نیکی و احسان
نیکی و احسان
احسان اساس فضیلت و خوبی هاست. برترین ایمان نیکی کردن است. هر کس که احسان و نیکوکاری اش بسیار باشد، خدمت کنندگان و یارانش بیشتر می شوند. احسان این است که انسان بیش از انچه وظیفه اوست انجام دهد و کمتر از انچه حق او است را بگیرد.
واژه (احسان) از ریشه (حسن) به معنای زیبایی و نیکی می باشد(1) که در قران در سه معنا به کار رفته است:
1. تفضل و نیکی به دیگران؛
2. انجام و سر و سامان دادن به امور و کارها به وجه نیکو و کامل؛
3. انجام اعمال و رفتار صالح. احسان در این کاربرد تقریبا مترادف با تقوا و پرهیزکاری است. از بررسی موارد کاربرد واژه (محسن) و مشتقاتش در قران، استفاده می شود که این واژه دارای دو معنی و کاربرد است:
1. نیکی و خیر رساننده به دیگران، 2. انجام دهنده اعمال و رفتارهای صالح و نیک.
1. خوبی و نیکی به دیگران
در سوره بقره آیه 83 امده است: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا؛ و (به یاد آورید) زمانی را که از بنی اسراییل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید؛ و به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید؛ و با مردم به زبان خوش سخن بگویید.» و در آیه 60 سوره الرحمن آمده است: «هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ؛ آیاجزای نیکوکاری، جز نیکوکاری است؟»
راغب اصفهانی در این باره می نویسد: «احسان این است که انسان بیش از انچه وظیفه اوست انجام دهد و کمتر از انچه حق او است را بگیرد.) همچنین حضرت علی (علیه السلام) در نهج البلاغه درباره تفاوت رعایت عدالت ورزی با رعایت احسان و نیکوکاری می فرماید: «الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ وَ الْإِحْسَانُ التَّفَضُّل؛ عدل رعایت انصاف و احسان انعام و بخشش است.»
2. کاری را به صورت کامل انجام دادن
در آیه 7 سوره سجده از قرآن کریم آمده است: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ؛ کسی که هر چیز را که آفرید، نیکو آفرید.» در تفسیر نمونه درباره معنای آیه فوق امده است: (آیه اشاره ای به نظام احسن افرینش به طور عموم و سراغازی برای بیان خلقت انسان و مراحل تکامل او به طور خصوص است: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ» و به هر چیز نیاز داشت داد و به تعبیر دیگر بنای کاخ عظیم خلقت بر (نظام احسن) یعنی بر چنان نظامی استوار است که از آن زیباتر تصور نمی شود).
خداوند در آیه 229 سوره بقره می فرماید: «الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ؛ طلاق دو بار است پس از آن یا باید او را به طور شایسته [همسر خود] نگاه داشت، یا به نیکی رها کرد.»
منظور از (تسریح به احسان) یعنی رها کردن زن به نحو شایسته و نیکو انجام گیرد و همراه با اذیت و آزار نباشد و به عبارت روشن تر، این کار به نحو احسن انجام گیرد.
در تفسیر نمونه آمده است: «همان طور که رجوع و نگاهداری زن قید (معروف) دارد یعنی رجوع و نگاهداری باید بر اساس صفا و صمیمیت باشد، جدایی هم مقید به احسان است؛ یعنی تفرقه و جدایی باید از هر گونه امر ناپسندی مانند انتقام جویی و ابراز خشم و کینه خالی باشد.»(2)
واژه احسان در همین معنا و کاربرد در نهج البلاغه نیز به کار رفته است: «قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُه؛ ارزش هر انسانی به اندازه امور و کارهایی است که آنها را به نحو نیکویی انجام می دهد.»(3) در این کلام مقدار و ارزش هر انسانی، مهارت و دانایی او بر انجام درست و نیکوی کارها، شمرده شده است. شاید به خاطر وجود همین نکته در عبارت فوق باشد که سید رضی جمع آوری کننده نهج البلاغه بعد از نقل عبارت بالا می نویسد: «وَهِی الْکَلِمَةُ الَّتی لا تُصاب لَها قیمَةٌ، وَلا تُوزَنُ بِها حِکْمَةٌ، وَلا تُقْرَنُ إلَیْها کَلِمَةٌ؛ این از کلماتی است که قیمتی برای ان تصور نمی شود و هیچ حکمتی هم سنگ ان نبوده و هیچ سخنی والایی ان را ندارد.»(4)
3. انجام کارهای نیک و رفتار صالح
در قرآن کریم آیه 10 سوره زمر آمده است: «قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ؛ بگو ای بندگان مومن از پروردگارتان پروا کنید، برای کسانی که در این دنیا نیکی کنند پاداش نیکو است.» در این آیه (احسان) در مورد انجام اعمال نیکو و صالح و بروز رفتارهای شایسته به کار رفته است.
در آیه 154 سوره انعام آمده است: «ثُمَّ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ تَمَامًا عَلَى الَّذِي أَحْسَنَ؛ باری به موسی کتاب اسمانی دادیم، برای اینکه نعمت را بر کسی که نیکی [و اعمال و رفتار صالح] انجام داده بود... .» در این آیه اعطای کتاب اسمانی به خاطر انجام اعمال و رفتار نیک و صالح از سوی حضرت موسی یا کلیه پیروان او (بنابر اختلاف تفاسیر) ذکر شده است.
احسان و نیکوکاری از منظر روایات
«الْإِحْسَانُ مَحَبَّةٌ؛ احسان و نیکی محبت است.»(5) «الْإِحْسَانُ رَأْسُ الْفَضْلِ؛ احسان اساس فضیلت و خوبی هاست.»(6) «الْإِحْسَانُ ذُخْرٌ وَ الْكَرِيمُ مَنْ حَازَهُ؛ نیکی کردن سرمآیه انسان است و بزرگوار کسی است که ان را به دست آورد.»(7) «الْإِحْسَانُ غُنْم؛ نیکی کردن غنیمت است.»(8) «كُلُّ مَعْرُوفٍ إِحْسَانٌ؛ هر کار خوبی احسان و نیکی است.»(9) «الْبَشَاشَةٌ إِحْسَانٌ؛ گشاده رویی احسان است.»(10)
اهمیت و فضیلت احسان
«اكْتِسَابُ الْحَسَنَاتِ مِنْ أَفْضَلِ الْمَكَاسِب؛ تحصیل نیکی ها از برترین کسب هاست.»(11) «رَأْسُ الدِّينِ اكْتِسَابُ الْحَسَنَاتِ؛ اساس دین به دست اوردن نیکی هاست.»(12) «قَدْرُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ؛ منزلت هر شخصی به اندازه کارهای خیری است که انجام می دهد.»(13) «الْإِحْسَانُ يَسْتَرِقُّ الْإِنْسَانَ؛ احسان انسان را مدیون و بنده می کند.»(14) «أَفْضَلُ الْإِيمَانِ الْإِحْسَانُ؛ برترین ایمان نیکی کردن است.»(15) «رَأْسُ الْإِيمَانِ الْإِحْسَانُ إِلَى النَّاسِ؛ اساس ایمان نیکی کردن به مردم است.»(16) «زِينَةُ الْإِسْلَامِ إِعْمَالُ الْإِحْسَانِ؛ احسان کردن زینت اسلام است.»(17) «مِنْ شَرَفِ الْهِمَّةِ بَذْلُ الْإِحْسَانِ؛ بذل احسان نشانه بلندی همت است.»(18)
آثار و نتایج احسان و نیکی
«بِالْإِحْسَانِ يُسْتَعْبَدُ الْإِنْسَانُ؛ احسان و نیکی انسان را بنده می کند.»(19) «بِالْإِحْسَانِ تُمْلَكُ الْقُلُوبُ؛ قلب ها با احسان تسخیر می شوند.»(20) «بِالْإِحْسَانِ يُمْلَكُ الْأَحْرَارُ؛ به وسیله احسان ازاد بنده می شود.»(21) «بِالْإِحْسَانِ وَ تَغَمُّدِ الذُّنُوبِ بِالْغُفْرَانِ يَعْظُمُ الْمَجْدُ؛ با احسان و بخشودن گناهان مجد و عظمت انسان بیشتر می شود.»(22) «مَنْ كَثُرَ إِحْسَانُهُ كَثُرَ خَدَمُهُ وَ أَعْوَانُهُ؛ هر کس که احسان و نیکوکاری اش بسیار باشد، خدمت کنندگان و یارانش بیشتر می شوند.»(23) «مَنْ أَحْسَنَ إِلَى النَّاسِ اسْتَدَامَ مِنْهُمْ الْمَحَبَّةَ؛ هر کس که به مردم نیکی کند دوستی ان ها با او ادامه پیدا می کند.»(24) «عَلَيْكُمْ بِالْإِحْسَانِ إِلَى الْعِبَادِ... ِ تَأْمَنُوا عِنْدَ قِيَامِ الْأَشْهَادِ؛ بر شما باد نیکی کردن به بندگان خدا...؛ چون از این طریق در قیامت از خطرها ایمن می شوید.»(25) «مَنْ أَحْسَنَ اكْتَسَبَ حُسْنَ الثَّنَاءِ؛ هر کس که نیکی کند ستوده می شود.»(26) «لَا يُحْمَدُ إِلَّا مَنْ بَذَلَ إِحْسَانَهُ؛ ستوده نمی شود مگر کسی که احسان خویش را بذل کند.»(27)
پی نوشت ها
1. دهخدا علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ج3، ص1089.
2. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج2، ص118.
3. شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة( للصبحي صالح)، حکمت81.
4. همان.
5. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص385.
6. همان، ص384.
7. همان، ص384.
8. همان، ص382.
9. همان.
10. همان، ص252.
11. همان، ص317.
12. همان، ص85.
13. همان، ص382.
14. همان، ص385.
15. همان، ص382.
16. همان.
17. همان.
18. همان، ص382.
19. همان، ص385.
20. همان.
21. همان.
22. همان.
23. همان.
24. همان.
25. همان، ص341.
26. همان، ص385.
27. همان.
منابع:
1. قرآن.
2. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی چاپ دوم، 1378ش.
3. دهخدا علی اکبر، لغت نامه دهخدا، تهران، چاپخانه مجلس، سال 1325ش.
4. شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة( للصبحي صالح)، محقق / مصحح: صالح، صبحي، قم، ناشر: هجرت، چاپ اول، 1414ق.
5. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ اول،1353ش.
منبع :