پاسخ به:تمام دانشمندان علوم پزشکی
چهارشنبه 29 دی 1389 11:46 PM
ابوسهل مسیحی
عیسی بن یحیی مسیحی جرجانی، معروف به «ابوسهل مسیحی»، پزشک، فیلسوف، ریاضیدان و ستاره شناس بزرگ ایرانی نیمه دوم سده چهارم هجری است. تاریخ دقیق تولد وی دانسته نیست. وی در جرجان (گرگان) به دنیا آمد. سا لهای نخست زندگی خود را در بغداد گذراند و همان جا مشغول فراگیری دانش های زمان شد. پس از آن، به خراسان رفت و در آنجا شهرت بسیار یافت. از زندگی ابوسهل، به جز آنچه در چهار مقاله نظامی عروضی، تتمه صوان الحکمه اثر بیهقی، تاریخ مختصر الدول از ابن عربی و عیون الانبا از ابن ابی اصیبعه ذکر شده، اطلاع دیگری در دست نداریم. بنابر گفته علی بن زید بیهقی، ابوسهل، اگر چه مسیحی بود، به کلیسا نمی رفت و در خانه خود به عبادت می پرداخت.
ابوسهل مدتی در مازندران، نزد اسپهبد مرزبان بن شروین، زیست و کتابی را برای او نگاشت. سپس، به گرگانج رفت و به دربار ابوعلی مأمون بن محمد خوارزمشاه راه یافت و به مقامی بلند رسید. بنابر نوشته نظامی عروضی، ابوسهل به اتفاق ابوریحان بیرونی، ابوعلی سینا، ابن خمار و ابو نصر عراقی در دربار اوبالعباس مأمون خوارزمشاه مجمعی داشتند تا آنکه سلطان محمود غزنوی، خواجه حسین بن علی میکال را نزد مأمون فرستاد و این دانشمندان را طلب کرد. مأمون نیز این موضوع را به اطلاع آنان رسانید و گفت که چون توان سرپیچی از دستور سلطان محمود را ندارد، هر که رفتن به دربار او را نمی خواهد از گرگانج بگریزد. بنابراین، عده ای عزیمت به غزنین را پذیرفتند، ولی ابوسهل و ابن سینا فرار از خوارزم را به رفتن به دربار محمود غزنوی ترجیح دادند. آنان از راه بیابان خوارزم (صحرای قره قوم) روانه خراسان شدند. ابن سینا، بر پایه احکام نجومی، پیش بینی کرد که راه را گم خواهند کرد و ابوسهل نیز بر همین اساس، گفت که از این سفر جان به سلامت نخواهند برد. سرانجام، در ادامه راه توفان گریبانگیرشان شد و ابوسهل از تشنگی جان سپرد و ابن سینا با دشواری فراوان خود را به باورد (ابیورد) رساند و سرانجام به جرجان رفت. این داستان را برخی از نویسندگان، از جمله نظامی عروضی، نیز یادآور شده اند، اما ابن ابی اصیبعه نظر دیگری دارد؛ او در عیون الانبا، هنگام برشمردن آثار ابن سینا، از رساله ای به نام فی زاویه یاد می کند و می گوید که ابن سینا آن را در گرگان برای ابوسهل نوشته است؛ پس، ابوسهل با ابن سینا به گرگان رفته بوده است. در مورد تاریخ فوت ابوسهل مسیحی اطلاع دقیقی در منابع نیامده است؛ اما بنا بر شواهدی او باید پس از 400 ق و احتمالاً در 401 ق در گذشته باشد و بی گمان او در زمان مرگ بیش از چهل سال داشته است.
