0

حضرت محسن و احتجاج با مخالفین ایام شهادت

 
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8838
محل سکونت : اصفهان

حضرت محسن و احتجاج با مخالفین ایام شهادت
چهارشنبه 8 آذر 1402  9:10 AM

شهادت حضرت محسن علیه السلام 󠄈 و احتجاج با مخالفین ایام شهادت حضرتش
خلاصه مطلب |مقاله ای در ادله شهادت حضرت محسن علیه السلام در کتب معتبر شیعه و اثبات اینکه ائمه علیهم السلام برای آن حضرت غم و اندوه و صرخه ، ناله و اشک داشته اند و حالا بعض از دوستان منع عزاداری برای این بزرگوار میکنند و روز و یا ایامی را که بنام این بزرگوار برگزار میشود را نهی میکنند و یا خودشان به پیروانشان توصیه نمیکنند ...
Ę
ثبت دیدگاه در انتهای صفحه

عده ای از دوستان هستند  که ایام  اول تا 8 ربیع الاول را  عزا نمی دانند و مهم اینجاست که   منع از عزاداری  میکنند  و این ایام  مصادف است با ایام  غصب خلافت و ضربت شهادت  حضرت صدیقه شهیده فاطمه الزهرا علیهاالسلام و  آتش زدن خانه وحی  و شهادت حضرت محسن علیه السلام و هشتم ربیع هم طبق اتفاق علمای شیعه شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام  و آن  گروه هم در کتب خود 8 ربیع را شهادت حضرت عسکری علیه السلام  میدانند و  برای امام معصوم و پدر امام زمان علیه السلام و عجل الله فرجه  عزاداری نمی کنند و مانع برگزاری مجالس عزا میشوند که اغلب هم باید در چنین مجالسی ذکر فضائل و مناقب حضرت گفته شود  .

متاسفانه  این گروه در جواب ما  هیچ ادله حدیثی نداشتند و نوشتند  که به سنتهای اجداد خود عمل میکنند  و  این گروه خود را  از پیروان آل محمد می دانند و بقیه را به عدم پیروی متهم میکنند در حالی خود پیرو سنتهای اشتباه علمای خود هستند و در مقاله حد پیروی از علما این موضوع  به تفضیل  توضیح داده شده (ورود به مقاله حد پیروی از علما)

احادیث  حضرت محسن علیه السلام در قیامت

در کتاب شریف عوالم  از  حضرت امام صادق علیه السلام  آمده : روز قیامت حضرت محسن علیه السلام می آید در حالی که او را حمل می کند حضرت خدیجه (سلام الله علیها)  و فاطمه بنت اسد که دو جده او هستند و ام هانی و جمانه دو دختر حضرت ابوطالب علیه السلام که دو عمه ی او هستند و اسماء بنت عمیس، و در همان حال فریاد می زنند و دست‌ها را بر صورت گذارده اند و موها پریشان کرده اند و ملائکه ایشان را با بالهایشان می پوشانند.

در همین حال مادرش فاطمه علیها السلام گریه می کند و فریاد می زند و می گوید: «امروز همان روزی است که وعده داده شدید».

جبرئیل علیه السلام هم از طرف حضرت محسن علیه السلام فریاد می زند و می گوید: «من مظلوم هستم، خدایا به فریاد رس». پیامبر صلی اللَّه علیه و آله محسن علیه السلام را روی دست می گیرد و او را به آسمان بلند می کند و می گوید: الهی و سیدی، در دنیا بخاطر تو صبر کردیم، و امروز وقت آن است که هر نفسی آنچه بدی کرده آرزو کند که بین او و آنها فاصله زیادی باشد.

—– متن عربی —–

قال الصادق عليه السّلام : و يأتي محسن مخضّبا بدمه محمولا. تحمله خديجة بنت خويلد و فاطمة بنت أسد أمّ أمير المؤمنين عليه السّلام و هما جدّتاه، و أمّ هانئ و جمانة عمّتاه ابنتا أبي طالب، و أسماء ابنة عميس الخثعميّة صارخات أيديهنّ على خدودهنّ، و نواصيهنّ منشّرة و الملائكة تسترهنّ بأجنحتهنّ؛ و فاطمة امّه تبكي و تصيح و تقول: هٰذٰا يَوْمُكُمُ اَلَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ . و جبرئيل يصيح – يعني محسنا – و يقول: إنّي مظلوم فانتصر. فيأخذ رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم محسنا على يديه رافعا له إلى السماء، و هو يقول: إلهي و سيّدي صبرنا في الدنيا احتسابا، و هذا اليوم الّذي تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مٰا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ مٰا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ، تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهٰا وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً .

 

عوالم العلوم و المعارف .. جلد 11  صفحه 943

حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
هنگامی که روز قیامت شود، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خوانده می شود، پس حضرت در حالی که ردای قرمز پوشیده است، طرف راست عرش می ایستد. آنگاه ابراهیم (علیه السلام) خوانده می شود و در حالی که ردای سفید پوشیده، در طرف چپ عرش می ایستد. آنگاه فاطمه (صلوات الله علیها) همراه با زنان و مردان ذریه اش و شیعیان خوانده می شود، پس بدون حساب داخل بهشت می شوند؛ آن گاه منادی از بطون عرش از جانب پروردگار با عظمت و آن جایگاه رفیع ندا می دهد: ای محمد! بهترین پدر، پدر تو باشد، و او ابراهیم است. و بهترین برادر، برادر توست، و اوست علی بن ابی طالب(علیه السلام)؛ و بهترین فرزندان، دو فرزند تو هستند، و آن دو حسن و حسین (صلوات الله علیهما) اند و بهترین جنین، جنین توست و او محسن (علیه السلام) است.

بحارالانوار جلد 7 صفحه 328

امام صادق علیه السّلام در ضمن روایتی فرموده اند:
خدای عزّوجلّ در شب معراج   پس از آنکه به مصیبت های فاطمه علیهاالسّلام و کتک خوردن در حال بارداری و سقط جنین و علّت شهادت آن بانو اشاره می کند در اواخر حدیث شریف نقل شده که خداوند  به پیامبرش می فرماید:

اولین جنایتی که در دادگاه عدل قیامت بررسی می گردد، کشته شدن محسن فرزند علی است

پس از آنکه قاتلش محکوم می گردد {قاتلش کیست ؟} ، نوبت به قنفذ فرا می رسد و آنگاه هر دو را حاضر نموده و آن سان با تازیانه آتش بر آنان بنوازد که ضربه ای از آن، دریاهای شرق و غرب را به جوش آورد و کوههای دنیا را ذوب می سازد و خاکسترشان گرداند

—– متن عربی —–

… أَوَّلُ‏ مَنْ‏ يُحْكَمُ‏ فِيهِ‏ مُحَسِّنُ‏ بْنُ‏ عَلِيٍ‏ ع فِي قَاتِلِهِ ثُمَّ فِي قُنْفُذٍ فَيُؤْتَيَانِ هُوَ وَ صَاحِبُهُ فَيُضْرَبَانِ بِسِيَاطٍ مِنْ نَارٍ لَوْ وَقَعَ سَوْطٌ مِنْهَا عَلَى الْبِحَارِ لَغَلَتْ مِنْ مَشْرِقِهَا إِلَى مَغْرِبِهَا وَ لَوْ وُضِعَتْ عَلَى جِبَالِ الدُّنْيَا لَذَابَتْ حَتَّى تَصِيرَ رَمَاداً فَيُضْرَبَانِ بِهَا

 

کامل الزیارت    صفحه 332

بحار الأنوار (چاپ   بيروت) ؛ جلد ‏28 ؛ ص64

عوالم العلوم و المعارف  جلد 11  صفحه 943

در حدیثی  طولانی درباره جبت و طاغوت که از کوه هولناکی بین راه مکه و مدینه   حدیث شروع میشود… تا اینجا  که راوی عرض کرد به حضرت  امام صادق عليه السلام : فدايت شوم هنگامي که از کوه مي گذري چه مي شنوي ؟ فرمود: صداي آن دو را که فرياد مي زنند: به سوي ما بالا بيا تا با تو سخن بگوييم…و مي شونم فرياد زننده اي از کوه فرياد مي زند و به من مي گويد: جواب آنها را بده و به آن دو بگو: دور شويد و با من سخن نگوييد.  راوي مي گوي به حضرت عرض کردم: فدايت شوم! چه کساني با آنها هستند؟ فرمودند: هر فرعوني که از خداوند سرکشي نموده و خداوند اعمال او را حکايت کرده و هر کسي که به بندگان خدا کفر را تعليم نموده. عرضه داشتم: آنها چه کساني هستند؟ فرمودند: مانند “بولس” که به يهود تعليم داد که دست خدا بسته است و مانند “نسطور” که به نصارا آموخت که حضرت عيسي عليه السلام پسر خداست و به آنها گفت: خدايان سه تا هستند. و مانند فرعون (زمان) حضرت موسي عليه السلام که گفت: من خداي برتر شما هستم و مانند نمرود که گفت:  اهل زمين را مقهور ساختم و هر که در آسمان بود را به قتل رسانيدم. و مانند قاتل اميرالمومنين عليه السلام و قاتل حضرت زهرا سلام الله عليها و محسن بن علي عليه السلام و کشنده حسنين عليهما السلام. اما  معاويه و عمروعاص طمعي به خلاصي ندارند و همراه آنها تمام کساني هستند که با ما دشمني نمودند و دشمنان ما را بر عليه ما با زبان و دست و مال ياري دادند… راوي مي گويد به حضرت عرض کردم: فدايت شوم ! نهايت اين کوه کجاست؟ فرمودند: زمين هفتم و در آن جهنم بر روي دره اي از دره هاي آن است. بر آن نگهباناني است که تعدادشان از ستارگان آسمان و قطرات باران و هر آنچه که در درياها و زمين است بيشتر است هر يک از ملائکه به چيزي گمارده شده که بر آن (کار) پايدار است و از آن مفارقت نمي کند.

 

بحارالانوار جلد 25 صفحه 372

در دعای شریف صنمی قریش  از امیرالمومنین علیه السلام  میرسیم به جایی که میفرماید : جَنِینٍ أَسْقَطُوهُ  آن جنین  از آل محمد علیهم السلام  محسن است  که او را  شهید کردند  ودر جای دیگر میفرماید (دم أراقوه) که مروبط به حضرت  زهرا و سقط حضرت محسن بن علی علیهم السلام است .

 

بحارالأنوار مرحوم علامه  بزرگوار  محمد باقر مجلسی  (اعلی الله درجة)  جلد ۸۵، صفحه ۲۴۰ از مصباح کفعمی

حضرت صاحب الزمان  علیه السلام و عجل الله فرجه و حضرت محسن علیه السلام

بخشی از حدیثی طولانی از حضرت امام صادق(علیه السلام)  به مفضل که فرمودند:
…وقتی حضرت مهدی (علیه السلام و عجل الله فرجه) ظهور کند … محسن(صلوات الله علیه) را حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بنت خویلد و فاطمه بنت اسد، مادر امیرالمومنین(صلوات الله علیهما) که دو جده او هستند، می آورند فریاد میزنند (صرخه میزنند)  و یک طرف مادرش فاطمه زهرا(صلوات الله علیها) می گوید: این همان روزی است که شما وعده داده شدید ( هذا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ‏[1] الْيَوْمَ‏ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً[2] ) و جبرئیل فریاد بر می آورد و می گوید:«مظلوم است، پس یاری اش فرما» – یعنی محسن را- و محسن(صلوات الله علیه) می گوید: من مظلوم هستم، یاری ام فرما…مفضل به امام صادق(علیه السلام) عرض کرد: مولای من! آیا سوالی بپرسم؟فرمود: بپرس.
عرض کرد: مولای من! چه می گویید درباره ی فرمایش حق تعالی: (و اذا المووده سئلت بای ذنب قتلت)؟فرمود: ای مفضل! عامه می گویند که آن درباره هر جنینی از اولاد مردم است که مظلومانه کشته می شود.مفضل گفت: آری مولای من اکثرشان چنین می گویند.فرمود: وای بر آنها! از کجا می گویند که آیه برای آنهاست؟ این آیه در قرآن فقط مخصوص ماست و آن محسن(علیه السلام) است؛ چرا که او از ماست و خداوند می فرماید: (بگو من از شما برای رسالتم چیزی نمی خواهم،جز دوستی با خویشان نزدیکم) و همانا که آن «مووده» از اسامی مودّت است، پس از کجا می گویند که برای هر جنینی از اولاد مردم است؟ و آیا مودت و نزدیک بودن به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برای غیر ما هم هست؟ ای مفضل! به خداوند (عزوجل) قسم که منظور از جنین، محسن(علیه السلام) است؛ چرا که او از ماست و نه غیر، پس هرکه غیر این را بگوید، تکذیبش کنید.

—– متن عربی —–

… يَأْتِي مُحَسِّنٌ تَحْمِلُهُ خَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ أُمُّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام  وَ هُنَّ صَارِخَاتٌ وَ أُمُّهُ فَاطِمَةُ تَقُولُ‏ هذا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ‏[3] الْيَوْمَ‏ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً[4] قَالَ فَبَكَى الصَّادِقُ علی حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْيَتُهُ بِالدُّمُوعِ ثُمَّ قَالَ لَا قَرَّتْ عَيْنٌ لَا تَبْكِي عِنْدَ هَذَا الذِّكْرِ قَالَ وَ بَكَى الْمُفَضَّلُ بُكَاءً طَوِيلًا ثُمَّ قَالَ يَا مَوْلَايَ مَا فِي الدُّمُوعِ يَا مَوْلَايَ فَقَالَ مَا لَا يُحْصَى إِذَا كَانَ مِنْ مُحِقٍّ ثُمَّ قَالَ الْمُفَضَّلُ يَا مَوْلَايَ مَا تَقُولُ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى‏ وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ‏[5] قَالَ يَا مُفَضَّلُ وَ الْمَوْؤُدَةُ وَ اللَّهِ مُحَسِّنٌ لِأَنَّهُ مِنَّا لَا غَيْرُ فَمَنْ قَالَ غَيْرَ هَذَا فَكَذِّبُوه‏

بحارالانوار جلد 53 صفحه 23

نحوه شهادت حضرت محسن علیه السلام

در بخشی از حدیثی در کتاب ارشاد القلوب  مرحوم دیلمی متوفی۷۸۶ قمری    که از ایشان  مرحوم ابن فهد حلی و  مرحوم مجلسی علیهما الرحمة الله  در کتابهایشان روایت کرده اند  حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمودند : … ناگهان عُمَر تازیانه را از دست قنفذ ـ غلام ابوبکر ـ گرفت و با آن به بازوی من زد. در این هنگام تازیانه دور بازوی من پیچید، به گونه ای که دور تا دور بازویم وَرَم کرد و مثل بازو بند شد و با پایش به درب لگد زد و درب را به روی من به عقب فشار داد و باز کرد ـ و من در آن هنگام باردار بودم ـ پس با صورت بر زمین افتادم، در حالی که آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را می سوزاند. سپس عُمَر چنان به صورتم سيلی زد به طوری که گوشواره هایم تکّه تکّه شده از گوشم جدا شدند و درد زایمان به سراغم آمد و مُحسن راـ که بی گناه بود- سقط کردم.

—– متن عربی —–

إرشاد القلوب:..: فأخذ عمر السوط من يد قنفذ مولى أبي بكر، فضرب به عضدي فالتوى السوط على عضدي حتّى صار كالدملج؛ و ركل الباب برجله فردّه عليه، و أنا كنت حاملا فسقطت لوجهي و النار تسعر و تسفع وجهي، فضربني بيده حتّى انتشر قرطي من اذني، و جاءني المخاض؛ فأسقطت محسنا قتيلا بغير جرم . 

 

الشافي، جلد 3، صفحه 241

تلخيص الشافي شیخ طوسی ، جلد 3، صفحه 76

بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام جلد 30 ص 347

عوالم العلوم و المعارف .. جلد 11  صفحه 941

….احتجاج حضرت امام حسن علیه السلام  بر معاویه و اصحابش در حدیث طولانی تا به اینجا رسیدند   :  و تو اى مغيره  ، حضرت فاطمه دختر رسول الله صلی الله علیه و آله  را أذيّت کردی و چنان ضربه ای به ایشان زدی  كه سقط شد فرزندِ در بطنش …‏

.::متن عربی::.

الاحتجاج: فيما احتجّ به الحسن عليه السّلام على معاوية و أصحابه، أنّه قال لمغيرة: وَ أَنْتَ الَّذِي ضَرَبْتَ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص حَتَّى أَدْمَيْتَهَا وَ أَلْقَتْ مَا فِي بَطْنِهَا

 

احتجاج  مرحوم طبرسی  اعلی الله درجة  جلد 3 صفحه 50

عمر بن خطاب (خلیفه دوم) به قنفذ بن عمران دستور داد تا با تازیانه ای که در دستش بود، فاطمه(سلام الله علیها) را بزند، قنفذ هم آنقدر با تازیانه به پشت و پهلوی مبارک حضرت زد تا این که توانست فاطمه را از علی (صلوات الله علیهما) جدا کند. جای ضربات تازیانه بر بدن مبارک و شریف فاطمه باقی ماند، و آن ضربه ها در سقط شدن جنینی که فاطمه (سلام الله علیها)حامله بود، بیشترین تاثیر را داشت و پیغمبر نام او را محسن گذاشته بود.

 

نوادر   الاخبار   مرحوم  فیض  ص183

 امام صادق علیه السلام  به مفضل فرمودند:  هیچ روزی مانند محنت ما در کربلا نیست، اگرچه روز سقیفه و آتش به پا کردن بر در خانه امیرمومنین و حسن و حسین و فاطمه و زینب و ام‌کلثوم و فضه سلام‌الله‌علیهم و کشتن محسن علیه السلام با لگد، بالاتر و سخت‌تر و تلخ‌تر است؛ چراکه اصل روز عذاب و سختی آن روز است.

.::متن عربی::.

فقال المفضّل للصادق عليه السّلام: يا مولاي، ما في الدموع من ثواب؟ قال: ما لا يحصى إذا كان من محقّ. فبكى المفضّل (بكاء) طويلا. و يقول: يا بن رسول اللّه، إنّ يومكم في القصاص لأعظم من يوم محنتكم. فقال له الصادق عليه السّلام: و لا كيوم محنتنا بكربلاء، و إن كان يوم السقيفة، و إحراق النار على باب أمير المؤمنين فاطمة و الحسن و الحسين و زينب و أمّ كلثوم عليهم السّلام و فضّة؛ و قتل محسن بالرفسة، أعظم و أدهى و أمرّ، لأنّه أصل يوم العذاب .

 

بحار الانوار  جلد۲۳ ص۶۴

عوالم العلوم و المعارف  جلد  11صفحه 567

حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند :

«عمر با پایش به حضرت زهرا علیهاالسلام  ضربه وارد کرد در حالی که او حامله به محسن بود و پس از آن ضربه محسن علیه السلام از او سقط شد

 

الاختصاص مرحوم شیخ مفید اعلی الله درجة ، صفحه ۱۸۵

قنفذ به امر عمر با شمشیر بر فاطمه علیهاالسلام  ضربه وارد کرد و او محسن علیه السلام  را سقط کرد

 

دلائل الامامه طبری شیعی، صفحه ۱۳۴

شیخ صدوق اعلی الله درجة  روایت می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله  که فرمودند:

«فاطمه علیهاالسلام  سیده زنان عالمین و پاره تن من و نور چشم من می باشد پس از من حرمتش شکسته می شود و حقش غصب می شود و فرزندش سقط می شود و او ندا می دهد یا محمد! اما اجابت نمی شود.»

 

امالی شیخ صدوق، صفحه ۱۱۴

در کتاب سلم بن  قیس  از سلمان  فارسی  اعلی الله درجة  نقل  نموده :

عمر به أبو بكر گفت: به دنبال علىّ بفرست تا بيعت كند، زيرا تا او بيعت نكند هيچ اعتبارى به كار ما نيست، و در صورت بيعت از شرّ او ايمن خواهيم بود، او نيز فرستاده‏اى را روانه خانه آن حضرت ساخت كه دعوت خليفه پيامبر را اجابت كرده و نزد من حاضر شو.

امام متّقين امیرالمؤمنین علیه السلام  فرمودند: چه زود سخن و فرمان رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله را فراموش کردید! ابوبکر و اطرافيانش بخوبى مى‏دانند كه خداوند  و رسولش  كسى را جز من خليفه قرار ندادند! فرستاده ابوبکر تمام سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام  را به گوش ايشان رسانيد، و براى بار دوم [به فرمان عمر] مأمور شد كه به آن حضرت بگويد: دعوت امير المؤمنين!!! أبو بكر را اجابت كن. او نيز خبر را رسانيد.

حضرت امير عليه السّلام فرمودند: سبحان اللَّه! بخدا قسم كه زمان زيادى از ارتحال رسول خدا صلی الله علیه و آله نگذشته و هنوز اين كلام رسول خدا در اذهان باقى است، و خود أبو بكر نيك مى‏داند كه لقب «امير المؤمنين» مخصوص من است، و رسول خدا وى را با شش نفر ديگر امر فرمود كه مرا به اين عنوان خطاب كنند. و او با رفيقش عمر چون منظور پيامبر را دريافتند گفتند:آيا اين دستور از جانب خدا و رسول او است؟ و رسول خدا فرمودند: «آرى، اين حقّى از جانب خدا و رسول است كه او: امير المؤمنين، و سرور مسلمانان، و پرچمدار پيشانى سفيدان از وضو است،خداوند علىّ را به روز قيامت بر صراط مى‏نشاند كه دوستانش را به بهشت داخل و دشمنانش را روانه دوزخ سازد».

با شنيدن اين سخنان آن فرستاده به سوى أبو بكر بازگشته و او را از تمام مطالب آگاه ساخت، و آن روز از وى دست كشيدند. چون شب شد وى فاطمه را بر مركبى سوار نموده و تمام آنان را به يارى طلبيد، و جز همان چهار نفرى كه قبلا گفتم {رجوع شود به صفحه} هيچ يك به يارى آن حضرت نشتافت، و تنها ما بوديم كه سرهامان را تراشيده و آماده جانفشانى و يارى آن حضرت شديم.

و چون آن حضرت وضعيّت را در عدم يارى، و طرفدارى و فرمانبرى و بزرگداشت مردم نسبت به أبو بكر مشاهده فرمود، [صبورانه‏] در خانه‏اش نشست.

عمر به أبو بكر گفت: چرا كسى را نمى‏فرستى تا علىّ را وادار به بيعت كنى؟ زيرا جز او و همان چهار نفر همه بيعت كرده‏اند!. و أبو بكر نسبت به عمر نرمتر و ملايمتر و ملاحظه‏كارتر بود، و عمر تند و خشن و ستمكارتر بود. أبو بكر گفت: چه كسى را براى اين كار بفرستم؟

عمر گفت: قنفذ را به سويش بفرست!- و او برده‏اى از آزادشدگان فتح مكّه بود كه روحيه‏اى تند و خشن و ستمكار داشت و از افراد سرسخت قبيله بنى تيم بود پس او را همراه گروهى پى اين كار فرستاد، او به در خانه علىّ عليه السّلام حاضر شد و اذن دخول خواست، ولى جواب ردّ شنيد، آنان نيز اين موضوع را در مسجد به اطّلاع أبو بكر و عمر و جمع حاضر رساندند، عمر گفت: برويد آنجا؛ خواه اجازه دهد و خواه ندهد بدون اجازه وارد شويد!!. آن جماعت نيز رهسپار بيت ولىّ خدا شده و اذن خواستند، در اين هنگام حضرت صدّيقه كبرى فرمود: ورود به خانه‏ام بر شما حرام و ممنوع باد! با شنيدن اين كلام همراهان قنفذ باز گشته نزد عمر رسيده و گفتند: فاطمه ورود بى‏اجازه به منزلش را بر ما ممنوع و حرام نمود! با شنيدن اين كلام عمر به خشم آمده و گفت: ما را با زنها چه كار؟! سپس به گروهى از اطرافيانش دستور داد تا مقدارى هيزم برداشته و با او همراه شوند، تا در اطراف منزل علىّ عليه السّلام قرار دهند، و اين در حالى بود كه ولىّ خدا به همراه همسر و فرزندانش در خانه بود! سپس عمر با صدايى بلند خطاب به حضرت امير علیه السلام گفت:

بخدا سوگند يا خارج شده و با خليفه پيامبر بيعت مى‏كنى، و يا خانه‏ات را آتش مى‏زنم! سپس بازگشته و نزد أبو بكر نشست، در حالى كه مى‏ترسيد نكند علىّ با شمشير از منزل خارج شود، زيرا با سختى و شدّت او نيك آشنا بود. سپس به قنفذ دستور داد كه اگر خارج نشد بى‏اجازه او داخل شده و در صورت ممانعت خانه را به آتش بكشيد. قنفذ براه افتاده و با همراهانش بى‏اجازه به خانه ولىّ خدا يورش بردند، آن حضرت‏ خواست شمشير كشد ولى مانعش شدند، و شمشيرى از آنان گرفت تا دفاع كند ولى جمعيت او را محاصره كرده و شمشيرش را ستاندند، و از اطراف آن حضرت را محاصره نموده و ريسمانى سياه بر گردن مباركش انداختند، با مشاهده اين وضع دردانه رسول خدا (فاطمه الزهرا)  بى‏تاب شده و خواست كه ميان همسرش  و آنان حائل شده و مانع شود، كه قنفذ ملعون تازيانه‏اش را به تندى بر بازوى مبارك صدّيقه طاهره فرود آورد!! اثر اين ضربه تا دم وفات در بازوى آن حضرت همچون دمبل باقى بود. در اين حال أبو بكر به قنفذ پيغام فرستاد كه علىّ را نزد من بياور، و اگر فاطمه ممانعت كرد او را بزنيد و از نزد علىّ دورش سازيد، با اين پيغام كار بالا گرفت و قنفذ با شدّت عمل بالاترى وارد صحنه شد و در نهايت با قساوت و شدّت ، دخت گرامى پيامبر را ميان فشار درب و ديوار قرار داده و شدّت اين كار بحدّى بود كه پهلوى آن بانو شكست و بچّه داخل شكم (محسن علیه السلام) سقط شد!! در اثر اين عمل ددمنشانه آن بانوى گرامى تا آخر عمر پيوسته زمين‏گير و بسترى شد تا اينكه به همين دليل مظلومانه به شهادت رسيد، صلوات اللَّه عليها.

 

کتاب سلیم بن قیس صفحه 223

الاحتجاج طبرسی  صفحه 192

علامه الحلي اعلی الله درجة  : چون اميرالمؤمنين عليه السلام از بيعت سر باز زد، ابوبکر فرستاد تا خانه ي او را آتش زنند، با آن که در آن فاطمه و حسن و حسين و جماعتي از بني هاشم بودند. علي عليه السلام را به زور بيرون آوردند، زبير هم که با او در خانه بود، شمشيرش را شکسته، او را نيز از آنجا بيرون راندند. فاطمه عليهاالسلام کتک خورد و جنيني که نامش محسن بود، سقط شد.

.:::متن عربی:::.

علامة الحلي : و بعث (ابوبکر) الي بيت اميرالمؤمنين عليه السلام لما امتنع البيعة فاضرم فيه النار و فيه فاطمة والحسن والحسين و جماعة من بني هاشم و اخرجوا عليا عليه السلام کرها و کان معه الزبير في البيت فکسروا سيفه و اخرجوه من الدار و ضربت فاطمة عليهاالسلام فالقت جنينا اسمه محسن…

*** منابع سنی در شهادت حضرت محسن علیه السلام

 

شهرستانی  از  علمای سنی  در کتاب الملل و النحل به نقل از ابراهیم بن سیار معروف به نظام (متوفی ۲۳۰ ق) یکی از بزرگان معتزله نقل می‌کند که ضربه در به پهلوی فاطمه(علیهاالسلام ) در آن روز موجب سقط محسن شد، وی می‌گوید:

ضرب بطن فاطمه یوم البیعه حتی القت الجنین من بطنها وکان یصیح احرقوا دارها بمن فیها

روز بیعت چنان بر شکم فاطمه زدند که بچه‌اش سقط شد و فریاد می‌زد: خانه‌اش را با هر کس داخل آن است بسوزانید   :! شهرستانی، الملل والنحل، ج۱، ص۵۷-۵۸

همچنین ابن ابی الحدید نیز در داستان مناظره با استادش ابوجعفر نقیب به سقط محسن در جریان بیعت اشاره می‌کند : شرح نهج البلاغة، ج۱۴، ص۱۹۲–۱۹۳

مسعودي  سنی  مي گويد: بر علي (عليه السلام) هجوم آوردند و درِ خانه اش را سوزاندند و آن حضرت را با اجبار از خانه بيرون کشيدند و سرور زنان، فاطمه عليهاالسلام را ميان در و ديوار فشار دادند تا محسنِ خود را سقط نمود.

.:::متن عربی:::.

فهجموا عليه واحرقوا بابه واستخرجوه منه کرها وضغطوا سيدة النساء بالباب حتي اسقطت محسنا…،

 

اثبات الوصية مسعودی سنی  (۲۸۰ق-۳۴۵ قمری ) صفحه 143

در کتاب شریف بحارالانوار هم آمده جلد 28، صفحه  308

ابن قتیبه دینوری  سنی نقل می کند : «فرزندان فاطمه(علیها السلام) عبارتنداز :حسن ،حسین،زینب وأم کلثوم (علیهم السلام) و همانا «محسن» از ضربه «قنفذ عدوی» کشته شد.

ذهبی  سنی  می نویسد:  اِنَّ عمر رَفَسَ فاطمه حتّی اُسقطتْ بمحسن

بدون شک عمر چنان لگدی به فاطمه (علیها السلام) زد که محسن از او سقط شد.

المیزان الا عتدال  ذهبی  سنی   جلد اول صفحه ۱۳۹ حدیث ۵۵۲

الحموئی الجوینی الشافعی سنی  در کتاب«الفرائد السمطین» جلد دوم صفحه ۳۵ با اسناد خود از ابن عباس روایت می کند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمودند:«… بدرستیکه می بینم بعد از من غم و غصه در خانه دخترم فاطمه(علیها السلام)وارد می شود وهتک حرمت می شود وحقّش غصب می شود واز ارثش منع می شود و پهلویش شکسته می شود و او ندا می دهد یا محمداه!پس جواب داده نمی شود!

بلاذری سنی  در انساب الاشراف خودش نقل می کند:

«فاطمه(سلام الله علیها) برای علی(علیه السلام) چند فرزند به دنیا آورد که عبارتند از؛ حسن  با کنیه ابا محمد و حسین با کنیه ابا عبدالله و محسن (علیهم السلام) که در کودکی از دنیا رفت!!!

 

انساب الاشراف بلاذری، ج۱، ص۴۰۴

 

 

[1] ( 1) الأنبياء: 103.

[2] ( 2) آل عمران: 30.

[3] ( 1) الأنبياء: 103.

[4] ( 2) آل عمران: 30.

[5] ( 3) التكوير: 8.

 
0
امتیازدهی به مقاله
 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها