، صرفا همان حالت دروني و نفساني است و به بروز خارجي و اجتماعي آن حالت نفساني، ربطي ندارد؟! از منظر قرآن، چنين نيست بلكه به دليل اهميّت نحوه بروز عفاف، اين واژه، به «ظهور خويشتنداري» نظر دارد. در آيه نخست، حالت رفتاري مسلمان فقير را به نمايش ميگذارد كه چگونه خود را بينياز جلوه ميدادند، با رفتاري عفيفانه و بزرگ منشانه.
در آيه دوّم، دست يازي به اموال يتيمان را غير عفيفانه، معرّفي ميكند. در سوّمين آيه، خويشتنداري و مراقبت از فرو رفتن در شهوات جنسي را استعفاف ميداند و آيه چهارم، زنان سالخورده را سفارش ميكند كه عفاف ورزند و چادر از سر فرو نگذارند، يعني عفاف را برابر با «حجاب» گرفته است. بنابراين عفاف از منظر تفكّر اسلامي، هم رويه دروني دارد كه حالتي نفساني جهت كنترل و جهتدهي به شهوت (كشش و اشتياق) است و هم رويهاي بيروني كه نشانههايش در رفتار و گفتار هويدا ميشود تا حالت درون را به نمايش گذارد. در روايات اسلامي نيز "عفاف" به معني "خويشتنداري" است كه در كردار و گفتار آشكار باشد.