ابوسهل مسیحی طبیبی آگاه و متبحر بود. قطب الدین شیرازی (متوفی 710 ق)، در شرح کلیات قانون، ابوسهل را در طب برتر از ابوعلی سینا دانسته و گفته است: «مسیحی در طب، اعلم از بوعلی بود». بسیاری از تاریخ نگاران نیز، از جمله ابن ابی اصیبعه و ابن عبری، ابوسهل را در پزشکی استاد ابوعلی سینا دانسته اند. البته ابن سینا در شرح حالی که خود نگاشته از استاد پزشکی خود اسمی نبرده است و پزشکی را دانشی آسان ذکر کرده و گفته که آن را در زمانی کوتاه فرا گرفته است. ابوسهل از پیروان جالینوس بود، اما درباره منشأ زندگی و نیروهای بدن و مرکز حس، که از مباحث مهم پزشکی قدیم است، برخلاف جالینوس و پیروانش، که مغز را مهم ترین عضو بدن و مرکز حس می دانسته اند، به پیروی از ارسطو و ابن سینا، قلب را مرکز نیروی زندگانی و گرمای غریزی و روح حیوانی شمرده است. وی همچنین درباره ساختمان قلب و شاهرگ های متصل به آن نیز دیدگاه ویژه ای داشته است.
به رغم اهمیتی که آثار ابوسهل در میان پزشکان جهان اسلام داشته است، نام و نوشته های وی نزد اروپاییان تقریباً ناشناخته ماند و کتابهای پزشکی وی به زبان لاتین ترجمه نشد. مترجمان اروپایی بیشتر به ترجمة کتابهایی می پرداختند که در آن همانند کتاب قانون (به ویژه کتاب سوم آن) به بخش درمانی پزشکی اهمیت بیشتری داده شده بود، در حالی که ابوسهل با گرایش به تفصیل در مسائل درمانی موافق نبود. به گفتة وی، در بیشتر کتابهایی که دربارة پزشکی نوشته شده است، بخش درمانی بسیار بیشتر و بخش علمی و نظری (مبانی عمومی، اصول پیشگیری و …) بسیار اندک است. وی دانش پزشکی را به صورتی که در آن روزگار عرضه می شده، در مجموع به ترتیب و تسهیل و تلخیص، در بخش نظری به تکمیل و تصحیح و در بخش درمانی به اختصار و توضیح نیازمند می شمرده است. همچنین وی در دو اثر مهم خود، المائـة و الطب الکلی توجه چندانی به شناسایی و بیان نشانه های بیماری نداشته است.
ابوسهل در فلسفه نیز جایگاهی ویژه داشت. فخرالدین رازی وی را در زمرة بزرگ ترین فیلسوفان دنیای اسلام آورده است. ابوسهل از جمله کسانی است که احکام نجوم را ـ که در حکمت قدیم از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است و بسیاری در رد یا قبول آن رساله هایی نوشته بوده اند ـ بی اساس و عاری از برهان شمرده اند. فخرالدین رازی رساله ای در رد احکام نجوم به وی نسبت داده است.
از ابوسهل کتابی در ریاضیات و ستاره شناسی به دست ما نرسیده است، اما با توجه به سخنان ابن سینا و نامه هایی که ابوسهل برای بیرونی نوشته، می توان دریافت که ابوسهل بر این دانش ها نیز آگاهی گسترده داشته است. ابن سینا در پیش گفتار رسالـة فی الزاویـة نوشته است؛ میان من و شیخ (ابوسهل) پژوهش مبادی هندسه (یا کتاب مبادی هندسة ابوسهل)، دربارة زاویه سخنی رفت. اکنون آن سخنانم را در رساله ای گرد آورده و از او خواهانم که آن را نقد و ارزیابی کند. با توجه به این سخنان می توان پنداشت که ابوسهل در ریاضیات برتر از ابن سینا و احتمالاً استاد وی بوده است. افزون بر این، ابوسهل 12 کتاب در ریاضیات، ستاره شناسی و … برای بیرونی نوشته است. بر همین پایه برخی از معاصران، ابوسهل را استاد بیرونی شمرده اند، اما بیرونی با آنکه چند بار در آثار خود از ابوسهل نام برده و به مکاتبات خود با او اشاره کرده، اما از او به عنوان استاد خود یاد نکرده است.
آثار:
1. اصناف العلوم الحکمیـة؛ در این کتاب شاخه های گوناگون دانش ها را برشمرده است .
2. رسالـة الادویـة
3. ارکان العالم
4. اصول علم النبض
5. اظهار حکمـة الله تعالی فی خلق الانسان؛ از مشهورترین نوشته های ابوسهل است. وی در پیش گفتار گوید که در این کتاب روش پیشینیان را در نظم مطالب کنار گذاشته و ترتیبی نو برگزیده است و برخی از گفته های آنان را که به موضوع مربوط نبوده، حذف کرده و افزون بر آنچه جالینوس و دیگر پیشینیان دربارة منافع اعضای بدن گفته اند، مطالب فراوان و سودمندی را نیز که خود بدانها دست یافته، آورده است. ابن ابی اصیبعه این کتاب را از جهت سبک نگارش، درستی و دقت مطالب بسیار ستوده است. ابوسهل در مورد هر عضو نخست به بیان ساختمان آن پرداخته و سپس فواید، شکل، جایگاه آن عضو در بدن و عملکرد آن را بیان کرده است. بخشهای نخست کتاب دربارة قلب و دستگاه تنفس و بخش پایانی دربارة رحم است. با توجه به اینکه ابوسهل در بیان مطالب مربوط به کالبدشناسی راه پیشینیان را رفته است، چنین می نماید که وی همچون دیگر پزشکان شرق جهان اسلام و تحت تأثیر آنان به کالبد شکافی نپرداخته است.
6. تحقیق امر الوباء و الاحتراز عنه و اصلاحه اذا وقع، یا به اختصار فی الوباء
7. تحقیق سوءالمزاج ما هو و کم اصنافه
8. تلخیص السماء و العالم؛ که خلاصة کتاب السماء والعالم ارسطو است.
9. الطب الکلّی؛ که از معروف ترین آثار ابوسهل و از نظر حجم پس از المائـة قرار دارد. این کتاب شامل دو مقاله است: مقالة نخست 39 باب دارد و ابوسهل در آن از مبانی عمومی پزشکی همچون فیزیولوژی، بهداشت، خواب و بیدرای، تغذیه و غیر آن سخن گفته است. مقالة دوم 41 باب دارد و حجم کتاب را شامل می شود. ابوسهل در این مقاله، ابتدا بیماریهای مربوط به اعضای بدن را به ترتیب از بالا به پایین نام برده و سپس نام برخی از بیماریهای عمومی بدن، امراض پوست، استخوان مو و عوارض ناشی از گزش جانوران را ذکر کرده است و سپس در هر بخش به معرفی داروهای ویژة این بیماریها پرداخته و نحوة ساخت آنها را نیز بیان کرده است. از سخنان ابوسهل در مقدمة این کتاب چنین برمی آید که وی مسائل مربوط به شناخت نشانه های بیماری را که کمتر به آن پرداخته است، بیرون از مبحث کتاب خود می شمرده است.
10. فوائد فی الشعر یا فوائد من قول عیسی بن یحیی المسیحی فی الشعر
11. المائـة؛ یا «صد باب» یا «دیوان طب» که مشهورترین و بزرگ ترین نوشتة ابوسهل است. این کتاب در واقع یک دائرة المعارف طبی (کُنّاش) است و ترتیب فصول آن شباهت بسیاری به ترتیب فصول الطب الکلّی دارد. مؤلف به هر بخش از بخشهای صد گانة این اثر عنوان «کتاب» داده است. ابوسهل دربارة سبک نگارش وجه تسمیة این کتاب می گوید: من هر بخش را به گونة کتاب جداگانه ای نوشتم تا استفاده از هر یک از این بخشها به شکل مستقل امکان داشته باشد. در این اثر برخلاف الطب الکلّی، مسائل عمومی پزشکی بیشتر حجم آن را در برمی گیرد و دربارة مسائل مربوط به علاجات از برگ 199 تا آخر( 283) بحث شده است. ترتیب بخش درمانی این کتاب نیز مانند مقالة دوم الطب الکلّی است؛ با این تفاوت که در المائـة، مباحث درمان برخی از بیماریهای عمومی پیش از بخش درمان دردهای مربوط به عضو مشخص آمده است. ابوسهل در المائـة نیز به ذکر آثار و نحوة ترکیب داروها پرداخته و به بخش شناسایی و شرح نشانه های بیماری بسیار کم توجه کرده است.
12. رسالـة فی ماهیـة الجدری و تدبیره؛ دربارة آبله و درمان آن .
13. مبادئ الموجودات الطبیعیـة
14. نوادر الحکماء
منابع:
جلد اول «تقویم تاریخ، فرهنگ و تمدن اسلام و ایران»
جلد پنجم دایرة المعارف بزرگ اسلامی