0

تمام دانشمندان فلسفه

 
bardia_m
bardia_m
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 6374

پاسخ به:تمام دانشمندان فلسفه
چهارشنبه 29 دی 1389  11:08 PM

امپدوکلس

 

شهروند اکراگاس در سیسیل بود که تاریخ حیات وى را به طور دقیق نمى توان معین کرد. وى در زمان خود ظاهرا اهل سیاست و رهبر حزب دموکرات شهر خود بوده و نیز داستان هایى پیرامون فعالیت هاى او به عنوان جادوگر و معجزه گر نقل می شود و بر اساس داستان هایى وى ازجرگه فیثاغوریان به خاطر «دزدیدن گفتارها و خطابه ها» اخراج شد. در عین حال گفته می شود در طبابت نیز باعث پیشرفت هایى بوده است. امپدوکلس خود را شایسته پرستش می دانسته به طوریکه از طرف برخى شاگردانش از او به نام خدا هم نامبرده شده است. در مورد مرگ او نیز داستان هایى وجود دارد که معروفترین این داستان ها این است که وی خود را به دهانه آتشفشان اتنا افکند تا مردم تصور کنند که به آسمان رفته و از خدایان بوده، ولى بدبختانه کفش هاى معروف برنجین خود را کنار آتشفشان جاى مى گذارد.

او افکار فلسفى خود را مانند دیگر فلاسفه یونان به صورت منظم بیان کرده است. او تا اندازه اى نیز می کوشید تا افکار و عقاید اسلاف خود را تلفیق کند. در فلسفه امپدوکلس چیزى که اهمیت دارد تغییرات و تبدیلات و ارتباط موجودات است نه تولد و مرگ اینان. او معتقد است وجود هست و مادى است (مانند پارمنیدس) و نیز اعتقاد داشت وجود نمی تواند بوجود آید یا از میان برود زیرا نه می تواند از لاوجود به وجود آید و نه می تواند لاوجود شود، پس ماده بى آغاز و انجام یعنى فناناپذیراست. امپدوکلس درعین حال منکر تغییر به عنوان یک حقیقت نبود و آنرا به این صورت توجیه می کرد : اشیاء کل هائى هستند که موجود و فاسد می شوند ولى درعین حال این کل ها از اجزا فنا ناپذیر ترکیب شده اند و فقط آنچه وجود دارد اختلاط و مبادله این اجزا است و جوهر (طبیعت) تنها نامى است که آدمیان به اشیاء داده اند. طبقه بندى مشهور چهار عنصر اختراع امپدوکلس بود. بدین سان که اشیاء به سبب اختلاط عناصر چهارگانه (آب، آتش، خاک و هوا) به وجود می آیند. عشق عامل جذب یا کشش این اجزا چهارگانه است و نفرت یا ستیزه اجزا را از هم جدا می کند. بنابر نظر امپدوکلس فراگرد عالم دایره وار است، بدین معنى که عالم وجود در آغاز یک دوره همه عناصر آن با هم مخلوطند، نه مجزا و براى تشکیل اشیاء انضمامى و ترکیبى چنانچه ما آنها را مى شناسیم، مخلوطى کلى از خاک، هوا، آتش و آب لازم است. در این مرحله اولیه فراگرد عشق اصل حاکم است و کل مجموعه یک خداى متبارک نامیده شده است. اما نفرت گرداگرد سپهر است و وقتى به درون سپهر نفوذ کرد فراگرد افتراق و جدائى آغاز مى شود.

امپدوکلس نظریه تناسخ (تناسخ عقیده ایست که بر اساس آن روح موجودات پس مرگ از بین نرفته بلکه این روح در موجودى پست تر یا بالاتر حلول کرده و به زندگى ادامه خواهد داد.) ارواح را در کتاب پالایش ها تعلیم کرده است. ولى نظریه تناسخ او را نمی توان با نظام جهان شناختى اش سازگار کرد زیرا اگر همه اشیاء از اجرا مادى ترکیب شده اند که هنگام مرگ از هم جدا می شوند، جایى برای جاودانگى باقى نمى ماند. در انتها باید گفت هرچند امپدوکلس جریان عالم و فراگرد دایره وار طبیعت را بیان کرد، ولی موفق نشد آنرا تبیین کند و ناچارا به نیروهاى اساطیرى عشق و نفرت متوسل شد و این آناکساگوراس بود که تبیین آنرا بوسیله مفهوم عقل به عهده گرفت.

تهیه کننده : شیوا خالد نژاد

برگرفته از : سایت تاریخ فلسفه



تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها