0

خطرات ظلم به دیگران (1)

 
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8838
محل سکونت : اصفهان

خطرات ظلم به دیگران (1)
سه شنبه 5 دی 1402  7:05 PM

بحث امروزمان، بحث خطرات ظلم است؛ حالا چه در سطح بین‌المللی و کشوری، چه در سطح کارگر و کارگری، زن و شوهری، پدر و فرزندی، شرکاء، اصلاً بحث ظلم است. قرآن هم خیلی مایه گذاشته، آیات زیادی داریم. من هر برنامه‌ای که بیست و هفت، هشت دقیقه هست، نمی‌دانم حالا یک جلسه، یا دو جلسه صحبت کنم. قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ» (بقره/ 279)، نه ظلم کنید، نه زیر بار ظلم بروید. وظیفه‌ی مردم چیست وقتی ظالم را دیدند، مظلوم را دیدند؟ چگونه باید حمایت کرد؟ ظلم‌هایی که انسان به خودش می‌کند، حالا موارد ظلم، ظلم به خود، حتّی ظلم به همسایه، ظلم به فرزند، در این زمینه‌ها ان‌شاءالله چند جمله‌ای صحبت می‌کنیم.
امام سجّاد علیه السلام می‌فرماید: «وَ لَا أُظْلَمَنَّ وَ أَنْتَ مُطِيقٌ لِلدَّفْعِ عَنِّي»، خدایا نگذار به من ظلم بشود، تو می‌توانی کمکم کنی، در دعای مکارم الأخلاق آمده.
1- قیام امام زمان علیه‌السلام برای رفع ظلم از جهان
شعار ظهور امام زمان علیه السلام این است: «يملأ الأرض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا» (الغيبة، نعماني، ص 10)، نقش اصلی امام زمان مسئله‌ی دفع ظلم است.
حضرت موسی علیه السلام پهلوی فرعون رفت، صحبت کرد که به من وحی شده، من پیغمبر هستم و وظیفه‌ی من که پیغمبر هستم این است که بنی‌اسرائیلی‌ای که تحت فشار فرعون بودند، این‌ها را باید آزادشان کنی. دفاع از مظلوم جزء کارنامه‌ی انبیاست. کلمه‌ی «لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْض‏» (بقره/ 11، اعراف/ 56 و 85) در قرآن مکرّر آمده.
آدم ظالم سردرگم می‌شود، چون روی غیظ و هوس خودش، روی انتقام و عقده‌ی خودش، براساس ضعف و امکانات خودش دارد اقدام می‌کند، این در راه حق نیست، تصمیم‌هایش غلط است. یک نمونه‌ی ساده را شما از انقلاب خودمان نگاه کنید، آمریکا به عنوان یک ستمگر رسمی، به قول امام شیطان بزرگ. اوّل انقلاب می‌خواستند شاه را نگه دارند، شد؟ نشد، نشد؛ با لیبرال‌ها می‌خواستند بنشینند حرف بزنند، کشور را به سمتی ببرند که رضای آمریکا باشد، نقشه‌ها نشد؛ منافقین را کمک کردند، بلکه بشکنند، نشد؛ منطقه‌ی گنبد یک آتش‌هایی به پا کردند، خاموش شد؛ خلق عرب خواستند جدا بشوند، نشد؛ طرّاحی برای اختلاف بین شیعه و سنّی که مملکت را چند قطبی کنند، نشد؛ جنگ هشت ساله با کمک صدّام، نشد. آمریکا هر طرحی در این چهل و چند سال ریخته، هیچ کدام موفّق نشده، این معنای این هست: «إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ» (مائده/ 51، انعام/ 144، قصص/ 50، احقاف/ 10)، خدا این‌ها را سردرگم می‌کند، این‌ها را هدایت نمی‌کند. قیامت هم می‌گوید: «بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمينَ» (آل عمران/ 151)، جایگاه ظالمین، خیلی بد جایی است.
آیه‌ی دیگری داریم، می‌فرماید که: «لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ» (اعراف/ 44، هود/ 18)، لعنت خدا بر ظالمین.
آیه‌ی دیگر می‌گوید: «لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ» (اعراف/ 47)، خدایا مرا با ظالمین هم‌قرین قرار نده.
2- بدعاقبتی، پایان کار ظالمان
«كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمينَ» (یونس/ 39، قصص/ 40)، ظالمین بدعاقبت‌اند. شک دارید؟! برای جایزه گرفتن از یزید در کربلا جمع شدند، برای حکومت بنی‌امیه و یزید و ابن زیاد. امّا بالأخره این‌ها خوش‌عاقبت شدند، یا بدعاقبت؟ مختار آمد، با قاتلین امام حسین در کربلا برخورد کرد، قیام مختار، با یک نحو ذلّتی نابودشان کرد، این معنای این است که «كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمينَ». نگاه نکنید ظلم است، عاقبت ظلم چه هست؟ در همین ماجراهایی که اخیر پیش آمد، آمریکا خیلی در دنیا ذلیل شد، محبوبیت آمریکا خیلی سقوط کرد، پهلوی آن‌ها که داشتند، پهلوی ما که محبوب نبودند.
جوان بودم، امام خمینی قیام کرد، من این را روی منبر از امام شنیدم، فرمود: «رئیس جمهور آمریکا بداند منفورترین افراد پهلوی ما، رئیس جمهور آمریکاست.» این جمله‌ی امام حدود پنجاه سال پیش بود. پهلوی ما که آبرویی نداشته، امّا پهلوی آن‌هایی هم که آبرو داشته، صدایشان درآمد، همه‌ی کشورهای مسلمان و غیرمسلمان، این معنای این آیه هست: «كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمينَ». شما نگاه نکن امروز زدند، کشتند، خراب کردند، عاقبت این‌ها به چه رسیدند؟ بالأخره مردم وجدان که دارند، عقل که دارند، می‌گویند خیلی خب، این نتیجه‌ی چی شد؟ ما عزیز شدیم؟ محبوب شدیم؟ پیروز شدیم؟ (7:31)
«لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمينَ» (ابراهیم/ 13)، این هم آیه‌ی دیگر هست. لام «لَـ» یعنی قطعاً، «لَـ» در عربی یعنی قطعاً، مثلاً می‌گوییم: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَـفي‏ خُسْرٍ» (عصر/ 2)، «لَـ» یعنی حتماً؛ «إِنَّ الْإِنْسانَ لَـيَطْغى‏» (علق/ 6)؛ «لَـنُهْلِكَنَّ»، هم لام دارد «لَـ» یعنی حتماً، هم نون مشدّد یعنی حتماً، «لَـنُهْلِكَنَّ»، نون تشدید دار یعنی حتماً، «لَـنُهْلِكَنَّ» یعنی حتماً حتماً، یک حتماً برای ترجمه‌ی «لـَ»، یک حتماً مال نون تشدید دار، «لَـنُهْلِكَنَّ الظَّالِمينَ»، حتماً حتماً ظالمین را …
«وَ لا تَزِدِ الظَّالِمينَ إِلاَّ ضَلالاً» (نوح/ 24) یک آیه داریم، «وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً» (إسراء/ 82). «ضَلالاً» یعنی منحرفند، یعنی ظالمین همه‌اش منحرفند، کج می‌روند، تشخیصشان درست نیست. خداوند نور را از این‌ها می‌گیرد، کج فکر می‌کنند، محاسباتشان غلط است. یک محاسباتی می‌کنند، ولی محاسبات این نیست. در قرآن دو تا «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» داریم [«مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» (طلاق/ 3)، «مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا» (حشر/ 2)] داریم، یکی اگر آدم تقوا داشته باشد، از راه‌هایی که فکرش را نمی‌کرد، رزقش زیاد می‌شود، فکر نمی‌کردیم این منبع درآمدی باشد، فکر نمی‌کردیم اینجا برای من باشد ؟؟؟ (8:51)، «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» وعده‌ای است که خدا به افراد باتقوا داده که افراد باتقوا را ما از راهی که برنامه‌ریزی نکرده بودند، رزقشان را دادیم؛ یکی هم قهر خدا «مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا» (حشر/ 2) هست، حساب نکردیم اِه! بچّه‎‌های فلسطین می‌تواند این کار را بکنند، لبنان می‌تواند این کار را بکند، یمن می‌تواند این کار را بکند، به قول مقام معظّم رهبری گفت: «شما فلسطین را نشناختید»، در محاسبات، بد محاسبه می‌کنند. فکر می‌کنند اگر کشتند، خراب کردند، نابود کردند، موفّق هستند، سقوط هم کردند.

