0

بافران ديار دلاوران

 
bafrani
bafrani
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 811
محل سکونت : تهران

پاسخ به:بافران ديار دلاوران
دوشنبه 8 فروردین 1390  5:37 PM

عصری خسته و مانده از گزلان  خودم را به نایین رساندم .انگار تو پیشانی چروک شده من نوشته اند .........

همگی رفتیم ویک خانه تکانی حسابی کردیم .شومینه را آماده کردیم و جایتان  خالی چایی منقل وهیزمی را نوش جان .

کلی حاجی نهال از اصفهان خریده بود و نشا کردیم .نهال گلابی وانگور وگیلاس و به و بادام و چند تا گل رز در رنگهای مختلف

گفتیم که باغ ویلا را آماده کرده باشیم که اگر دوستان منت گذاشتند و سری به بچه یتیم  زدند آبرو داری باشد .

آمدیم نایین و من یک راست گاز ماشین را گرفتم و آمدم بافران .

و با سعید بعد از نمی دانم چند سال بخچه را زیر بغل گذاشتم و عبای خدا بیامرز بابایی  را رو دوشم انداختم و از کوچه خاطره زدیم به حمام در مسجد آینه .

حمامی که برای من خاطره ها داشت ودارد .

کنار تخت سمت راست نه از خدابیامرز حسین حمامی خبری بود ونه از خدابیامرز علی حمامی و نه از نوه ونتیجه های آن عزیزان .

تو رختکن دم کرده چند تا جوان مشغول پوشیدن لباس که من هیچکدامشان را نمی شناسم

سلامی می کنم از میان جمع جواب سلامم را یک نفر می دهد .ظاهرا می شناسمش .اما متاسفانه پیری ودوری و فراموشی بد دردی است .نام او را به یاد نمی آورم .

حال و احوال .

کیایی  پور  ممد آقا ؟

توضیح می دهم که بازنشسته شدم و فعلا  شهردار زنجانم .

پور ممد آقا یک کاری برا خویت دس وپا کر گو آدم بیکار دیونه بو .

یک ماشین هگیر و مسافر کشی ایکر یا تو یک آژانس .....

چه جوابی دارم که به این بنده خدا بدهم ...........................................

تعارف می کند که

ایگه چرک داری رختوم ور ویچی

از او تشکر می کنم .

سعید من می شناسمش ولی اسمش یادم نیست .وسعید می گوید جواد محمود بود .

داخل حمام غوغایی است .تا دلت بخواهد از این بچه های چره .که متاسفانه هیچکدامشان را نمی شناسم .

رطوبت گرم بدنم را به حال می آورد ومشت ومال سعید خستگی امروز را از تنم بیرون می کند .

پشتم را می ذارم رو موزاییک های کنار تخت حوضجو به یاد سالهای قبل که آنقدر گرم بود که چند دقیقه بیشتر طاقت نمی آوردی ولی انگار از آن گرما خبری نیست .

تنم را به آب گرم دوش می سپارم و می آیم  روی تخت می نشینم

هنوز سنت قدیمی پا برجاست .تعارف کردن برای چرک همدیگر

لیف زدن همدیگر . مشت و مال  همدیگر

اما حمام حمام قدیمی نیست .درب دوشها آلومینیم زنگ زده .دوشها درب وداغون .کاشیکاری که مپرس .و نه از کانادان و......

با خودم میگم که خرج این حمام مگر چقدر می شود .

در مقابل هزینه هایی که ................. . این هزینه اصلا پرت بعضی از بودجه ها نمی گردد.

در عجبم برای مردمی که برای نهار تاسوعا وعاشورا نزدیک بیست هزار پرس غذا می دهند آنهم بی ریا و صادقانه و با عشق واخلاص

اما  حمام عمومیشان  به این روز افتاده است .

درست است که اکنون در بیشتر خانه ها حمام وجود دارد وشاید master room

حمام درب مسجد کجا و حمام داخل خانه کجا .

من نمی دانم از چه کسی و از چه ارگانی باید خواهش کنم .تمنا کنم که فکری بکنند

هم برای بازسازی و هم برای هزینه های آب وبرق و گازش در عصر یارانه ها .

حداقل من با توجه به تخصصم میدانم که هزینه آن آنقدر نیست که نگران کننده باشد و نتوان از عهده اش بر آمد.

همت کنند همه یاران .خیرین .شهردار محترم .شورای شهر گرامی .نماینده بسیار محترم که قولش را نیز داده بود....

و همه آنان که دل می سوزانند برای ولایتشان .

از هر کس توقع نداشته باشم خدا می داند از دکتر حسنی نماینده محترم توقع دارم به عنوان نماینده این مردم و کسی که هنوز تبلیغات انتخاباتیش روی دیوار این حمام خودنمایی می کند و به عنوان عضو کمسیون بهداشت و نیمچه قولی که داده بود به قول خود عمل کند .به خدا حیف است .اگر درب این حمام بسته شد بعدا تاسف خواهیم خورد. 

و وظیفه خود می دانم که خدابیامرزی و فاتحه ای بخوانم برای خدابیامرز حسین حمامی و فرزند ناکامش و همسرش و همچنین خدابیامرز علی حمامی وهمسرش که بسیار زحمت کشیدند و خون دل خوردند تا این حمام باقی بماند .در آن زمستانهای سرد ودر آن تابستانهای گرم کنار تون  حمام

خداوند همگیشان را بیامرزد.

س

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها