رمضان، ماه قرآن 1402
پنج شنبه 17 اسفند 1402 9:19 PM
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
عزیزان پای تلویزیون زمانی بحث را میبینند که در آستانهی رمضان هستیم، یعنی شب جمعهی آخر شعبان. بعد بحثمان هم بحث توجّه به ایام الله و ماه رمضان و اهمیت قرآن به مقدار سواد کم که داریم. قرآن ماه رمضان نازل شد و اهمیت رمضان بیشتر به قرآن است، نه به روزه و لذا در قرآن میخوانیم: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ؟»، «الْقُرْآنُ» (بقره/ 185)، نمیگوید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ»، «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ» (بقره/ 183) هم در قرآن هست. یک آیه داریم که روزه واجب است، یک آیه داریم قرآن نازل شد، ولی در قرآن وقتی میخواهد بگوید، روزهاش را نمیگوید، قرآنش را میگوید، میگوید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ»، نمیگوید: «شَهْرُ رَمَضانَ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ»، این خیلی مهم هست.
قرآن از کجا آمده؟ «تَنْزيل»: نازل شده، از کجا؟ «مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ» (نمل/ 6) ، «مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى» (طه/ 4)، قرآن یک همچین کتابی هست. ما نسبت به قرآن قاصریم نمیدانم، مقصّریم نمیدانم.
امام حسین علیه السلام نگفت من با یزید بیعت نمیکنم، تا اگر اینطور باشد، بگویند خب، حالا امام حسین، امام حسین بود، ما که امام حسین نیستیم، فرمود: «مِثْلِي لَا يُبَايِعُ مِثْلَهُ» (بحار الأنوار، ج 44، ص 325)، هر کس فکر حسین را هم داشته باشد، نباید پیروی کند از کسی که فکر یزید را داشته باشد وگرنه امام حسین میتوانست بگوید: «من زیر بار بیعت نمیروم، شهید میشوم، ولی زیر بار یزید نمیروم». اگر میگفت: «أنا أبایِعُ یزید»، میگفتیم این تن به تن است، چهره به چهره هست، این امام حسین است، میگوید من زیر بار یزید نمیروم، مقاومت میکنم، شهید میشوم، زیر سم اسب میروم، زیر بار زور نمیروم. امّا نمیگوید: «من زیر بار یزید نمیروم»، میگوید: «مثل من هم نباید زیر بار مثل یزید برود»، یعنی همیشه در تاریخ یزید هست، همیشه در تاریخ امام حسین هم هست. امام حسین جرقه نیست که تمام بشود، جریان است، منتها این جریان را بعضی خوب استفاده میکنند، بعضی بد استفاده میکنند.
ما از چیزهای جزئی میتوانیم استفادههای کلّی بکنیم. یک مَثَل بزنم. این مَثَل را باز هم گفتم، شما یک کبریت را روشن میکنی. این کبریت بعد از چند ثانیه خاموش میشود. چرا؟ برای اینکه خود کبریت را نگاهش کنید، بعد چند ثانیه خاموش میشود. امّا اگر مدیریتش بشود، اینجا نقش مدیریت را ببینید، کبریت تا روشن شد، از همین جرقه استفاده کنیم، بزنیم به چراغ گاز، چراغ گاز که روشن شد، وصل به قابلمهی غذا بشود، قابلمهی غذا وصل به انسان بشود، انسان وصل به خدا بشود، ببین این چوب کبریت تا خدا پیش رفت. یک بار دیگر من میگویم نصفش را، کبریت وصل بشود به؟ بگویید: گاز، گاز وصل بشود به؟ قابلمه، قابلمه وصل بشود به؟ انسان، انسان وصل بشود به خدا. این مهم این نیست که ماه رمضان بیاید و برود، شعبان بیاید و برود، مهم این است که از چه دقیقهای ما چه استفادهای میتوانیم بکنیم.
زنهایی که هنرمندند، از پوست پرتقال مربّا درست میکنند، از پوست پرتقالی که ما دور میاندازیم، مربّا درست میکنند، از پوست پسته مرّبا درست میکنند. زنهایی که بیهنرند، برنج رشت را هم به او میدهی، کوفتهاش میکنند. مهم این است که چهقدر از این رمضان استفاده میکنیم. همهتان میدانید معمولاً که ماشینهایی که هوا گرفته، در سرازیری روشن میشود، هلش میدهند روشن میشود، رجب، شعبان، رمضان، سرازیری هست، یعنی همهی خواب رفتهها، این صحنهها، یک خورده بکشیم جلو.
شما اگر بنشینی بگویی: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ» (انسان/ 8)، اهل بیت غذایشان را به یتیم و مسکین و اسیر دادند (انسان/ 8)، خب یک تاریخی گفته. امّا اگر گفتی: «يُطْعِمُونَ»، یعنی تو هم باید اطعام کنی، تو هم باید این کار را بکنی، این دیگر جرقه نیست، جریان هست. حدیث داریم پول میخواهی بدهی به فقیر خودت نده، اگر پول دادی به فقیر، فقیر سیر میشود، خب این ارزش هست خدا را شکر، گرسنهای سیر شد، امّا میگوید پولت را بده به بچّهات، به بچّه بگو بده به فقیر، یعنی این کمک به فقرا را به یک نسل آینده هم منتقل کن، اینکه خودت بدهی به فقیر …
ما در برنامههایمان کم استفاده میکنیم، مثلاً کمیتهی امداد به بعضی خانههای ضعیف کمک میکند. خب این کار خوبی هست، خدا خیرشان بدهد، ولی اگر این کمک از طریق دین بشود، یعنی از طرف مسجد افرادی در خانه بروند، بگویند ما هیئت امنای مسجد هستیم، یا امام جماعت، یا مردم مسجدیم، برای افطاری شما یک مقداری برنج و روغن آوردیم، خرما و لپّه آوردیم، این بچّه وصل به مسجد هم میشود. حدّاقل اگر آقا مسجد را دید، یک سؤال شرعی داشت، میگوید آقا یک سؤال دارم، یک کاری میخواهد بکند، شک دارد، مشورت هم جواب نداده، هر کسی یک چیزی میگوید، میگوید استخاره کنیم برویم مسجد، پهلوی آقا استخاره کنیم. سؤال دارد، انجام بدهد، مشکلی دارد با آقا در میان بگذارد: «آقا یک همچین مشکلی دارم، راه حلّش چیه؟ مصلحت چیه؟»، یعنی اینکه شکم فقیر سیر میشود، این وصل به خدا و مسجد هم بشود.
حالا ماه رمضان جلو هست، یک سرمایه هست، حج یک سرمایه هست، عمره یک سرمایه هست، زیارتها یک سرمایه هست، سرمایههای مهمّی هم هست اینها.
استفاده از فرصت. یک خاطره برایتان بگویم. یک آقایی بود، وقتی او را میبردند نماز مرده بخواند، میپرسید: «این مرحومی که مرده، من میخواهم نماز بخوانم، زن هست یا مرد؟»، اگر میگفتند مرد هست، میگفت: «اگر مرد هست، کفن را باز کنید، من صورتش را ببینم» جمعیت هم ایستادند که آقا چه کار دارد؟ شما نماز مرده را بخوان، چرا صورتش را باز میکنید؟ گفت: «یک دقیقه تأمّل کنید» صورت مرده را باز میکنند، پرده را کنار میکنند. میگوید: «ببینید آقایان، پسرها، دخترها، فامیلها، ببینید چشمها دیگر نمیبیند هان، تا چشمتان میبیند خیانت نکنید. زبان دیگر حرکت نمیکند هان، تا زبان کار میکند غیبت نکنید، تهمت نزنید.» میگفت: «چند دقیقه آنجا نصیحت میکنم، بعد میگویم کفن را ببندید، دفن کنید.» میگفت: «اثر آن چند دقیقه سخنرانی از یک دهه سخنرانی اثرش بیشتر است.» برای اینکه مردن را در صحنه آورده، این مرده هست دیگر، همه هم فامیلاند، دوستش دارند، داغدارند، حرفها اثر میکند. اینکه میگویند سر قبرها قرآن بخوانید، قرآن خواندن سر قبر یعنی چون دلها آمادگی دارد. گاهی وقتها طرف آمادگی ندارد.
ما از این شعبان و رمضان چه استفادهای میکنیم؟ افرادی از اولیای خدا بودند که از ماه رجب روزه گرفتند، افرادی هم هستند ماه رمضان را هم خوردند. تمام میشود، هم آن کسی که روزهاش را میگیرد تمام میشود، هم آن کسی که روزهاش را میخورد تمام میشود، ولی برنده، روزهداران هستند.
بالأخره شما باید یک غذایی بخورید، چی چی بخوریم؟ هر کسی یک چیزی میگوید، قرآن را باز کن، ببین خدا چی گفته، چی غذا بخور، خوردنیها، «يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ» (اعراف/ 157)، میگوید چی بخورید. «کُلُوا»های قرآن، «کُلُوا»، «کُلُوا»، «کُلُوا» (بقره/ 57، مائده/ 88، انعام/ 141 و …): اینها را بخورید؛ «لا تَأکُلُوا» «لا تَأکُلُوا» (بقره/ 188، آل عمران/ 130، نساء/ 2 و 29، انعام/ 119 و 121): اینها را نخورید. چی بگوییم؟ «قُولُوا» (بقره/ 83، نساء/ 5، عنکبوت/ 46، احزاب/ 70 و …): یعنی این حرفها را بزن؛ «لا تَقُولُوا»: این حرفها را نزن. با این برخورد غلیظ داشته باش، «وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ» (توبه/ 73، تحریم/ 9)، با این خشن باشد، آدم نااهلی هست.
حتّی اگر گنهکار را نمیخواهی نهی از منکر کنی، لاأقل به او عبوس کن، یعنی نگاه نکند که … بازاری هست، میبیند یک خانمی وارد مغازه شد، یک جنسی بخرد، نمیخواهد هم به او بگوید این کار را نکن، برای اینکه ممکن است مشتریاش برود، بگوید نان ما قطع شد، این خانم با این قیافه، اگر این جنس را میخرید، ما سود هم میداشتیم، حالا اگر نهی از منکر کنم، قهر میکند، ول میکند میرود. خیلی خب، شما نهی از منکر نمیکنی، حدّاقل میگوید آنجایی که هیچ کاری دستت نیست، یعنی با زبانت جرأت نداری، با دستت، با قدرتت جرأت نداری، «بِوُجُوهٍ مُكْفَهِرَّة» (الكافي، ج 5، کتاب الجهاد، بَابُ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَر، ح 10، ص 58 و 59)، این حدیث هست، یعنی لاأقل عبوس کن، به او لبخند نزن، لبخند به او نزن، جنس را به او بفروش، دیگر لبخند که به او میزنی، تأیید نشود. گاهی اخم کردن بهجا، گاهی اخم کردن بیجا.
ماه رمضان جلو هست، سرازیری قرآن هست، واقعاً بستر، در مناجات امام سجّاد داریم: «إِلَهِي أَنْتَ الَّذِي فَتَحْتَ لِعِبَادِكَ بَاباً إِلَى عَفْوِكَ»، یک دری را به سوی بخشش خود باز کردی؛ «سَمَّيْتَهُ التَّوْبَةَ»: اسمش را هم گذاشتی در توبه؛ «فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبَابِ بَعْدَ فَتْحِهِ» (زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص 406 و 407؛ فرازی مناجات تائبین از مناجاتهای خمسه عشر). اگر کسی نیامد دیگر مقصّر خودش هست، در فارسی هم میگوییم: «گر گدا؟»، «کاهل بود؟»، «تقصیر صاحبخانه چیست؟»
میگوید بخوابی، نفس بکشی، سبحان الله پایت مینویسند، آخر چه معاملهای هست؟! نفس کشیدن که اراده نیست، آدم نفس میکشد. میگوید: «أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ»، نفسی که میکشی عبادت است. اعمالتان وقتهای دیگر به خاطر عیبها و نقصها و گناهان قبول نمیشود، ولی ماه رمضان به خاطر احترام ماه قبول میشود. یک آیه قرآن خواندی، ثواب یک ختم قرآن را داری. در ماه رمضان چه کنید؟ چه کنید؟ چه کنید؟ چه کنید؟ یک خطبهی مفصّلی پیغمبر اسلام خواند. (ر. ک به: عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج 1، باب 28، ح 53، ص 295- 297) میخواهد بگوید از این زمینهها استفاده کنید، از قرآن استفاده کنید.
استفاده از زمین. امام وصیت کرد که اگر من شهید شدم، روز عید قربان که حاجیها مکّه جمع شدند، آنجا برای من عزاداری کنید، یعنی تا مردم جمع شدند. امیرالمؤمنین علیه السلام در غدیر خم معرّفی شد، چون غدیر خم چهارراه بود، یک جادّه میرفت یمن، یک جادّه میرفت عربستان، یک جادّه میرفت نمیدانم عراق، یک جادّه … یک میدان بود، چهار، پنج راه بود، هر راهش به یک کشوری میرفت، امیرالمؤمنین آنجا نصب شد که همه بدانند. در مکّه نه، چون در مکّه خانه هست، خانهها نمیگذارد آدم همدیگر را ببینند، دیوار است. مشعر هم نه، چون مشعر شب عید قربان هست، شب عید قربان در تاریکی همه مشعرند، در تاریکی نباشد که همدیگر را نبینند، در کوچه و پسکوچهها نباشد که دیوارها مانع باشد، زیر آسمان باشد، روز روشن باشد، این هم بعد از نماز ظهر باشد. یعنی چه؟ یعنی استفاده از فرصتها.
شما گوشواره برای دخترت میخری، بگو اگر نمازت را بیغلط خواندی، گوشواره میخرم. نماز هم نخواند، باید خرید هان، دختر را اوّل کاری که پدر و مادرش میکنند این است که یک گوشواره برایش بخرند، یا پسر یک دوچرخه میخواهد، منتها میگویم این را وصلش کنیم به مکتب. خدا اموات را رحمت کند، یک بار به بابایم گفتم، بچّه بودم، گفتم: «شما روزی یک ریال به من میدهی، این را بکن دو ریال»، گفت: «این دعا را حفظ کن، دو ریالت میدهم.» یعنی از یک ریالی که میداد …
آدم هست در خانهاش حمّام هست هان، ولی غسل جمعه نمیکند، خب این خیلی خسارت هست، آب هست، شیر را باز کن، غسل جمعه کن. مسجد بغل خانهاش هست، به مسجد نمیرود. حدیث داریم تو که خانهات بغل مسجد هست، چرا مسجد نرفتی؟، «لَا صَلَاةَ لِجَارِ الْمَسْجِدِ إِلَّا فِي الْمَسْجِد» (دعائم الإسلام، ج 1، ص 148). خوب هست این حدیث را امور مساجد قاب کند، به در مسجدها بزنند، «لَا صَلَاةَ لِجَارِ الْمَسْجِدِ إِلَّا فِي الْمَسْجِد»: همسایهی مسجد اگر نمازش را در خانه بخواند، این نمازش کمارزش هست. بالأخره منی که همسایهی مسجد هستم، این تابلو را میبینم، میگویم خب پس حالا هر روز مسجد نمیرویم، ماه رمضانها برویم، شب جمعه برویم، روز جمعه، نماز جمعه هر هفته نمیرویم، یک در میان برویم.
چگونه میتوانیم از فرصت استفاده کنیم؟ بهترین فرصت برای آموزش قرآن، ماه رمضان هست، چون همهی شبکهها قرآن میگذارند، همهی شبکهها، یکی سه تا چهار میگذارد، یکی چهار تا پنج میگذارد، یکی پنج تا شش میگذارد، تنظیم کنید که زشت هست ما میلیونها لیسانس داشته باشیم، بچّه مسلمان هست، پدر و مادرش خانوادهی اسلامی هست، امّا این دانشجو قرآن را باز میکند، نمیتواند بخواند. زشت هست یک طلبه قرآن را باز میکند، نمیداند این آیه چه میخواهد بگوید، این بد هست، طلبهی ما باید با قرآن … اصلاً قرآن به پیغمبر میگوید اگر میخواهی سخنرانی کنی، چی میخواهی به مردم بگویی؟ از قرآن، برو روی منبر، قرآن را باز کن، بگو: «وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرينَ» (حجرات/ 16)، این آیه این را میگوید. آیهی بعد، این آیه این را میخواهد بگوید. قبلاً یک تفسیر مفید مطالعه کنید. آیهاش را هم بخوانم که از روحانیون بخواهید، خودشان حاضرند بگویند، ولی اگر مردم هم بخواهند، این آمادگی بیشتر میشود، آقا شما بیست دقیقه میخواهی صحبت کنی … .
سخنرانی هم طولانی نباشد، وقتی طرف خسته هست، کم حرف بزنیم. یک آیه در قرآن داریم که میگوید که: «عَلِمَ أَنَّ فيكُمْ ضَعْفاً» (انفال/ 66)، خدا میداند که شما ضعیفید؛ «خَفَّفَ» (انفال/ 66): تخفیف داد.
ماه رمضان چه دعایی بخوانید؟ دعای یک سطری: «اللَّهُمَّ لَكَ صُمْتُ وَ عَلَى رِزْقِكَ أَفْطَرْتُ وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْت» (زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص 85)، خدایا برای تو روزه گرفتم، با رزق تو هم افطار میکنم، تمام شد رفت. چرا یک سطر؟ دعای یک سطری برای آدمی که گرسنهاش هست، دم افطار آنجا نمیشود گفت دعای ابوحمزه و دعای افتتاح بخوان. نگاه میکنیم به دعاها، دعای یک سطری. لازم نیست یک دعا را هم که شروع کردیم، تا آخرش بخوانیم، ممکن است کسی، یک صفحه دعا میخواند، خسته میشود، خسته شدی، حدیث داریم: «عبادت را به خودتان تحمیل نکنید» (الكافي، ج 2، کتاب الإیمان و الکفر، بَابُ الِاقْتِصَادِ فِي الْعِبَادَة، ح 2، ص 86)، اگر نشاط ندارید … بعضیها این آیه را اینطور معنا کردند: قرآن میگوید «در حال مست، نماز نخوانید»، یعنی در حال خستگی هم نماز نخوانید، چون آدم خوابآلود هم شبیه آدم مست است، یک وقتی که نشاط دارید. (تفسير نور الثقلين، ج1 ، ص 483)
از ماه رمضان چه استفادهای میتوانیم بکنیم؟ در هر خانهای یک کلاس قرآن باشد، خواهر برای خواهر، برادر برای برادر، همسایه برای همسایه، وقتی همهی شبکههای رادیو قرآن، ترتیل میخواندن، انواع قرآن، وقتی این همه، دهها هزار، دهها هزار روحانی پخش بشوند، ماه رمضان که میشود، جمعیت انبوهی از طلبهها، ما از صد تا کشور در قم داریم، طلبههایی که فارسی یاد گرفتند، درس طلبگی هم خواندهاند، حوزوی، اینها در دنیا پخش بشوند و ظرفیت خوبی هست، از این ظرفیت استفاده کنیم. امام زمان که ظهور میکند، از جمله دستورهای اوّلیهاش این هست که در همه جا خیمهی قرآن بزنید.
شاد هم باشد، چادر مشکی برای خیابان خوب هست، امّا وقتی در یک اتاقند، شش نفرند، هفت نفرند، دو نفرند، بیست نفرند، همه زن هستند، هیچ مردی هم نیست، دلیل ندارد چادر سیاه سر کنیم؟ رنگ روشن باشد، «لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرينَ» (بقره/ 69)، قرآن میگوید رنگ در روح اثر دارد. یک دانشکده من تابلویش را دیدم، نوشته بود: «روانشناسی رنگها»، یعنی رنگها، این الآن قبای من مشکی باشد، ایام عزاداری حسابش جداست، در طول سال وقتی جلسه همه، دبیرستان دخترانه هست، با لباس کامل بیایند، وقتی در مدرسه هستند، لباسشان را سبک کنند. جلسه طول نکشد، یک ربع، ده دقیقه، مردم حوصله ندارند.
من برای بیحوصلگی مردم یک چیزی بگویم. از امام پرسیدند: «نماز جمعه دو رکعت هست، چرا؟»، چون نماز جمعه را به جای نماز ظهر میخوانند، نماز ظهر چهار رکعت هست، شما چهار رکعت را، چرا نماز جمعه دو رکعت هست؟ امام فرمود: چون نماز جمعه دو تا خطبه هم گوش دادند، دیگر خسته میشوند، «لِمَكَانِ الْخُطْبَتَيْن» (الكافی، ج 3، کتاب الصّلاة، بَابُ فَرْضِ الصَّلَاة، ح 1، ص 271 و 272)، یعنی حالا که مردم دو تا خطبه گوش دادند، ما دو رکعت کم کنیم.
یک کسی میگفت: «من سفر را به سه دلیل دوست دارم»، گفتیم: «دلیلت چیه؟»، گفت: «نمازش نصفه هست، خوراکش دوبله هست، کار هیچی، من دوست دارم.»
امام زمانی که ظهور میکند، میفرماید در همه جا خیمهی قرآن بزنید، یعنی زود جمع شود، خرج نداشته باشد. اگر این جلسات قرآن همراه با ساندویچ و افطاری و سحری و شام و اینها شد، آن وقت باید دنبال بانی گشت، دنبال آدم خیّر گشت، ده دقیقه، جلسههای ده دقیقهای. من یک دور تفسیر گفتم به نام تفسیر قطرهای، دیدم آبیاری قطرهای داریم، خب تفسیر قطرهای هم داشته باشیم. «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» (فاتحه/ 7)، خدایا من را جزء مغضوبین، غضبشدهها قرار نده. بعد مردم غضبشدهها چه کسانی هستند؟ در قرآن افرادی را گفته، اینها غضبشده هستند، بعد میگوید اینها جزء غضبشدهها نباشند، بس هست دیگر. تفسیر قطرهای، سخنرانی کوتاه.
شما نهجالبلاغه را نگاه کن، دو تا، سه تا سخنرانی مفصّل دارد، حضرت علی علیه السلام یک نامه به امام حسن مجتبی علیه السلام مینویسید، آن نامه مفصّل هست، یک نامه هم به مالک اشتر مینویسد، آن هم مفصّل هست. غیر از نامه به امام حسن علیه السلام و نامه به مالک اشتر که این دو تا یکیاش تربیتی هست و یکیاش سیاسی هست، باقی خطبهها همه کلمات قصار هست، «كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً» (نهجالبلاغه، نامهی 47)، همیشه به فریاد کمک باشید، کمک به مظلوم کنید. اینکه یک وقت شعار میدادند، بعضی از آن طرفیها: «نه غزّه، نه لبنان، جانم فدای ایران»، این ضدّ نهجالبلاغه هست، نهجالبلاغه میگوید هم غزّه، هم لبنان، هم ایران، هر جا گرسنه هست، شما باید اطعام کنید.
افطاری را ساده بگیرید. رقابت در سفرهها نگذارید، افطاری ساده باشد. مکّه، مسجدالحرام، افطاریشان میلیونی هست، تا اوّل اذان میشود، یک الله اکبر میگویند، همان جا پلاستیک میاندازند، هر کسی از خانهاش که میآید یک سفرهی پلاستیکی، نایلونی میآورد، چند تا دانه خرما، فرنی، یک غذای ساده میگذارد، یک وقت میبینی یک میلیون آدم دارند افطار میکنند.
در افطاری هم آدمهایی که روزه نیستند را شما دعوت به افطاری کنید، این اثر دارد. یک کسی که روزه میخورد، به او نگو تو روزهخوری، به او بگو افطار خانهی ما هستید. این بیاید بین چند نفر که همه روزه هستند، همین که نان خورد، قرآن میگوید: «كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ»؛ بعد میگوید: «وَ اعْمَلُوا صالِحاً» (مؤمنون/ 51)، غذای طیّب بخور، عمل صالح انجام بده. خدا وقتی میخواهد دعوت کند، میگوید ببین به فکر شکم مردم هم باش، «فَلْيَعْبُدُوا» (قریش/ 3)، آیهی قرآن هست، هر چی میخوانم عربی هست، قرآن هست، «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ» (قریش/ 3): بندگی کنید خدای کعبه را. میگوییم خدای کعبه چه کرده که ما بندگی کنیم؟ میگوید: «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ» (قریش/ 4): گرسنه نبودی سیرت کردیم؟ «آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» (قریش/ 4): نگران نبودی، امنیت بهت دادیم؟ امنیت بهت دادیم، اقتصادت را حل کردیم، امنیتت را حل کردیم، «فَلْيَعْبُدُوا». نعمتهای خدا را بشماریم.
الحمدلله الآن این دنیای اینترنت و فضای مجازی، خیلی کارها را آسان کرده. این تفسیرهایی که در اختیار هست، حالا بعضی تفسیرها را ممکن هست من خبر ندارم، ممکن است صاحبش راضی نباشد، ولی خب یک تفسیرهایی هست در سایت بار میگذارند، شما میتوانید، الآن همه دسترسی دارند، من سفارش میکنم سورهی نحل را از تفسیر نمونه مطالعه کنید، چون حدود بیش از چهل تا نعمت هست، خدا در سورهی نحل، نعمتشماری کرده، چهل تا نعمت هست، هر روزی یکی از این نعمتها را برای مردم، از رویش هم بخوانید، لازم نیست حفظ کنید.
خدا آیت الله عظمای گلپایگانی را رحمت کند، سالی چند شب منبر میرفت، مرجع تقلید بود، ولی شبهای احیا منبر میرفت. آن وقت روی منبر که میرفت، یک کتاب درمیآورد، یک حدیث میخواند میگذاشت، یک کتاب دیگر برمیداشت، از رویش بخوانیم. سخنرانی از رویش چه اشکالی دارد؟ مقام معظّم رهبری میخواهد سخنرانی کند، یادداشت میگذارد، نگاه به یادداشتش میکند، صحبت میکند.
گاهی وقتها باید افراد ضعیف را بیشتر کمک کرد. روزه نیست، شما دعوتش کن، به اسم افطاری، اصلاً روزه نیست، ولی شما با کلمهی افطاری دعوتش کن، حدیث داریم بچّهها که روزه میگیرند، به آنها بگو: «الآن تو روزهای، این سحریات»، بعد میگوید: «مامان گرسنهام هست»، بعد به او غذا بده، بگو: «حالا این افطاریات.» یعنی همان سحر و ناهار و افطار و چاشتانه، هر چیزی که به بچّهات میدهی، یا بگو سحری، یا بگو افطاری. یعنی کلمهی سحری و افطاری را بگو.
حتّی ایامی که زنها مسئولیت نماز ندارند در ماه چند روز، میگوید که ولو نماز بر تو واجب نیست، ولی رو به قبله بنشین در سجّاده، سُبْحَانَ اللَّه، سُبْحَانَ اللَّه، ذکر خدا بگو، اللَّهُ أَكْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه، یعنی خط را گم نکنی، یک هفته نماز نخوانی، دیگر نماز سنگین میشود، آن ایامی هم که نماز نداری، بهتر این هست که بنشینید دعا کنید.
حتّی زکات، میخواهی زکات مالت را بدهی، طرف ناراحت میشود که: «عجب! من اینقدر بدبخت شدم که مردم خمس و زکات به من میدهند!»، به این نگو زکات هست، حدیث داریم، بگو عیدی هست، هدیه، خانه نویی، سالگرد بچّهات، بالأخره این لباس گران هست، پدرش هم پول ندارد لباس بخرد، شما لباس بچّهها را بخر، بگو این لباس عیدی بچّه، به اسم عیدی، ولو نیّتت زکات هست، ولی به زبان نگو زکات، بگو عیدی.
به هر حال ماه رمضان فرصت خوبی هست. یک نهضتی، یک تصمیمی بگیریم، ما یک جاهایی تصمیم میگیریم، مثل تصمیم برای راهپیمایی، تصمیم برای روز قدس، تصمیم برای بیرون کردن شاه، تصمیم برای سقوط صدّام، مبارزه با هشت سال جنگ، اینها را جایی تصمیم گرفتیم، یک جایی هنوز تصمیم نگرفتیم. قرآن میگوید به آدم گفتیم، هر چی میخواهی، حضرت آدم، جدّ اوّل ما، آدم «كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما» آدم و حوّا، زن و شوهر، در این باغی که هستید، هر چی میخواهید بخورید، «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ» (بقره/ 35)، این یکی را نخور. آدم همان یکی را خورد، بیرونش کردند، نسل ما همه بدبخت شدیم. به آدم میگوییم آدم چرا نخوردی؟ تو که همه چیزی بود، این همه میوه بود، چرا نخوردی؟ میگوید: «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» (طه/ 115)، تصمیم نتوانست بگیرد. عزیزانی که پای تلویزیون هستید تصمیم بگیرید. زشت هست من دانشجو باشم، انگلیسی بلدم حرف بزنم، نمازم غلط داشته باشد. در قرائتی که میتوانیم با بیست دقیقه، نیم ساعت یک چیزهای خوب یاد بگیریم، جلسات طولانی، پرخرج، کمفایده، یا بعضیهایش بیفایده. از ماه رمضان استفاده کنیم، از خدا هم بخواهیم.
بلندگوی مسجد مردمآزاری نکند، صدای بلندگو نباید، فقط اذان را اجازه داریم که برویم پشتبام، خوشصدا اذان بگوید. نه قبل از اذان، سحرخوانی در اسلام ما نداریم، مناجات داریم، کسی میخواهد عبادت کند، سحر از خواب بیدار شود، دو لیتر گریه کند، خوب هست، امّا بیاید بالا خواسته باشد مرثیه بگذارد به اسم … صدای بلندگو مردمآزاری نکند.
اگر خطبهها کوتاه باشد، بیان روان باشد، جلسهها کمخرج باشد، مربّیها مربّی دوستداشتنی باشد، فرق میکند یک مربّی را آدم دوست داشته باشد. گاهی وقتها ممکن است حرف شما اثر نکند، حرف دیگری اثر میکند، گاهی حرف دیگری اثر میکند. مثلاً من اگر بگویم اثر ندارد، ولی این خلبان اگر بگوید، این فوتبالیست اگر بگوید اثر دارد، اینجا وظیفهی فوتبالیست هست، خواص اینها هستند که حرفشان اثر دارد. از ماه رمضان خیلی میشود بیشتر استفاده کرد.
خدایا تمام کسانی که در تاریخ رمضان زنده بودند و از رمضان و شعبان استفاده کردند و الآن مردند، همهشان را بیامرز.
به ما توفیق بده بهترین استفاده را نسبت به اسلام، قرآن، نسبت به ماه رمضان داشته باشیم. ما را از محرومین قرار نده.
با افرادی که یک خورده در یک نقاطی ضعف دارند، برخوردمان برخورد خوبی باشد. اینها بیدین نیستند، دین دارند، به همین خاطر ممکن است حجابش هم بد باشد، ولی میگوید: «آقا، یک مریض داریم، دعایش کن»، این ایمان به خدا و ایمان به شفا یافتن دارد، باید با محبّت. البتّه بعضیهایشان هم لجبازند که کار به لجبازها نداریم. قرآن به پیغمبر میگوید: «وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ» (اعراف/ 146)، هزار تا معجزه هم بیاوری، اینها ایمان نمیآورند. «مَهْما تَأْتِنا»، به موسی گفتند هر معجزهای بیاوری، «لِتَسْحَرَنا» (اعراف/ 132)، ما را سحر کنی، ما ایمان نمیآوریم. خب بعضیها لجبازند، لجبازها هیچی. در قرآن برای لجبازها یک آیه داریم میگوید: «ذَرْهُمْ»، ولشان کن، ولشان کن. ولی همهی مردم لجباز نیستند، آدم لجباز نادر است، افراد ناآگاهند، بیخبرند، ندیدند، نشنیدند. ما میتوانیم از این سرازیری ماه رمضان در همهی خانهها جلسهی قرآن راه بیندازیم، طبق فرمودهی امام زمان علیه السلام همهی ایران را دارالقرآن کنیم، هم همهی ایران را دارالمهدی کنیم، شبهات را جواب بدهیم، سخنرانیها طولانی نباشد، صدای مسجد اذیت نکند. ما میتوانیم از این سرازیری رمضان، بسیاری از ماشینهای خاموش شده را هل بدهیم، روشن کن.