3- خطر محاسبات نادرست در امور زندگی
خیلی وقت‌ها ما فکر می‌کنیم، ما خودمان هم همین‌طوریم، در محاسبات شخصی هم همین‌طور است، فکر می‌کنیم اگر نمای خانه این‌طور باشد، مهمان‌خان این‌طور باشد، تالار عروسی‌مان فلان تالار باشد، هدیه به عروس یا هدیه به داماد چی باشد، پذیرایی چنان باشد، فکر می‌کنیم هر چه قشنگ‌تر باشد، محبوب‌تریم.
طلبه‌ی جوانی بودم، قبل از ازدواج در حجره‌ی قم اتاقی داشتیم. مهمانی از کاشان برای ما آمد، من از ایشان خوب پذیرایی کردم. وقتی خورد، به جایی که بگوید: «الحمدلله، دست شما درد نکند»، گفت: «شما آخوندها هم وضعتان خوب است، غذای خوبی درست کردید! بلدی طبّاخی کنی، پول داشتی غذا پذیرایی کنی.» گفتم: «ببین این است، تو خواستی پذیرایی کنی که دوستت داشته باشد، خورد و گفت از کجا آوردی؟!» خیلی‌ها یک کاری می‌کنند به خیال خودشان، مثلاً یک لباسی می‌پوشد، پشت دوربین می‌آید، فکر می‌کند با این لباس محبوبیت دارد گل را می‌گذارد، محبوبیت پیدا می‌کند، و حال آن‌که بعضی وقت‌ها گل‌ها و لباس‌ها و دکورها که درست می‌کنیم، حواس طرف را پرت می‌کند. «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» دو بار در قرآن آمده، یک جا می‌گوید به افراد باتقوا از راهی که فکر نمی‌کردند، شما باور می‌کردی که به خاطر لقمه‌ی حلالی که خوردی، خدا چه اولادی بهت داد، به خاطر آن ظلمی که کردی، خدا چه سیلی بهت زد، فکرش را نمی‌کردی.
به زرنگی نیست. یک حدیث داریم، گاهی افرادی خیلی ساده زندگی می‌کنند، چنان وضعشان خوب می‌شود و افرادی هم که با صد حیله و کلک دارند تجارت می‌کنند، آن‌ها هی در کارشان تاب می‌خورد، حدیث داریم خداوند این کار را کرده که به زرنگ‌ها بگوید رزق شما به زرنگی نیست، تو صبح تا شام طرّاحی زرنگی کردی، آخرش هم دیدی چه‌طوری سرت به سنگ خورد، آن بنده خدا هیچ کدام از این کلک‌های تو را نزد، دیدی که چه زندگی‌اش صاف شد. حدیث داریم. یک بار دیگر تکرار کنم، گاهی افراد زندگی‌های آرام و ساده را رونق می‌دهد و افرادی که خیلی زرنگند، تیزند، زندگی‌شان را هی تاب می‌دهد، خدا این کار را می‌کند تا به زرنگ‌ها حالی کند به زرنگی نیست، نه یعنی نباید کار کرد، باید کار کرد، زرنگ هم باید بود، محاسبه هم باید کرد، دقّت هم باید کرد، امّا همه‌اش به زرنگی نیست. گاهی وقت‌ها شما برق‌کشی‌ات خوب است، بهترین برق‌کش را می‌آوری، خانه را برق‌کشی می‌کنی، امّا بعد می‌زنی روشن نمی‌شود، از کارخانه برق قطع است. وقتی از منشأ برق را قطع کردند، شما اینجا هر چه لامپ‌کشی‌ات هم خوب باشد، فایده ندارد، گاهی خدا قیچی می‌کند. «إِلاَّ خَساراً» (إسراء/ 82)، «إِلاَّ تَباراً» (نوح/ 28)، (14:03).
4- وعده خداوند نسبت به یاری مظلومان
قرآن می‌گوید: «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا» (حج/ 38)، خدا از مؤمنین دفاع می‌کند. اوایل انقلاب بود، طرفدارهای بنی‌صدر چه جسارت‌هایی به بهشتی می‌کردند، تا آنجا که امام فرمود: «بهشتی مظلوم است»، یعنی به او ظلم شد. بالأخره الآن در دنیا، در سیاسیون، در همه جا، در کشور ما، بنی‌صدر آبرو دارد، یا بهشتی آبرو دارد؟
«کانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنينَ» (روم/ 47)، این هم یک آیه‌ی دیگر است. «حَقًّا عَلَيْنا»، خدا گفته بر من واجب است، که چی؟ «نَصْرُ الْمُؤْمِنينَ»، مؤمنین را یاری کنم. شکست‌هایی هست، شکنجه هست، تبعید هست، فقر هست، انواع ظلم‌ها را می‌کند، امّا خدا وعده داده، وعده‌ی خداست، «حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنينَ» (روم/ 47)، آیه‌ی قرآن بود که خواندم، یعنی خداوند گفته بر من واجب است شما را کمک کنم، حالا شنبه نشد یکشنبه، یکشنبه نشد دوشنبه، من قول دادم که شما را یاری کنم. «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا»، خدا دفاع می‌کند،آیه‌ی قرآن است، «حَقًّا عَلَيْنا» آیه‌ی قرآن است.
قیامتشان چه جور است؟ «لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ» (معارج/ 2)، این هم آیه‌ی قرآن است. قیامت هیچی ندارد، تمام ریسمان‌هایی که در دنیا به آن چسبیده، همه از دستش می‌رود.
انسان در دنیا به چند تا رسیمان بند است، تمام این نخ‌ها قیچی می‌شود:
– گاهی آدم به بچّه‌اش می‌نازد، پسر من، دختر من، داماد من، عروس من، برادر من، خواهر من، گاهی آدم به فامیلش می‌بالد، می‌گوید این‌ها مشکل را حل می‌کنند، قرآن می‌گوید: «لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ» (شعراء/ 88)، نه اولاد نجاتت می‌دهد نه بچّه.
– گاهی آدم می‌گوید رفیقش، «لا يَسْئَلُ حَميمٌ حَميماً» (معارج/ 10)، «حَمیم» از «حمّام» است، «حمّام» یعنی آب داغ، «حَمیم» یعنی رفیق داغ، «لا يَسْئَلُ حَميمٌ حَميماً»، یعنی رفیق داغ داغ، رفیق‌های جان جانی احوالت را نمی‌پرسند، «لا يَسْئَلُ حَميمٌ حَميماً».
– گاهی وقت‌ها آدم می‌گوید من می‌روم راضی‌اش می‌کنم، با زبان چربی که دارد، ولی قرآن می‌گوید که: «وَ لا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُون‏» (مرسلات/ 36)، اجازه به این‌ها نمی‌دهیم که عذرخواهی کنند، اجازه‌ی حرف زدن به ایشان نمی‌دهم، مسئله مهم است، با زبانت هم نمی‌توانی کار بکنی.
– با قدرتت هم نمی‌توانی کار بکنی. شاه همه چیزی داشت، خدا را نداشت، امام خمینی خدا را داشت، هیچی نداشت. امام خمینی با دست خالی بر شاه غالب شد، این را دیگر دیدید و شنیدید.
«الظُّلْمُ يُزِلُّ الْقَدَمَ وَ يَسْلُبُ النِّعَمَ وَ يُهْلِكُ الْأُمَم‏» (غرر الحكم و درر الكلم، فصل اوّل، ح 1762، ص 92)، جمله‌ی قشنگی است. امیرالمؤمنین فرمود: ظلم، پا را می‌لغزاند، پا می‌لرزد، «الظُّلْمُ يُزِلُّ الْقَدَمَ»، آدمی که ظلم است، پایش می‌لرزد. دزد که می‌رود جایی دزدی کند، در خانه‌ی طرف، طرف خواب است، این بیدار است، امّا پایش می‌لرزد. شما روی کوه که رفتی، کوه زیر پایت هست، امّا باز هم از آن می‌ترسی، کوه زیر پایت هست، ولی از آن می‌ترسی. گاهی وقت‌ها طرف را می‌کشد، خانه‌اش را هم خراب می‌کند، امّا باز هم از او می‌ترسد. «الظُّلْمُ يُزِلُّ الْقَدَمَ»، ظلم پا را می‌لرزاند؛ «وَ يَسْلُبُ النِّعَمَ»، نعمت‌های شما را از بین می‌برد؛ «وَ يُهْلِكُ الْأُمَم»، قوم‌ها و امّت‌ها را هم هلاک می‌کند.
5- خطر ظلم به دیگران و کیفر سخت آن در قیامت
حضرت فرمود اگر من را با غل و زنجیر بر زمین بکشانند، بهتر هست که روز قیامت جزء ظالم‎ها باشم. «أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ» (نهج البلاغه، کلام 224)، بدن لخت من را در دنیا روی خار بکشند، این برای من آسان‎تر است که روز قیامت به من بگویند تو به این ظلم کردی. گاهی هم آدم ظلم می‌کند نمی‌فهمد، همین سیگاری که ما در ماشینمان و مسجد و حسینیه و کلاس می‌کشیم، این سیگار ظلم به این است، این هوای اینجا مال همه هست، چهار نفر در مسجد می‌آیند، یا در اتوبوس، یا در مراکز عمومی، در هر جا هستید، چهار نفر که سیگار می‌کشند، این تجاوز به حریم هوایی می‌شود، تجاوز به حریم هوایی گاهی هواپیماهای اف چهارده و اف شانزده هست، گاهی هم تجاوز به حریم هوایی همین دود سیگار است که این بچّه اینجا خوابیده، نوزاد است، خانواده هست، از سیگار بدشان می‌آید، دود سیگار برایشان بد است، شما هوای اینجا را، تجاوز می‌کنی به حریم این‌ها، به اکسیژن این‌ها. از ظلم‌های کوچک گرفته تا ظلم‌های بزرگ.
«الظُّلْمُ فِي الدُّنْيَا هُوَ الظُّلُمَاتُ فِي الْآخِرَةِ» (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 272)، این هم حدیث هست، یعنی هر کس در دنیا ظلم کند، این ظلم در دنیا، ظلمات در آخرت هست. نمی‌شود هم گفت شوخی کردم هان، ظلم شوخی ندارد، چه شوخی کردی چه جدّی، به من ظلم شد. من اگر بردارم یک چاقو از طلا درست کنم، چاقوی طلایی را در چشم شما بزنم، یا شما در چشم من بزنی، بالأخره کور می‌شویم، «آقا طلاست»، حالا یا طلاست، یا حلبی، یا آهن، من کور شدم، نباید گفت شوخی کردم، یا جدّی کردم. « این پسرم هست»، خب آقا جان، شما حق داری غیبت پسرت را بکنی؟ «لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً» (حجرات/ 12)، چرا کلمه‌ی «بَعْض» گفته؟ باید بگوید: «لا يَغْتَبْ أحَدٌ»، «بَعْضُكُمْ بَعْضاً» یعنی هیچ کس حق ندارد غیبت هیچ کس را بکند. «دخترم هست، حق دارم»، نه شما حق ندارید غیبت دخترتان را بکنید، پدر و مادر. «این شاگرد من هست»، می‌دانم، حالا اگر شاگردت هست، حق داری غیبت شاگردت را بکنی؟ نوکرم هست، شاگردم هست، راننده‌ام هست، شما حقّ غیبت نداری. من را اگر لختم کنند، روی زمین‌های تیغ‌دار بکشانند، بدنم خونین بشود، این برای من بهتر از این هست که روز قیامت به من بگویند تو به فلانی ظلم کردی.
«أَنْفَذُ السِّهَامِ دَعْوَةُ الْمَظْلُومِ» (غرر الحكم و درر الكلم، فصل اوّل، ح 152، ص 192)، گلوله‌ای که فرو می‌رود و نفوذ می‌کند، ناله‌ی مظلوم است. «أَنْفَذُ السِّهَامِ»، «سَهام» یعنی تیر، نفوذترین تیرها، یعنی بهترین تیری که به محلّ مقصود می‌خورد، دعای مظلوم است؛ یعنی از دعای مظلوم بترسید.
6- جهانی شدن مبارزه با ظلم و ظالمان
مدّتی شاه مغرور شد، می‌گفت: «من آمریکا دارم»، به کشورهای ابرقدرت باج می‌داد، به ایرانی‌های خودش ظلم می‌کرد. بالأخره دیدید مرگ بر شاه چه‌طور راه افتاد؟ من این را در یک جلسه، یا شاید چند جلسه، این را مکرّر در سخنرانی‌هایم گفته‌ام، یک آیه هست در قرآن سه بار تکرار شده، این است: «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» (توبه/ 33، فتح/ 28، صف/ 9)، این کلمه، سه جای قرآن، در سه تا سوره آمده، ترجمه‌اش این است: اسلام کره‌ی زمین را خواهد گرفت، تکرار می‌کنم: اسلام کره‌ی زمین را خواهدگرفت، سوّمی: اسلام کره‌ی زمین را خواهد گرفت، «وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ» (صف/ 8)، «وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون‏» (توبه/ 33، صف/ 9)، گرچه تو ذوقشان بخورد. الآن از دل اروپا به نفع فلسطین شعار می‌دهند، پول گرفتند؟ حالا به ما می‌گویند شما راهپیمایی 22 بهمن را ساندویچ می‌دهید و بیسکویت می‌دهید و مردم با بیسکویت و ساندویچ می‌آیند، توهین به ایرانی‌ها. خب فرانسه هم ساندویچ گرفته بود، مرگ بر اسرائیل می‌گفت؟! خب یک بار، دو بار می‌شود.
یک قصّه یادم آمد، برایتان بگویم. زمان قدیم، یکی از دهات کاشان، یک مدرسه‌ای بود، رئیس آموزش و پروش کاشان، تا نزدیک ده آمد، از آنجا با اسب داخل ده آمد. این را مدیر مدرسه برای من می‌گفت، می‌گفت به من گفتند: «رئیس آموزش و پروش برای بازدید از کلاس‌ها می‌آید.» گفتم: «خودش آید؟» گفتند: «بله، تا فلان جا با اسب آمده، از اینجا هم با ماشین می‌آید.» من وقتی فهمیدم خودش می‌آید، گیج شدم، دویدم مدرسه، گفتم: «یالّا بچّه‌ها منظّم باشید، کلاس‌ها منظّم باشد، رئیس آموزش و پرورش می‌آید دیدن.» خب وقتی رئیس آمد، گفتیم: «شما بروید چایی بخورید.» گفت: «نه، همین الآن کلاس را بازید کنم، می‌خواهم بروم.» هر کاری کردیم که رئیس یک چایی در دفتر بخورد، ما باقی‌ها را هم جمع و جور کنیم، گفت: «نه، الآن می‌آیم سر کلاس.» یک خادمی هم آنجا داشت، سر کلاس پیپ می‌کشید، قدیم‌ها چپق می‌گفتند، اخیراً می‌گفتند پیپ. یک چیزهایی هست، سیگار هست، نوعی توتون هست. به خادم گفتم: «فلانی، برو بیرون، برو بیرون.» گفت: «چرا؟!» گفتم: «رئیس می‌آید بازدید.» این هم گیج شده بود، چپقش را خاموش کرد و در کیسش گذاشت و وارد شد، دید اتاق پر از دود است، دود چپق. گفت: «دودها چیه؟» مدیر مدرسه می‌گفت، گفتم: «آقا، خدا می‎داند هیچ وقت دود نبوده، تصادف شده، امروز دود هست.» یک نگاهی کرد و گفت: «تصادف شده؟! خیلی خب باشد.» دید بوی کهنه می‌آید، کهنه‌ای که آتش می‌زنند، بو می‌دهد. گفت: «بوی کهنه چیه؟» گفتم: «بله، بوی کهنه می‌آید، این چپق درست خاموش نشده، یک جرقه‌ی آتش از توتون این چپق رفته کت این خادم دارد می‌سوزد، نمی‌فهمد، سیخ ایستاده، نمی‌داند، کتش دارد می‌سوزد، بو کن.» گفتم: «آقای رئیس، خدا می‌داند هیچ روزی اینجا بوی کهنه نمی‌آمده، امروز الآن تصادف شده.» رئیس نگاه به میز کرده، دید میز خاکستر توتون دارد، دستش مالید، گفت: «آقای مدیر این توتون‌ها چیه اینجا؟!» گفت: «آقای رئیس خدا می‌داند، هیچ روزی این‌طور نبوده، امروز تصادف شده و میز را پاک نکردند، این خاکستر توتون هست.» می‌گفت همه‌اش بد می‌آوردیم، تا بالأخره رئیس آموزش و پرورش به یکی از بچّه‌ها گفت: «بلند شو ببینم»، یکی از بچّه‌ها بلند شد. گفتم: «اَی خاک بر سرم، در کلاس بچّه از این ضعیف‌تر نیست»، تا رئیس آموزش و پروش سرش را کج کرد، به بچّه‌ی ضعیف گفتم: «بنشین»، بغلش یک بچّه‌ی تیزهوش بود، به او گفتم: «تو بلند شو.» آن بچّه نشست و این بچّه بلند شد. رئیس گفت که: «بگو ببینم، ببخشید من به شما گفتم بلند شو؟»، گفت: «نه، آقای مدیر به او گفت بنشین، به من گفت بلند شو.» مدیر می‌گفت: رویش را به من کرد گفت: «آقای مدیر، این هم تصادف است؟!» حالا ایرانی‌ها با ساندویچ در راهپیمایی 22 بهمن آمدند، روز قدس هم نمی‌دانم با شربت آبلیمو و بستنی آوردند، فرانسه هم ساندویچ دادند، آمدند گفتند مرگ بر اسرائیل! تصادف مال یک بار، دو بار، سه بار، یک عمر که تصادف نمی‌شود.
7- خطر نادیده‌گرفتن ظلم‌های کوچک خانوادگی و اجتماعی
بحثمان چه هست؟ ظلم. گاهی وقت‌ها ما ظلم می‌کنیم، نمی‌دانیم. شما می‌خواهی وضو بگیری، شیر را باز کن، شیر را ببند، همین‌طور شیر می‌رود، این هم … زیر دوش می‌رود، آب هرز می‌رود، این هم دارد صابون می‌زند، بابا صابونت را بزن، بعد آب را باز کن. ما گاهی وقت‌ها یک ظلم‌هایی می‌کنیم، اصلش این‌ها را ظلم نمی‌دانیم.
در ماشین بیخود بوق می‌زنیم، بی‌وقت، حالا چه بوق عروس باشد، چه عزاداری امام حسین، بی‌وقت بوق زدن ظلم است، عروسی و عزا ندارد. بلند حرف زدن گاهی ظلم است، اگر کسی داد بزند، بلند حرف بزند، طرف ضربه بخورد، ظلم است.
اذیت لازم نیست کتک‌کاری باشد، خانه‌ی پیغمبر مهمانی می‌آمدند، اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد، ناهار می‌خوردند، بیرون نمی‌رفتند، می‌نشستند صحبت می‌کردند. پیغمبر هم کار داشت، می‌خواست بیرون برود، این مهمان‌ها نشسته بودند، رویش نمی‌شد به مهمان‌ها بگوید آقا ناهار خوردید، بلند شوید بروید. آیه‌ی قرآن می‌گوید: «فَإِذا طَعِمْتُمْ»، در قرآن هست، «طَعِمْتُمْ»: طعام خوردید، غذا خوردید نوش جان؛ «فَانْتَشِرُوا»: بلند شوید منتشر شوید، بلند شوید بروید بیرون؛ «وَ لا مُسْتَأْنِسينَ لِحَديثٍ»: ننشینید گپ بزنید، اختلاط کنید؛ این گپی که شما می‌زنید، «يُؤْذِي النَّبِي‏» (احزاب/ 53)»: پیغمبر را دارد اذیت می‌کند، پیغمبر کار دارد، دلش شور می‌زند. شما به کسی زنگ می‌زنی، بگو: «آقا جان، من سه دقیقه حرف دارم، اگر دورت کسی نیست، حقّ کسی نیست، من حرف‌هایم را بزنم، اگر نه یک وقتی به من بده، من راحت صحبت کنم، چون ممکن است یک افرادی آنجا نشسته‌اند، با ایشان کار داشته باشند، شما هم تلفن دست گرفتی، داری حرف می‌زنی، باور هم نمی‌کنیم که این هم ظلم است که جلسه‌ی افراد را پاره می‌کنیم، میان حرف مردم می‌پریم، وقتشان را می‌گیریم، طرفی که صاحب‌خانه هست، یا تلفن دستش هست، صاحب تلفن دلش شور می‌زند، شما هم توجّه نداری، این ظلم‌های ریز است.
مکّه رفته بودیم. عمّامه‌ام را برداشته بودم، طواف می‌کردم. یکی کسی گفت: «آقای قرائتی، چرا عمّامه‌ات را برمی‌داری؟!» گفتم: «من چون در تلویزیون هستم، ایرانی‌ها من را می‌شناسند، اگر با عمّامه باشم، دارد طواف می‌کند، دور خانه‌ی خدا می‌گردد،‌ یک‌مرتبه می‌گوید: این قرائتی نیست در تلویزیون؟! حاج آقا، آقای قرائتی هستی؟! سلام علیکم، حال شما خوب است؟ التماس دعا داریم. خب این عمّامه‌ی من حواس این را پرت کرد، آنجا صلاح هست 31:58 که بی‌عمّامه طواف کنم تا کسی حواسش پرت نشود.»
گاهی وقت‌ها ظلم‌هایی که می‌شود، ظلم معلّم، ظلم استاد دانشگاه، ظلم طلبه روی منبر، این آقا الآن بیست دقیقه که نشسته باید یک چیزی یاد بگیرد. من اگر روی منبر لفظ‌بافی کردم، گاهی وقت‌ها یک کلمه‌ی ساده را هی توضیح می‌دهیم، توضیح، توضیح، توضیح، این ظلم به وقت مردم است. به ما گفتند چه جور حرف بزنید، حرف که می‌‍‌زنید، مختصر حرف بزنید، مفید حرف بزنید، روان حرف بزنید، حرف معروف بزنید که مردم بفهمند، اصطلاحات جدید به کار نبرید، «قَوْلاً كَريماً» (نساء/ 23)، «قَوْلاً مَعْرُوفاً» (نساء/ 5)، «قَوْلاً لَيِّناً» (طه/ 44)، «قَوْلاً سَديداً» (نساء/ 70. حرف زدن آدابی دارد، آداب حرف زدن در قرآن، آداب مهمانی، آداب تجارت، آداب ازدواج، انتخاب همسر. حرف‌هایی دیگر نوشته بودم، حرف‌های دیگر یادم آمد، مخلوط گفتم، یک دعا می‌کنم، آمین بگویید: «خدایا ما را از انواع ظلم‌های فکری، اعتقادی، اقتصادی، سیاسی، مدیریتی، از انواع ظلم، همه‌ی ما را حفظ کن و از ظلم‌هایی که انجام دادیم، ناخودآگاه، یا آگاهانه، یا ناخودآگاهانه، توفیق عذرخواهی نسبت به همه به ما مرحمت بفرما. منتظریم خداوند چه‌طور جلوی ظالمین را در دنیا بگیرد، البتّه ما هم باید هر کاری می‌توانیم بکنیم، غیر از تلاش‌ها و حمایت‌های خودمان، به فکر باشیم، لااقل یک دقیقه، دو دقیقه بنشینیم، فکر بکنیم، چه کار می‌توانیم بکنیم.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها