0

عاشقانه

 
pasargad54
pasargad54
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 2135
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:عاشقانه
جمعه 8 آبان 1388  4:37 AM

شاخه گلت سالها بود در میان دفترت خوابیده بود ، بی اجازت امروز بیدارش کردم .
 
همه بغض من تقدیم غرور نازنینت باد ، غروری که لذت دریا را به چشمانت حرام کرد .
 
خیالت راحت ، دیگر اشکی نیست که به بالینت بریزد و احساس را شکوفا کند ، تنها بغضیست که فرو رفتنش حسرت در چشمانم می تازد .
 
بریدم بند ناف دلبستگی را با قیچی دلسردی .

رابطه ی قلبی دو دوست نیاز به بیان الفاظ و عبارات ندارد . (جبران خلیل جبران)

نماز عشق ترتیبی ندارد ، چرا که با نخستین سر بر خاک گذاردن ، دیگر برخواستی نیست . (ارد بزرگ)

خدا به من زیستی عطا کن که در لحظه ی مرگ ، به بی ثمری لحظه ای که برای زیستن تلف کردم ، سوگوار نباشم .

اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست ، او جانشین همه ی نداشتن های من است

هرکس را نه بدان گونه که هست احساسش می کنند ، بدان گونه که احساسش می کنند ، هست .




 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها