پاسخ به:نقد ادبی در ایران از مشروطیت تا امروز
سه شنبه 28 دی 1389 9:54 PM
سخنِ مسلّطِ ادبی در این دهه سخن استالینیستی, مكتب رئالیسم سوسیالیستی, و ادبیات متعهد و جامعه گراست. این دیدگاه چون مدعی نوجویی و نوگرایی و هنر در خدمت اجتماع است طبعاً با ادبیاتِ سنّتی به طور كلی و بخصوص شعر سنّنتی از یك طرف و ادبیات مبتذل و بازاری و پاورقی نویسی از طرف دیگر مخالفت مىورزد. لذا تا به اینجای كار در خدمت گرایشهای نو وجدّی قرار مىگیرد امّا از آنجا كه هنر و ادبیات را همچون ابزاری در خدمت بسیج تودهها و ابزار مبارزه طبقاتی مىنگرد, در نوگرایی خود حد نگهدار و محافظه كار است و راهِ بروزِ خلاقیتهای فردی را سدّ مىكند چنانچه نوپردازی در حدّی باشد كه تودههای مردم از آن چیزی نفهمند و با آن ارتباط برقرار نكنند مبارزه با آن ضرورت مىیابد. برخورد دوگانه و كجدار و مریز حزب توده با شعر نو در این چشم انداز قابل تبیین است گروهی از نویسندگان و شاعران با این تلقّی و دیدگاه موافقاند, یا بدون آنكه ملزوماً چنین نگرشی داشته باشند در چارچوب آن مىگنجند. امّا گروهی كه این دیدگاه را قلباً قبول ندارند, یا زیر فشارِ سیطره این سخن مسلط به آن گردن مىگذارند یا در مقابل آن عصیان مىكنند بدیهی است كه در چنین شرایطی مكتبهایی از قبیل هنر برای هنر, فرمالیسم, سوررئالیسم, فرویدیسم, و نظایر آنها شكل مىگیرند به این ترتیب است كه در دهه 1320 در صحنه هنر ایران شاهد پیدایش كلیه مكتبهای فكری فوق هستیم, و این دیدگاهها و مكتبها در دورههای بعد, و به اقتضای شرایط, تضعیف یا تقویت مىشوند با چنین زمینه و پشتوانهای است كه ادبیات ایران دهه 1320 را پشت سر مىگذارد, و در نخستین سالهای دهه 1330 با سركوب نهضت ملی و جنبش چپ دوره تازهای را آغاز مىكند.