0

نقد ادبی در ایران از مشروطیت تا امروز

 
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

پاسخ به:نقد ادبی در ایران از مشروطیت تا امروز
سه شنبه 28 دی 1389  9:53 PM


1300- 1320: دیكتاتوری و پیشرفت آرام در سكوت
این دوره به دلایلی كه ارائه خواهد شد ارزش آن را دارد كه به منزله دوره‌ای مجزّا مورد بررسی قرار گیرد. مهمترین دلیل این امر شاید آن باشد كه این دوره با پیدایش نوع ادبی داستان و رُمان (به مفهوم اروپایی آن) و پایه گذاری شعر نو همراه است. نوع ادبی داستان كه با كار پیشتار جمالزاده آغاز مىشود ( مجموعه قصه یكی بود یكی نبود) در كارهای صادق هدایت استمرار مىیابد و به چنان اوجی مىرسد كه حتی امروز برای بسیاری از نویسندگان مطرح ایرانی رشك انگیز و دست نیافتنی است. كار هدایت در زمینه ساختار داستانی در كتاب بوف كور به اوج مىرسد, و در مقایسه با پیشینه این نوع ادبی در ایران و آثاری كه تا سالها پس از او نوشته مىشود, در حدی است كه به نظر مىرسد چنانچه آن را از نقشه تحولاتِ ادبی ایران پاك كنیم, نقشه‌ای طبیعیتر و بسامانتر در اختیار خواهیم داشت. به عبارت دیگر بوف كور در بسترِ تكامل و تكوین ادبیات ایران پدیده‌ای ناهمزمان جلوه مىكند.
نوع تازه ادبیات داستانی ایران نسبتاً به راحتی جا مىافتد و مقبولیّتِ عام پیدا مىكند. این مطلب به استثنای مورد بوف كور, در مورد اغلب كارهای هدایت, بزرگ علوی, و جمالزاده و دیگران مصداق دارد. به نوشته همایون كاتوزیان دلیل عمده جا افتادن و پذیرش توع تازه داستان در ایران «این واقعیت است كه این نوع ادبی سابقه‌ای در ادبیات كلاسیك فارسی ندارد .......و براثر آن هیچ سنت موجودی دستخوش دگرگونی و جابجائی نمىشود.» امّا در عرصه شعر ماجرا به گونه‌ای دیگر است. شعر با سنّتهای دیرپا و نیرومندی كه دارد, حتی در مقابل ورود واژه‌‌های تازه به لباس وزن و قافیه كهن واكنش نشان مىدهد. راه شعر نو مسیری صعب‌العبور و پردست انداز است و خاكریزهای سخنِ كهن, قدم به قدم, راه جویان را به مبارزه مىخواند.
صف شكنِ این خط حمله دشوار نیما یوشیج است كه ضمن نقد خلّاق گذشته اصول و مبانی نوع شعر جدید را نیز تدوین مىكند. به نوشته نیما«ادبیات ما باید از هر حیث عوض شود. موضوع تازه كافی نیست, و نه این كافی است كه مضمونی را بسط داده به طرز تازه بیان كنیم..... عمده این است كه طرز كار عوض شود و آن مدلِ وصفی و روایی را كه در دنیای با شعور آدمهاست به شعر بدهیم» و آن را به زبان محاوره و لحن دراماتیك نزدیك كنیم.......عمده فرم دادن به كل اثر و نشاندن هر شخص به جای خود و به طور كلی ساختمان هنری است .
مجموعه نقدها و نوشته‌های نیما در توضیح مبانی شعر نو, ضرورت تحول در ساخت و بافت محتوای شعر ایران, و رسیدن به ساختی كه اجزای آن هماهنگ باشند و كل منسجمی درست كنند, حاكی از نگاه نو و یگانه نیما به شعر در دنیای جدید است.
به هر روی, به رغم جدالهای قلمی كه از آخوندزاده و رفعت آغاز مىشود و به خامنه‌ای, شمس كسمایی, نیما, میرزاده عشقی و سایر نوپردازان این دوره مىرسد, حضور نمایندگان شعر نو در نخستین و آخرین كنگره نویسندگان ایــــران (در سال 1325) همچنان ضعیف و شاید برای خالی نبودن عریضه است. در این كنگره, در مقابل صفی از پرچمداران میراثهای كهن در شعر كه جز تغییراتی اندك در الفاظ را برنمىتابند از نمایندگان شعر نو چهار نفر یعنی نیما, رواهیچ, شیبانی و تولّلی حضور دارند. در توضیح علت این وضع شمس لنگرودی در تاریخ تحلیللی شعر نو دیكتاتوری رضا شاه را عامل اصلی قلمداد مىكند. به نوشته لنگرودی «در تمام دوران رضا شاه (در عرض 16سال) فقط یك مجله معتبر و نوپرداز به نام مجله موسیقی و چهارمجموعه شعر نو از دو شاعر منتشر شد. همین.» شركت كنندگان در كنگره با زمینه‌های فكری گوناگون و منتقدان جدید ایرانی نیز از تأثیر منفی دیكتاتوری رضا شاه بر ادبیات به طور كلی (نه شعر نو به طور اخص) سخن گفته‌اند. اما, به گمان راقم این سطور, مقاومت سرسختانه اصحاب سخن كهن(كه در كنگره نیز حضوری چشمگیر دارند), گنگ بودن زبان نیما و شمار دیگری از نوپردازان, و بستر سخن حاكم بر این دوره, یعنی ملی گرایی افراطی و رومانتیك, از عوامل عمده كندیِ پیشرفت در این عرصه‌اند. در واقع شاید بتوان گفت, سخن مسلط بر این دوره بیست ساله, یعنی ملی گرایی افراطی و بازگشت به گذشته ایران در دوران پیش از اسلام كه در رُمانهای تاریخی و تحقیق و ترجمه تجلّی مىیابد هرگونه اقدامی را كه مخّرب این روند بوده و خوش نمىداشته‌ است؛ بنا براین, مخالفت دیكتاتوری رضا شاه با شعر نو نیز از این دریچه سخن غالب قابل تبیین است. البته ذكر این دلایل را نباید به مفهوم تبرئه دیكتاتوری رضا شاه تلقی كرد. پرویز ناتل خانلری در جریان سخنرانی خود در كنگره در مورد سانسور در این دوره مىگوید: «حتی در آن زمان شاعری در وصف جنگل شعری سروده بود و پلیس به بهانه آنكه ممكن است این همان جنگلی باشد كه میرزا كوچك خان در آن بوده است انتشار آن شعر را اجازه نداد. در چنین وضعی ادبیات نمىتوانست رواج یابد و رواج نیافت...»

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها