پاسخ به:نقد ادبی در ایران از مشروطیت تا امروز
سه شنبه 28 دی 1389 9:52 PM
در آستانه مشروطیت: نغمههای تازه
تقریباً در این واقعیت تردید چندانی نیست كه انقلاب مشروطه حادثهای دگرگون ساز و همه جانبه بوده و تمامی عرصههای حیات اجتماعی مردم ایران را دستخوش تغییرات اساسی كرده است. این تحول در عرصه ادبیات و نقد ادبی نیز چشمگیر بوده است. «نقد ادبی», با مفاهیمی كه در دنیای امروز میشناسیم, در حول و حوش همان سالها آغاز میشود. پیش از آن, نقد ادبی در ایران به تذكرهها (شرح احوالِ سخنوران), صنایع لفظی و معانی و بیان محدود بوده است.
مطلب دیگری كه صاحب نظران و مورّخان ادبیات در مورد آن تقریباً اتفاق نظر دارند این است كه نقد, با مفهوم جدید آن, با رساله میرزا فتحعلی آخوندزاده به نام قریتقا(كریتیك) آغاز میشود. در این رساله كه در 25 مارس1871(محرم سنه 1287 هـ. ق) تألیف شده است, آخوند زاده اصول و مبانی نقد ادبی جدید را اعلام میدارد و آن را یكی از لوازم اصلی وصول به پیشرفت و تجدّد و تمدّن به شمار میآورد. آخوند زاده در این رساله مینویسد:
به تجارت حكمای یوروپا و براهین قطعیه به ثبوت رسیده است كه قبایح و ذمایم را از طبیعت بشریه هیچ چیز قلع نمیكند, مگر كرتیكا و استهزا و تمسخر. اگر نصایح و مواعظ مؤثر میشد گلستان و بوستان شیخ سعدی رحمةالله, من اوله الی آخره وعظ و نصیحت است. پس چرا اهل ایران در این ششصد سال هرگز ملتفت مواعظ و نصایح او نمیباشند.... فن كرتیكا در منشات اسلامیه تا امروز متداول نیست. از این جهت شما از این فبیل چیزها وحشت میكنید. نهایت برای تربیت ملت و اصلاح و تهذیب اخلاق هم كیشان و برای نظم دولت و انفاذ اوامر و نواهی آن نافعتر از كرتیكا وسیلهای نیست.....
«آیا حرصِ تشنگی مانند به خواندن كرتیكا از چه رهگذر است؟ سبب فضیلت این است كه كرتیكا از این رهگذر است. این سرّی است خفی كه حكمای یوروپا این را دریافت كردهاند, ملت من هنوز از این سر غافل است
آخوند زاده ضمن مقالات و نوشتههای خود در مبحث نقد ادبی, و چندین نقدی كه بر كار شاعران و مورّخان ایرانی مینویسد, معیارهای نقد اروپایی را توضیح میدهد, و این معیارها را به شیوهای خلاّق به كار میگیرد. وی در نقدِ شعر, نظم و شعر و«منظومه ساز» و «شاعر» را از یكدیگر تفكیك میكند و معیار سنجش شعر را «حسن مضمون» و «حسن الفاظ» یا «حسن بیان» میشناسد. او در انتقاد از شعر فارسی مینویسد: «در ایران نمىدانند پوئزی چگونه باید باشد؛ هرگونه منظومه لغوی را شعر مىخوانند. چنان پندارند كه پوئزی عبارت است از نظم كردن چند الفاظ بی معنی در یك وزن معین و قافیه دادن به آخر آنها در وصف محبوبان با صفات غیر واقع یا در وصف بهار و خزان با تشبیهات غیر طبیعی» او در نقدهایی كه بر شعر سروش اصفهانی و مثنوی مولوی مینویسد, اوّلی را به لحاظ محتوایی بیارزش مىشمارد و دوّمی را پرمحتوا امّا به لحاظ لفظی ناقص و معیوب مىداند
. در فنِّ نثر نویسی نیز كاربردِ «قافیه و اغراقات كودكانه و تشبیهات ابلهانه» را مورد انتقاد قرار مىدهد. همچنین استفاده از صنایع لفظی و سجع و قافیه در تاریخ نویسی را مورد انتقاد قرار مىدهد و به این ترتیب احتمالاً نخستین متفكر ایرانی است كه از تداخل زبان و ادبیات در نوشتههای علمی پرده برمىدارد، آخوندزاده در این زمینه مىنویسد «علاوه بر این قافیه پردازی و مظمون ساختن و الفاظ زاید آوردن چه چیز است؟ آنها هیچ معنی ندارند, كلام تاریخ را ناپخته مىگردانند و از متانتِ معنی آن مىكاهند» و در ادامه همین مطلب در مورد كتابهایی از قبیل تاریخ وصاف ودُرّه نادری مىگوید: «به حقیقت جبر و مقابله شیخ بهایی را فهمیدن آسانتر است تا مقدمه چینیهای مورخان مارا.»
هرچند در سالهای اخیر تنی چند از صاحب نظران, نقد آخوندزاده بر سروش اصفهانی یا اشعار مولانا را افراطی یا ناشی از بی اطلاعی او دانستهاند, امّا در مورد نقش و سهم او در بنیانگذاریِ فكر جدید نقّد در ایران, در میان صاحب نظران اتفاق نظر وجود دارد, و كمتر كسی در این مورد تردید كرده است. باری به اختصار مىتوان گفت كه معرفی فكر نقد جدید(ملهم از نظریات متفكران اروپایی), تفكیك شعر و نظم, ارائه ملاكهای نقد شعر (صورت و محتوا), تفكیك زبان علمی از زبان ادبی, و به كار بستن این مفاهیم در مقالات و نوشتههای گوناگون از مهمترین دستاوردهای آخوندزاده در عرصه نقد ادبی بوده است. آخوندزاده مروّج نوعی واقعگراییِ كلاسیك است, و نقشهای كه از سخنوران ایران به دست مىدهد شامل فردوسی, نظامی, جامی, سعدی, مولانا و حافظ است. افكار آخوندزاده بر كلیه متفكران بعدیِ دوران مشروطه , و به واسطه آنها بر كلیه نسلهای بعدی تأثیر ماندگار برجای گذاشته است.