0

دانلود رمان

 
hasan119
hasan119
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : مرداد 1388 
تعداد پست ها : 3549
محل سکونت : تهران

پاسخ به:دانلود رمان
چهارشنبه 29 دی 1389  11:12 AM

کتاب رمان زیبای فریاد نوشته خانم رقیه نصرالله پور ( ستاره )

 

رمان عاشقانه

 

ماه اسفند هم تموم شد و بهار با تموم قشنگی هاش اومد و این قشنگی و طراوت توی خونه ی ما هم قدم گذاشت . پرهام هنوز به گفته دکتر احترام گذاشته بود و ازم دوری میکرد . میترسید دوباره حالم بد بشه . نمیدونم ، شاید گفته دکتر بهانه ای براش بود تا ازم دور باشه .. لحظه سال تحویل کنار پرهام بودم . اولین سالی بود که عید کنار کسی بودم که دوستش داشتم . کنار کسی که درکنارش بودن آرزومه . آرزومه که توی آغوشش زندگی کنم و صدای نفس هاش لالایی شب هام باشه . شب هایی که هیچوقت برام تکرار شدنی نیستند . بعد از سال تحویل همه به پرهام زنگ زدن و سال نو رو تبریک گفتن .
صبح زود بیدار شدم و خونه رو تمیز کردم . ساعت نه بود که پرهام بیدار شد و رفت دوش بگیره . وقتی اومد من لباسم رو پوشیده بودم . با دیدن من غم بزرگی توی چشماش نقش بست . حوله رو از روی سرش برداشت و به کیفم نگاه کرد :
-    فکر نمیکردم اینقدر دقیق باشی که بخوای سر سال بری .
بلند شدم و به طرفش رفتم حوله رو به موهاش کشیدم . چشمای پف کرده اش نشون میداد شب بدی رو گذرونده .
-    دیشب نخوابید ی؟
-    چرا ! خوابیدم .
پرهام بگو تو هم دوستش داری . بگو به خاطر رفتن من ناراحتی . بگو شب بدی بود . بگو که دوستم داری ... بگو که ...
-    راستش نه نخوابیدم . میخواستم در مورد یه چیز مهم تصمیم بگیرم . در مورد شرکته .
هنوز هم مغرور و شکست ناپذیری پرهام . کاش کمی از اون غرورت رو از دست میدادی . کاش مدونستی دلم چقدر شکسته ....

http://book.aryapdf.com/arya42.gif 

http://book.aryapdf.com/arya42.gif

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها