بنام خدا
متلها(افسانه ها)در میان اقوام مختلف رواج داشته اند وزمانی که سر گرمیها ومشغو لیات مرمان ندک بودندمتلها اوقات فراغت را پر می کردند.درایران در زمانی نه چندان دور مردم مخصوصا در شبهای زمستاندور هم جمع می شدند ومتلهایی را بیان می کردند تا شبهای دراز زمستان خسته اشان نکند.در هر منطقه متلهای خاصی وجود داشت هر چند گاه دارای یک ریشه بودن ولی به زبانی متفاوت وگاه تغییری در وقایع وشخصیتها وجود داشت .متلی که در زیر می خوانید در لرستان مخصوصا الشتر بارها مردم برای هم تعریف کرده اند.
روباه دم چوك[1] وپير زن
در زمانهاي گذشته در گوشه اي از اين كشور پهناور پير زني زندگي مي كرد.پيرزن بزغاله اي داشت كه به آن بٍز بًل مي گفت[2].پيرزن از شير بز ارتزاق مي كرد وروزگار مي گذرانيد.روزي از روزها روباهي به قصد ربودن مرغي ، خروسي يا جوجه اي به ده آمد.گذرش به خانه ي پير زن افتاد.پيرزن اورا ديد .روباه در حين فرار پايش به كاسه ي شير بز پيرزن خورد وآن را ريخت .پير زن دم روباه را گرفت واز دو طرف آنقدر كشيدند كه دم در دست پير زن ماند وروباه بي دم فرار كرد وروي تپه ي مقابل منزل پير زن چمباتمه زد ولابه وزاري مي كرد شايد پيرزن دمش را پس بدهد.
روباه التماس زياد نمود اما پيرزن بي اعتنا به التماس روباه، شرط گذاشت تا شير ريخته شده به او بر گردانده نشود دم روباه را پس نخواهد داد.به همين خاطر روباه مجبور شد هر طور شده براي پيرزن شير تهيه كند.
ابتدا نزد بز رفت وگفت اي بز شير بده تا به پيرزن بدهم شايد پيرزن دم مرا پس بدهد.بز گفت:برايم برگ چنار بياور تا بخورم تا من هم به تو شير بدهم.روباه به طرف درخت چنار راه افتاد تا به اورسيدوگفت:اي چنار!برگ بده برگ بز بل بده تا بزبل شير بدهد شير پيرزن بدهد تا پيرزن دم چوك مرا پس بدهد.چنار گفت بايد برايم آب بياوري تا بخورم ومن هم به تو برگ بدهم.روباه به طرف چشمه به راه افتاد.به چشمه رسيد وگفت:اي چشمه ي زلال! اب بده تا به چنار بدهم تا چنار برگ بدهد تا برگ را به بز بل بدهم تا بز بل شير بدهد شير پيرزن را بدهد تا پيرزن دم چوك مرا پس بدهد.چشمه گفت: بايد بيل بياوري تا بتواني از من آب بگيري.روباه به طرف مردي كه آبياري مي كرد رفت.گفت: اي مرد آبيار!به من بيل بده، تا براي چشمه ببرم، تا چشمه به من آب بدهد، تا براي چنار ببرم، تاچنار به من برگ بدهد، تا براي بزبل ببرم، تا بز بل شير بدهد، تا براي پيرزن ببرم، شايد پيرزن دم چوك مرا پس بدهد.آبيار گفت:بايد بروي از نجار چوب بياوري تا من از آن دسته بيل درست كنم.روباه خسته وگرسنه به طرف نجار حركت كرد. به مرد نجار گفت:به من چوب بده تا براي آبيار ببرم تا آبيار آب بدهد وآب را براي چنارببرم تا چنار برگ بدهد تا آن را براي بز ببرم تا بز بل شير بدهد وشير را براي پيرزن ببرم تا پيرزن دم چوك مرا پس بدهد.نجار گفت:
1-چوك به معني بر جسته است. هر حيواني كه دمش را به طرف بالا بگيرد به آن حيوان دم چوك مي گويند.
2-در ميان عشاير لرستان بز هايي كه شاخهاي برجسته وراست دارند به بًل معروفند.