پاسخ به:شل سیلور استاین
یک شنبه 20 بهمن 1387 4:20 PM
خیالباف
این یه نقاشی نیمه
کاره
از
دختریه
که زمستون گذشته شروع
کردم
اینم سه صفحه
از
داستانیه
که راستشو بخواین موضوش یادم
نمی یاد
اینم گیتار مدل مارتین
منه
که هیچ وقت یاد نگرفتم چطور
صداشو دربیارم.
اینا کار و بار یه آدم
خیالبافه، با آرزوهاش.
یه دوچرخه مدل هارلی
داشتم
اونو با قایق مدل استروگلس یه
بنده خدایی
طاق زدم
هنوز که هنوزه تو زیرزمینه
یه ضبط صوت خریدم که صدامو ضبط
کنم
امّا دیدم چیزی تو چنته م
نیست.
اینا کار و بار یه آدم
خیالبافه، با آرزوهاش.
یه وسیله ی ورزشی
دارم
می خوام بدونم به دردت می خوره
یا نه
اینم... خب، یه دوربین مدل
لیکاست
اگه بخوای اونو
بخری
بهت تخفیف می دم، ارزون حساب
می کنم
آخه به پول احتیاج
دارم
تا کمی خاک مجسّمه سازی
بخرم.
اینا کار و بار یه آدم
خیالبافه، با آرزوهاش.
وقتی بمیرم
مردم از یه عزیز از دست رفته
حرف می زنن
می گن
اون هیچ وقت کاری رو که شروع
کرده بود، تموم نکرد
اما من ترانه ای رو شروع کرده
ام
که می خوام تمومش
کنم
آره... اینا کار و بار یه آدم
خیالبافه...
گوش کن... به هر
حال...
چطوره از خیرش
بگذریم
و بقیه رو بذاریم برا
بعد؟
تو این فاصله می تونم یه
ساندویچ بخورم
یه ساندویچ ِ گوشت و کاهو و
گوجه فرنگی، شایدم چیز دیگه
گوش کن...
درست کنار
رستوران
یه کتابفروشی
قدیمیه...
درست کنار
رستوران
همه جور کتاب
داره...
کتابای خنده دار
قدیمی
«بَت من» هم
داره...
عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت، چه بیخیال نشستیم؛ نه کوششی نه وفایی!
فقط نشسته و گفتیم :
خدا کند که بيايي!