يادداشتهاي روزانه شهيد غلامرضا صالحي از كربلاي 5
چهارشنبه 29 دی 1389 1:58 PM
خبرگزاري فارس: غلامرضا صالحي از فرماندهان باكلاس و روشن فكر جنگ به شمار مي رود. همين كه او از معدود فرماندهاني است كه داراي يادداشت هاي روزانه مي باشد ، مويد اين نكته است.آن چه خواهيد خواند بخشي از يادداشت هاي روزانه شهيد صالحي است كه در ايام عمليات هاي كربلاي 4 و 5 به رشته تحرير در آورده است
به گزارش سرويس حماسه و مقاومت خبرگزاري فارس ، سردار شهيد غلامرضا صالحي ، رسما در سال 1366 به به عنوان جانشين لشكر 27 محمد رسول الله(صلوات الله عليه) منصوب گرديد و چهره اش در ميان بچه رزمنده هاي تهراني شناخته شد اما سابقه حضور او در جبهه ها به اولين روز هاي جنگ باز مي گشت. غلامرضا صالحي از فرماندهان باكلاس و روشن فكر جنگ به شمار مي رود. همين كه او از معدود فرماندهاني است كه داراي يادداشت هاي روزانه مي باشد ، مويد اين نكته است. او توفيق يافت كه تا آخرين روز هاي جنگ را درك كند و شربت شهادت بنوشد. آن چه خواهيد خواند بخشي از يادداشت هاي روزانه شهيد صالحي است كه در ايام عمليات هاي كربلاي 4 و 5 به رشته تحرير در آورده است:
*چهارشنبه 3 دي
امشب عمليات بزرگ سرنوشتساز [كربلاي چهار] در ساعت 22 با رمز «يا محمد يا محمد يا محمد(ص)» آغاز شد. قرا ربود رأس ساعت 22:30 عمليات آغزا شود؛ ولي دشمن ظاهرا به علت اطلاع و هوشياري، از ساعت 21 شروع به اجراي آتش مستقيم و غير مستقيم كرد. در نتيجه، يگانها با اختلاف زمان درگير شدند. در محور قرارگاه نجف، لشكر فجر، خط مقدم را شكست و عبور كرد. به دنبال آن، لشكر 57 بوالفضل(ع) در عمق، تا هلالي شكل شملچه پيش رفت. در محور چپ، لشكر 17 از چند محور وارد جزيره بوارين شد و لشكر 5 نصر نيز از دو نقطه وارد جزيره شد، اما موفق به گسترش و الحاق نشدند. حدود ساعت سه صبح، قرارگاه از موفقيت لشكر 5 نصر نااميد شد و بنده بلافاصله در قرارگاه لشكر 17 حضور يافتم تا شايد بتوانم از محور آنان لشكر 5 نصر و تيپهاي 12 قائم (عج) و 21 امام رضا (ع) را وارد عمل كنم. به دليل دير شدن و درهم ريختگي سازمان يگانها به نتيجه نرسيديم و نزديك صبح به علت نرسيدن نيروي كمكي به لشكر 17، به رغم اصرار قرارگاه و نيروي زميني، قادر به مقاومت نبوده و به عقب بازگشتند و در پي آن، لشكر 19 فجر نيز به علت عدم پاكسازي در عمق و الحاق با لشكر 57، به عقب بازگشت. قرارگاههاي قدس، كربلا و نوح نيز چندان موفق نبوده و به اهداف مورد نظر دست نيافتند.
*شنبه/ 6 دي
بعدازظهر، در قرارگاه خاتم يك، با برادر محسن تشكيل جلسه داديم و ايشان پيرامون واگذاري ماموريت توضيحاتي دادند. برادر محسن ضمن توضيح پيرامون وضعيت جنگ و مسائلي كه در كربلاي چهار پيش آمد، تاكيد كرد كه ما بايد با قوت در كمترين زمان، خود را آماده عمليات كنيم. هر چهار قرارگاه در منطقه ماموريت گرفتهاند، كه هركدام آنها جواب دهد، به عنوان تك اصلي در نظر قرار خواهد گرفت، لذا قرارگاه نجف نيز سه روز فرصت دارد كه منطقه «نفت شهر» را بررسي و نتيجه را جهت تصميمگيري اعلام كند.
*چهارشنبه / 10 دي
امشب در قرارگاه «بعثت» جلسهاي با شركت كليه فرماندهان يگانها و قرارگاهها در حضور حجتالاسلام رفسنجاني تشكيل شد. در اين جلسه، به ترتيب قرارگاههاي قدس، كربلا و نجف پيرامون ماموريت جديد واگذار شده، گزارش دادند. سپس فرماندهي يگانها ضمن گزارش چگونگي عمليات كربلاي چهار و مسائل و مشكلات آن، نظر خود را پيرامون اهداف عمليات آتي مطرح كردند. در اين جلسه، آقاي هاشمي سعي ميكرد با وارد شدن در جزئيات طرح مانور عمليات كربلاي چهار، اشكالات را بررسي كند؛ همچنين با دقت دنبال ميكرد كه نظر فرماندهان يگانها و قرارگاهها پيرامون ادامه عمليات و منطقه اصلي انتخاب شده (شملچه) چيست.
*پنجشنبه/ 11 دي
ساعت نه صبح، جلسه در حضور آقاي هاشمي رفسنجاني ادامه يافت كه ايشان اهميت نظم و انضباط و نقش آن را در مسائل نظامي اشاره كردند.
بحث در رابطه با منطقه شلمچه ادامه پيدا كرد؛ هرچند در نظرات فرماندهان تفاوتهاي زيادي مشاهده ميشد. دوباره پيرامون اشكالات عمليات كربلاي چهار بحث ادامه يافت و آقاي هاشمي با دقت هرچه تمامتر، دست روي نكات خاصي ميگذاشتند. اين بحث تا عصر ادامه يافت. در جلسه بعد از نماز مغرب و عشا حجتالاسلام رفسنجاني گفتند: من از اين پس اجازه نميدهم اينطور پيش رود و خودم بر كارها نظارت خواهم كرد؛حالا هم از موضع فرماندهي جنگ، به رغم نظرات متضاد فرماندهان، ابلاغ ميكنم كه بايد در مدت يك هفته در شملچه وارد عمل شويد و به هيچ دليل هم تاخير در آن را نميپذيرم و بايد با تمام جديت و توان خود را آماده سازيد. در اينجا جلسه با حالتي قاطع پايان يافت.
پس از پايان جلسه، بلافاصله برادر محسن با حضور همه فرماندهان تشكيل جلسه داد و اظهار داشت كه انجام ماموريتها و وظايف اساسي كه بر دوش ماست، بايد به بهترين نحو ممكن انجام شود و رضايت امام و مسوولين در اين زمان به وجود آيد كه براي اين كار، بايد وظايف الهي را كه در اين زمان بر دوش ما قرار گرفته است مدنظر داشته باشيم.
جلسه تا ساعت دو صبح ادامه داشت و در نتيجه، مقرر شد قرارگاه كربلا با هشت يگان به عنوان موج اول وارد عمل شود و بلافاصله قرارگاه قدس با شش يگان و قرارگاه نجف با نه يگان كار را ادامه دهند.
*شنبه / 13 دي
امروز مطلع شدم كه برادر همسرم (عليرضا) در عمليات كربلاي چهار به شهادت رسيده و جنازه او در جزيره امالرصاص باقي مانده است.
*سه شنبه / 16 دي
از صبح، ابر فشردهاي توأم با باد و توفان شديد، آسمان را فرا گرفت و باعث كور شدن دشمن شد. اين نعمت خدايي را همه به عنوان فرجي از جانب باري تعالي ميدانند و انشاءالله كه امداد غيبي براي پيروزي و نصر ياوران اسلام و حفظ آبروي اسلام، امام و شادي دل مسلمين و امت مظلوم و ستمكشيده ايران باشد.
*چهارشنبه / 17 دي
صبح در جلسه فرماندهان يگانها در رابطه با هماهنگي مانور و آمادگي آنان، بحث و بررسي شد. در پايان برادر رحيم صفوي به جلسه آمد و از پيشرفت كار و مشكلات قرارگاه و يگانهاي تحت امر مطلع شد. قبل از ظهر، به اتفاق برادران رحيم و ايزدي براي هماهنگي يگانهاي همجوار، به قرارگاه قدس رفتيم. بعدازظهر فرماندهان لشكرهاي نجف، امام حسين(ع)، قمر بنيهاشم(ع)، عليبن ابيطالب(ع)، نصر، حضرت رسول(ص) و سيدالشهدا(ع) براي هماهنگي در عبور و انتقال، به قرارگاه قدس آمدند. امروز نيز امداد خداوند به ياري رزمندگان اسلام آمد و با مهآلود و غبارآلود بودن هوا، باعث كوري دشمن شد و يگانها بر حجم تردد خود افزودند.
*پنجشنبه / 18 دي
با دلي شكسته و دستاني لرزان به درگاه خداوند و قلبي پر از عشق و نياز، آماده نصر الهي هستيم. انشاءالله كه خداوند اين بار آبروي اسلام را حفظ و قلب امام زمان(عج)، نايبش و چشم گريان امت مسلمان ايران را با پيروزي شاد كند. اين را با تمام وجود حس ميكنم؛ او فقط ميتواند ياريگر ما باشد.
انتهاي پيام/
*جمعه نوزده دي ماه
نميدانم چگونه است كه بر خلاف گذشته، در اين سفر، عجيب نگران خانوادهام هستم. نزديك يك ماه است كه8 سعي كردهام به نحوي با آنان تماس تلفني بگيرم، به خصوص اينكه برادر همسرم نيز در كربلاي 4 به شهادت رسيد و حتما به او بسيار سخت ميگذرد؛ ولي موفق نشدم. انشاءالله كه در پناه خداوند محفوظ و مويد باشند.
شب گذشته رزمندگان در منطقه شلمچه، دست به تك گستردههاي زدند كه در نتيجه موفق به تسخير دژ تسخيرناپذير دشمن شدند. عمليات كربلاي پنج در منطقه شلمچه با فرماندهي سه قرارگاه نجف، كربلا و قدس انجام ميشود. بعدازظهراز منطقه پنج ضلعي شلمچه كه توسط رزمندگان آزاد شده، ديدن كرديم و از وضعيت و حدود پيشروي در جهت طراحي و هدايت يگان تحت امر قرارگاه نجف در ادامه عمليات آگاه شديم.
*يكشنبه 21 دي
شب گذشته، عمليات از سه محور توسط قرارگاههاي نجف، قدس و كربلا ادامه يافت. در جناح چپ كه حد قرارگاه ما بود لشكرهاي 5 نصر و 17 عليبن ابيطالب(ع) و تيپ 12 قائم (عج) به سمت جزيره بوازين ادامه عمليات دادند.
صبح، قبل از روشنايي هوا براي بررسي وضعيت خط جديد به اتفاق برادر كليشادي، سعيدفر و حسيني جلو رفتيم. نيروهاي لشكر 17 در امتداد جاده آسفالت، در شرق نهر «درهيچي؟؟» مستقر شده بودند. پس از بررسي، متوجه پراكندگي دشمن در غرب نهر شديم. بلافاصله عناصري از لشكر را براي تصرف سرپل هدايت كرديم. سپس به اتفاق فرماندهان لشكرهاي 17 و 21 كه به خط آمده بودند. براي بررسي به آن طرف دژ رفتيم و پس از درگيري پراكنده با دشمن، تعدادي از آنها را به اسارت خود درآورديم و بلافاصله يك گردان از لشكر 21 را در آن جا مستقر كرديم. سپس براي ارائه گزارش به فرمانده قرارگاه و طراحي در خصوص ادامه عمليات، در حال مراجعت، شاهد به شهادت رسيدن درست و هميار عزيزم سعيدفر شدم كه در مقابل چشمانم بر اثر اصابت تركش توپ، درجا جان شيرين خود را براي رضاي خدا و در راه عقيده و ايمانش هديه كرد. اين صحنه برايم بسيار سنگين و غافلگيرانه بود. در آن شرايط، وقت توقف نبود. بلافاصله پيكر پاكش را سوار خودرو كرديم و به عقب فرستاديم و خود به دنبال كارها رفتيم.
*سه شنبه 23 دي
شب گذشته براي تصرف جزيره بوارين وارد عمل شديم و به دنبال يك درگيري سخت، در نهايت يگانهاي 105 و 5 موفق به تامين قسمتي از اهداف خود شدند. صبح زود به اتفاق برادران واحد عمليات قرارگاه، براي بررسي منطقه به خط رفتيم. پس از بازديد خط، متوجه آشفتگي و وضع نامساعد آرايش نيروها شدم. بلافاصله فرماندهان يگانها را به منطقه فرا خواندم و براي بعضي از اقدامات تاميني، دستورهاي لازم را دادم و خود پيگير و ناظر اقدامات برادران شدم.
*پنجشنبه 25 دي
با تردد متعدد در محورهاي عمليات، در دفعات مختلف از اصابت تركش توپ، خمپاره، بمب، تير مستقيم فشنگ و تانك، جان سالم بدر بردهام كه اين جز مصلحت و قضاي خداوند نبوده است؛ چرا كه از ديد مادي، به طور قطع بايد گلوله يا تركش نوشجان ميكردم!
دوشنبه 29 دي
صبح به اتفاق برادر كليشادي براي بررسي خط جديد عازم شديم. در مسير، دشمن آتش شديدي ميريخت. خود را به پشت دژ «نهر جاسم» كه شب گذشته پاكسازي و تامين شده بود، رسانديم. نيم ساعتي در پشت خط وضعيت را بررسي كرديم. سپس براي بررسي جناح راست كه قرارگاه كربلا يا پگانهاي 21 ثارالله(ع)، 14 الهمهدي (عج) عمل كرده بود، رفتيم. در همان موقع، دشمن شروع به شليك خمپاره شصت گرد. ترديد داشتيم كه بمانيم يا برويم. گفتم مجبوريم برگرديم تا وضعيت را گزارش كنيم و كارها هماهنگ شود.
به محض حركت يكباره احساس كردم كه پايم ميسوزد بلافاصله فرياد برادر همراهم را شنيدم. من زيد طوري نشده بود. ولي او به سختي از ناحيه شكم آسيب ديده بود و با دشواري به وسيله يك موتورسيكلت او را به پست امداد رساندم و خود به قرارگاه بازگشتم.
*جمعه 3 بهمن
شب گذشته، عمليات تكميلي طبق برنامه پيشبيني شده، آغاز شد. ولي در همان ساعات اوليه، لشكر 21 امام حسن(ع) كه ماموريت پيشروي در جزيره شلمچه را داشت، اعلام كرد كه قادر به عمليات نيست و سر پل فعلي نيز در حال از دست رفتن است. بلافاصله به لشكر 10 سيدالشهدا(ع) كه در امتداد اروند صغير ماموريت داشت، ابلاغ شد كه ماموريت لشكر 21 را انجام دهد، كه به علت دو ماموريت داشتن، تنها موفق به حفظ خط قبلي در جزيره شد. بعد از ظهر در قرارگاه كربلا، در حضور برادر رحيم تشكيل جلسه داديم و مقرر شد كه در ادامه ماموريت، لشكر 10 تنها در جزيره شملچه كار كند. پس از پايان جلسه، فرمانده لشكر 10 سيدالشهدا(ع) مراجعت و اعلام كرد كه نيروهايش در حال پيشروي در غرب جزيره هستند. اعلام اين خبر به همه آرامش خاطر داد و لشكر خدا را به جا آورديم. قبل از اين اكثر برادران به علت مشكلات موجود، از حفظ جزيره نااميد شده بودند و حتي برادر رحيم تاكيد كرده بود كه واحد تخريب قرارگاه آماده باشد تا در صورت لزوم، پل ارتباطي جزيره را منهدم كند. ولي پس از هر نااميدي، خداوند دست رزمندگانش را گرفته و آنان را ياري ميكند.
*چهارشنبه 8 بهمن
شب گذشته به برادر ايزدي پيشنهاد كردم، از آنجايي كه حداقل تا دو ماه ديگر در منطقه عملياتي درگير هستيم، از فرصت كوتاهي كه به دست آمده و تا ده روز آينده مشغول پدافند هستيم، به نوبت هر كدام، چند روزي به مرخصي برويم. ايشان تاييد كرد و قرار شد ابتدا چند روزي بنده به مرخصي بروم.
*پنجشنبه 9 بهمن
شب گذشته به ديدار خانواده همسرم رفتيم. مادر همسرم به خاطر شهادت فرزندش (عليرضا) كه در عمليات كربلاي 4 به شهادت رسيده و پيكرش در جبهه به جا مانده، بسيار افسرده و گريان به نظر ميرسيد.اين شهيد، اولين فرزند پسرشان است كه در سن 17 سالگي به شهادت رسيد. البته سختي بيپ از اندازه خانواده، به خاطر عدم دستيابي به پيكر فرزندشان است كه جزو مفقودان است. شب هم براي عرض تسليت و تبريك و احترام به منزل شهيد سعيد فر رفتيم و در جمع خانواده اين شهيد عزيز، پيرامون خصوصيات اخلاقي و نحوه شهادتش صحبت كردم. در اين ميان، مطلبي كه برايم جالب توجه بود، برخورد همسر او بود كه با شهامت و صبر عجيبي صحبت ميكرد و تنها در آخر، خطاب به من گفت: "من انتظار شهادت همسرم را داشتم، ولي نه به اين زودي. "!
*دوشنبه 13 بهمن
صبح زود از قرارگاه به منطقه آمدم. با رسيدن من، برادران خيلي خوشحال شدند. در شرايط فعلي، غايب بودن هر كدام از برادران، باعث دلسردي ميشود و حضور افراد مسئول، باعث دلگرمي ديگران است. از وضعيت چند روز گذشته پرسيدم. برادران توضيح دادند كه از چهار روز قبل، دشمن با تمام توان و امكان، شروع به اجراي آتش پرحجم روي مواضع رزمندگان در غرب كانال ماهيگيري كرد و با آتش سنگين و پاتكهاي متعدد، موفق شد كه در روز قبل، نيروها را از غرب كانال عقب براند.
*چهارشنبه 15 بهمن
در عمليات كربلاي پنج، يك مساله به عنوان تجربه قابل توجه است. به علت موفقيت در عمليات كربلاي چهار، پراكندگي و آشفتگي محصوص در اذهان به وجود آمد، ضمن اين كه تاثير حيرانكنندهاي نيز در روحيه فرماندهان، پيش آمد براي ادامه عمليات و جهاد مقدس، نظرها و برخوردهاي متضادي بين فرماندهان ديده ميشد. در چند جلسه بحث و بررسي، فرماندهي كل سپاه تصميم گرفت كه به هر قرارگاه، ماموريتي بدهد تا پس از بررسي و جمعبندي، يكي از مناطق به عنوان هدف بعدي انتخاب شود، قرارگاه نجف در نفتشهر، قرارگاه قدس در هور، قرارگاه كربلا در شلمچه و قرارگاه نوح در فاو. پس از يك هفته بررسي، جلسهاي با حضور كليه فرماندهان يگانها و قرارگاهها در حضور آقاي هاشمي رفسنجاني تشكيل شد. پس از بحث و صحبتهاي متضاد و مختلف، هر كدام از فرماندهان طرح و نظري داشتند و عموما معتقد بودند كه در كمتر از 35 روز، در هيچ منطقهاي آماده نخواهند شد. در مورد عمليات در شلمچه، اكثريت با ذهنيت بدي برخورد ميكردند و معتقد بودند كه در اين منطقه، با شرايط و مشكلات موجود، نميتوان عمليات كرد.
اما با اين ذهنيت و نظرهاي متضاد، حجتالاسلام هاشمي رفسنجاني با يك دستور قاطع، همه شرايط و نظرها را به هم ريخت و ديديم كه در عمل، به عنوان يك تجربه خوب، چقدر قاطعيت و دستور صريح فرماندهي مؤثر واقع شد. دستور ايشان اين بود كه در مدت يك هفته، بايد به هر نحو كه شده، در منطقه شلمچه وارد عمل شويم. جديت و قاطعيت در فرماندهي به راحتي همه مشكلات و نظرها و روحيات منفي را برطرف كرد و به راحتي توانستيم به رغم همه كمبودها و مشكلات و با وجود زمان محدود، بهترين عمليات را انجام دهيم.
در جنگ به عنوان يك تجربه مهم و بزرگ آزمايش شد كه دستور و قاطعيت فرماندهي ميتوند در هر شرايطي مثبت واقع شود و ما را از حالت پراكندگي و نظرهاي متضاد باز دارد. به اعتقاد من، براي پيشبرد جنگ، در تمام ابعاد، ما نيازمند به چنين روشي هستيم؛ در غير اين صورت، كماكان درجا خواهيم زد.
*دوشنبه 20 بهمن
برادر شمخاني به برادر ايزدي تاكيد كرده است كه بنده كمتر به خط بروم.
*دوشنبه 27 بهمن
برادر محسن در ابتداي جلسه شب گذشته، به بنده گفت كه آماده باشم مسئوليت يك يگان را تقبل كنم.
*سه شنبه 28 بهمن
امروز برادر همداني گفت كه برادر محسن روز گذشته در جلسهاي كه با ايشان داشته، گفتهاند كه قرار است بنده را به عنوان قائم مقام فرماندهي لشكر حضرت رسول (ص) معرفي كنند.
ويژه نامه " شب هاي قدر كربلاي 5 " در خبرگزاري فارس(21)