پاسخ به:نقد ادبی در ایران از مشروطیت تا امروز
سه شنبه 28 دی 1389 9:55 PM
نگاهی به ادبیات دهه 1330(به واقع از 1332 به بعد), به لحاظ مضمونی, غلبه شكست و گریز بر آرمان خواهی و تبلیغ و رواج رمانتیسم در عرصه شعر را نشان مىدهد. امّا در عرصه نقد ماجرا به گونهای دیگر است. نقد استالینستی سیطره تقریباً بلامنازع خود را از دست مىدهد, اما همچنان تنومند و گسترده است. در عین حال فضایی كه برای تأمل و بازنگری در دیدگاهها و آرمانهای پیشین پدید مىآید فضا را برای نضج گیری و رشد مكتبها و نحلههای ادبی دیگر هموار مىكند. در عرصه شعر نبرد اصلی میان نوقدماییها و نیمائیون است؛ نبردی كه در نیمه اوّلِ این دهه به نفع نوقدماییهاست و در نیمه دوم به نفع نیمائیون چرخش پیدا مىكند. در كنار این عرصه اصلی, مكتبهای شعری غیر رئالیستی یا ضد رئالیستی, فرمالیستی و سوررئالیستی نیز حضوری جدّیتر پیدا مىكنند. مباحث و دیدگاههای طرفدارانِ فرمالیسم و سورئالیسم در عرصه شعر در واقع ادامه منطقی همان دیدگاههایی است كه نیما مطرح كرده است, و به لحاظ نظری ایراد چندانی بر آنها وارد نیست, امّا نكتهای كه آنها در نمىیابند آن است كه برای رشد و شكوفایی آثاری كه از آن دفاع مىكنند, حدی از ارتباط با مخاطب, حتی اگر مخاطبان از میان خواص باشند ضرورت دارد . به هر روی این جریانها در دهه 1340 و اوایل دهه1350 به گرایش موسوم به موج نو ونهایتاً شعر حجم منتهی مىشوند, امّا در مقابل شعر نیمایی كه با سابقهای حدوداً سی ساله خود به نوعی سنّت تبدیل شده است تاب مقاومت ندارند و به جریانهای ادبی ماندگاری تبدیل نمىشوند؛ ولی بدیهی است كه برجریان شعر نیمایی دهههای بعدی تأثیر مىگذارد و این جریان را به سمت توجه بیشتر بر فرم, زبان و واژه سوق مىدهند. به عبارت دیگر, مىتوان گفت كه دهه 1330 به لحاظ سیر تحول و تكوین ادبیات داستانی و شعر, نوعی دوره انتقال است. این انتقال در عرصه شعر از شعر نوقدمایی به نیمایی و در عرصه ادبیات داستانی انتقال از نوعی سخن استالینیستی, متعهد و جامعهگرا به سخنی غیر ماركسیستی و فاقد تعهد و درونگراست. البته در عرصه شعر نیز این حركت از مضامین ماركسیستی و مردمگرایانه به سمت شخصی شدن, فرمالیسم , سوررئالیسم و مدرنیسم دیده مىشود. جلال آل احمد, بهرام صادقی, تقی مدّرسی, منوچهر صفا, علی محمد افغانی, نادر ابراهیمی, غلامحسین ساعدی, فریدون تنكابنی, احمد محمود, جمال میر صادقی و بهمن فُرسی از جمله نویسندگان مطرح این دورهاند. گلستان, فُرسی و مسعود زوارزاده از جمله داستاننویسان فرمالیست و مدرنیست این دورهاند كه در دهه 1340 با ورود نویسندگان دیگری از قبیل شمیم بهار, فدایی نیا, غریفی, صدر و پارسی پور رشد مىكند و شكوفا مىشود. سایه هدایت را مىتوان در آثار بسیاری از نویسندگان این دوره دید. از میان این افراد مىتوان بهرام صادقی, رضابابا مقدم و ناصر نیّر محمدی را نام برد البته تأثیر هدایت بر عدهای از پاورقی نویسان نیز جالب توجه است. از رهگذر بوف كورِ هدایت, نقد روانشناختی و روانكاوانه نیز از همین دهه بر ادبیات ایران راه مىیابد. در سال 1338 دست كم در سه مقاله آثار صادق هدایت از دیدگاه روانشناسی مورد بررسی قرار مىگیرد. سروش آبادی در مقاله «بررسی صادق هدایت از نظر روانشناسی» به خصوصیات روانی هدایت و نوشتههایش مىپردازد؛ هوشنگ پیمانی در مقاله«راجع به صادق هدایت صحیح و دانسته قضاوت كنیم» به جوانان هشدار مىدهد كه از خواندن آثار هدایت بپرهیزند؛ و خواجه نوری در مقالهای با عنوان «آیا خودكشی نوعی شجاعت و فداكاری است» و عنوان فرعی«بهترین علاج خودكشی نویسندگی است» گریزی نیز به هدایت مىزند. در این سالها (1333-42) بازار ترجمه گرم است و در مقابل 372 داستان ایرانی 666 داستان خارجی به فارسی ترجمه شده است كه یك سوم آنها راادبیات بازاری عمدتاً داستانهای پلیسی – جنایی تشكیل مىدهد. از میان نویسندگان مطرح جهان كه آثارشان به فارسی ترجمه مىشود جك لندن(22), تسوایك(20), هوگو(14), داستایوفسكی و بالزاك (هریك13), همینگوی(12), تولستوی و اشتاین بك (هریك 10) و چخوف(8) پرخوانندهترین هستند.
در عرصه نقد و نظریه ادبی علاوه بر كتاب اثر گذار رئالیسم و ضد رئالیسم, رضا سید حسینی كتاب مكتب های ادبی,ابراهیم یونسی هنر داستاننویسی و عبدالحسین زرین كوب كتاب نقد ادبی را تألیف مىكنند. از میان ایــن آثــار, كـــتاب
زرین كوب به عنوان نخستین اثر مدّون در زمینه نقد ادبی, از دیدگاه نوشته حاضر واجد اهمیت است. كتاب زرین كوب در هشت فصل به شرح زیر تدوین شده است:
1)مقدمات و تعریفات؛ 2) ارزشها و روشها؛ 3) مباحث و مسائل؛ 4) در یونان و روم؛ 5)عرب و اسلام؛ 6)از گذشته ادبی ایران؛ 7)ادب حدید ایران؛ 8)فهرستها و تعلیقات. از این مجموعه, نگاهی گذرا به فصلهای اول, دوم, سوم و هفتم, دیدگاهها و دریافتهای زرین كوب از نقد ادبی, و تحلیل او از نقشه نقد ادبی ایران از مشروطه به بعد را نشان مىدهد. او نیز مانند اكثر قریب به اتفاق منقّدان و صاحب نظران ادبی كار خود را با این جمله آغاز مىكند كه«نقد ادبی در دوره ما ضعیف و بیمارگون است» و هدف تلاش خود را بیان اجمالی مبادی و راههای نقد ادبی و تاریخ تحول فكر انتقادی ذكر مىكند. وی ارائه تعریفی جامع و مانع از مفهوم ادب و ادبیات امروز را تقریباً ناممكن مىداند, و عقیده دارد كه چنین تعریفی ضرورت هم ندارد, زیرا این معنی بر آشنایان آثار ادبی پوشیده نیست, ویژگیِ مشترك اثار ادبی حضورِ «عاطفه و خیال و معنی اسلوب» است. در مورد نقد ادبی نیز براین نظر است كه «مبادی و طرق نقد ادبی را البته نمىتوان به طور قطع و جزم حصر و تعدید كرد و شاید از همین رو است كه ارباب نظر تا كنون در صدد بر نیامدهاند نقد را مانند سایر فنون ادب و صورت علمی مستقل درآورند» سپس روشی را كه به عنو ان «درستترین و دقیقترین روشهای نقادی» توصیه مىكند «شیوه و روش التقاطی و تألیفی است كه از جمع و تلفیق سایر شیوهها و روش نقادی حاصل شده باشد .» تا اینجای كار دریافت و برداشت زرین كوب كاملاً شبیه به نظریات تری ایگلتون در كتاب پیشدرآمد نظریه ادبی(1986) است. فصل دوم به انواع نقد اخلاقی, اجتماعی, روانشناسی, تاریخی, لفظ و معنی اختصاص دارد. در فصل سوم مسائل مشترك در انواع نقد را بررسی مىكند كه انتساب, تصیح متون, سرقات, و نفوذ, موازنه, ادب تطبیقی, اصطلاحات نقادان, و اوصاف و نعوت را شامل مىشود عناوین فصل هفتم(ادب جدید ایران) كه با موضوع نوشته حاضر رابطهای مستقیم دارد به شرح زیر است. قبل از مشروطیت, ذكاءالملك فروغی, بعد از مشروطیت,بدیعالزمان فروزانفر, ملكالشعرای بهار, محمد علی فروغی, محمد قزوینی, كسروی. كل این فصل از كتاب 26 صفحه است, كه با معرفی كوتاه میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقاخان كرمانی آغاز مىشود, سپس به ذكاءالملك فروغی مىرسد كه در باره نظریاتش با تفصیل بیشتر بحث شده است بعد از ذكاءالملك به دوره بعد از مشروطیت مىرسیم. پس از مشروطیت انجمن ادبی كاوه در برلین, انجمن ادبی دانشكده, و انجمن ادبی ایران به عنوان راه گشایان نقد, هواداران تحول, و انقلابی ادبی مورد توجه قرار مىگیرند. از ادیب پیشاوری, بدیعالزمان فروزانفر, ملكالشعرای بهار, محمد علی فروغی, محمد قزوینی, كسروی, و اعضای انجمنهای پیشگفته به عنوان پرچمداران نقد ادبی یاد مىشود. از نیما یوشیج نیز چون در منتخبات شعر معاصرین اثر ضیاء هشترودی نامش آورده مىشود, و درباره صادق هدایت كه «نویسنده داستانهای كوتاه عامه بود» نیز ذكری به میان مىآید این مطلب مربوط به سال 1338 است. بد نیست این نكته را نیز ذكر كنیم كه مؤلف در سال 1354 نیز این كتاب را با تجدید نظر كلی و در دو جلد به چاپ رسانده است. در این تجدید نظر در چند خط مىخوانیم كه صادق هدایت و نیما یوشیج در سراسر دوران اخیر همچون رهبران واقعی نهضت نوجویی ادبی ایران تلقی شدهاند در بخش یادداشتهای پایان كتاب نیز از دو كتاب رضا براهنی(طلا در مس, و قصه نویسی) و كتاب محمد حقوقی در زمینه نقد و شعر و نثر یاد شده است .