سرنوشت غریب این دو نفر که در هواپیمای امام بودند
چهارشنبه 12 بهمن 1401 4:35 PM
تصویری از صادققطبزاده و ابراهیم یزدی بر پلکان هواپیمای ایرفرانس، لحظاتی قبل از ورود رهبر انقلاب اسلامی به فرودگاه مهرآباد تهران، ۱۲ بهمن ۵۷ که میشل ستبون به ثبت رسانده، در دسترس است.
برترینها: تصویری از صادققطبزاده و ابراهیم یزدی بر پلکان هواپیمای ایرفرانس، لحظاتی قبل از ورود رهبر انقلاب اسلامی به فرودگاه مهرآباد تهران، ۱۲ بهمن ۵۷ که میشل ستبون به ثبت رسانده، در دسترس است.
پرواز پاریس-تهران که در دوازدهم بهمن سال ۱۳۵۷ با هواپیمای بوئینگ ۷۴۷ شرکت هواپیمایی ایرفرانس انجام شد را میتوان یکی از معروفترین رویدادهای تاریخ معاصر ایران دانست. در این پرواز آیتالله خمینی پس از ۱۴ سال تبعید به ایران بازمیگشت و این درحالی رخ میداد که فقط ۱۶ روز پیش از آن محمدرضا شاه پهلوی برای همیشه ایران را ترک کرده بود و یکی از مخالفان پیشین خود، یعنی شاپور بختیار را به نخست وزیری برگزیده بود.. در روز ۱۲ بهمن، صادق قطبزاده، عباس امیر انتظام و تعدادی دیگر از اعضای جبهه ملی پرواز چارتر هواپیمایی ایرفرانس را از پاریس به تهران کرایه کردند. بنا بر ادعای ابراهیم یزدی کرایه هواپیما ۶۰ هزار دلار بود، اما برخی کرایه آن را ۱۷۵ هزار دلار ذکر کردهاند.
نهایتا در ساعت ۹ و ۲۷ دقیقه و ۳۰ ثانیه صبح ۱۲ بهمن، هواپیمای حامل آیتالله خمینی به فرودگاه مهرآباد نشست و با خروج وی از هواپیما، یکی از معروفترین تصاویر تاریخ انقلاب ثبت شد.
تصویر معروفی که از اولین حضور امام خمینی بعد از رفتن شاه در فرودگاه مهرآباد موجود است، ارتباط تنگاتنگی با این قاب سه نفره از: صادق قطبزاده، ابراهیم یزدی و مهماندار هواپیما دارد.
سرنوشت همراهان امام در هواپیمای مشهور ایرفرانس
افراد حاضر در تصویر، و افرادی که در آن هواپیما حضور داشتند، هر کدام سرنوشت متفاوتی پیدا کردند.
یکی از این افراد، صادق قطبزاده است. قطب زاده در طول سفر نیز در کنار آیتالله خمینی نشسته بود و دوران دانشجویی خود را وقف مبارزه با حکومت پهلوی کرده بود. وی در رسانههای خارجی یکی از معروفترین اطرافیان آیتالله خمینی بود که پس از انقلاب به آنچه حس میکرد حقش است، نرسید و با اصحاب قدرت درافتاد. قطب زاده که ابتدا به حزب جمهوری اسلامی نزدیک بود، مدتی رئیس رادیو تلویزیون (که در آن زمان هنوز صدا و سیما نام نگرفته بود) شد و در آن دست به پاکسازی مخالفان انقلاب زد.
پس از مدتی نیز کاندیدای ریاست جمهوری شد، ولی با رای بسیار کم، عرصه را به بنیصدر واگذار کرد و کنار کشید. وی بعد از شکست در انتخابات، آرام آرام متوجه شد که در حال کنار گذاشتن از بدنه قدرت است. در دورهای مکالمات قطبزاده شنود شد و او را بازداشت کردند. قطبزاده در بازداشت اول، به واسطه مداخله سیداحمد خمینی آزاد شد.
کارول جروم نامزد قطبزاده در خاطرات خود ادعا میکند که پس از آزادی از زندان، دوستان قطبزاده از وی درخواست کردهاند که از ایران خارج شود و قطب زاده در پاسخ چنین جملهای گفته است «این انقلاب کابوسی بود که من برای این ملت رقم زدم. من مقصر هستم؛ میمانم و با سرنوشتم روبرو میشوم.»
اندکی بعد مامورین دوباره قطب زاده را دستگیر کردند. در روز ۱۷ فروردین ماه سال ۱۳۶۱ خبر دستگیری قطب زاده به جرم تلاش برای کودتا علیه جمهوری اسلامی و ترور آیتالله خمینی، اعلام شد. در آن زمان اعلام شد که کودتاگران با دفن مقدار زیادی مواد منفجره در اطراف منزل آیت اللّه خمینی در جماران، قصد توطئه به جان ایشان را داشتهاند.
نورالدّین کیانوری در رابطه با دستگیری قطبزاده میگوید: «ما از قصد توطئه قطب زاده آگاه شدیم؛ لذا دو نفر از افسران حزب، سرهنگ عطاریان و سرهنگ کبیری را در ستاد کودتا نفوذ دادیم. اخبار را به صورت منظّم به آقایان خامنهاى و رفسنجانى میرساندیم. تا درست در حالی که تنها چند ساعت به شروع کودتا مانده بود، قطب زاده را دستگیر کردیم.»
این اطلاعات باعث اعدام قطب زاده و خلع لباس آیتالله شریعتمداری شد و البته جالب اینجاست دو نظامی مذکور که گزارش کودتای قطب زاده را به محمد ریشهری میدادند خود در اسفند سال ۱۳۶۲ به جرم عضویت در حزب توده و با حکم خود ریشهری اعدام شدند.
برخی روشنفکران ایرانی از او دل خوشی نداشتند. از جمله محمد قائد که قطب زاده را «خرمردرند» لقب داده و نوشته «در بیان عامه، به کسی که خیال کند دیگران جملگی مغز خر خوردهاند و گوشی فقط دست خودش است خر مرد رند میگویند.»
قائد درباره قطب زاده نوشته «شغل آبرومندانهای که خودش از راهنرسیده در هوا قاپید، پریدن روی دکل رادیو تلویزیون بود تا از آن مکان رفیع به ریاست عالیه عروج کند. صبح ٢٣ بهمن فاتحانه وارد رادیو تلویزیون شد و در محیطی که داشمشدیهایی در حد او را تحویل نمیگرفتند شمشیر را از رو بست. در نطقهایی جنجالی برای کارکنان آن، از جمله، گفت «تلویزیون متعلق به افراد مسلمان است و باید در جهت فکر مردم پابرهنه باشد. من از این بیدهایی نیستم که از آن بادها بلرزم. ماهانه ٢٥٠٠ تومان حقوق خودم را از امام خواهم گرفت.» رقم اخیر که دوست داشت درویشانه تکرار کند پایه حقوق کارمند دولت در بدو استخدام بود. مخلوطی بود از پهلوان، راهزن و لوطی. ملغمهای که در تاریخ ایران بسیار نقش بازی کرده و عملا آن را ساخته. انگار تروتازه از خیاطخانههای پاریس و رم نزول اجلال کرده باشد. به اضافه کتوشلوارهایی خوشدوخت.
نهایتا صادق قطبزاده از مخالفان حکومت پهلوی و مبارزان انقلاب ۱۳۵۷، همراه سید روحالله خمینی در هواپیمای فرانسوی که پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ دارنده مناصب وزیر امور خارجه و مدیرعامل سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران و عضو شورای انقلاب اسلامی ایران بود، به اتهام توطئه علیه حکومت جمهوری اسلامی و توطئه برای ترور خمینی اعدام شد.
در این تصویر معروف، حاضرین در آن یعنی ابراهیم یزدی و صادق قطبزاده سرنوشت عجیبی داشتند اما نفر دیگری در تصویر وجود دارد که شاید سرنوشتش عجیبتر از دیگران باشد؛ ژرژان باتاواش مهمانداری که آیتلله هنگام پیاده شدن دست وی را گرفته بود، همانی است که در کنار یزدی و قطبزاده ایستاده. بنابر اعلام مرکز اسناد انقلاب اسلامی، وی اصالتاً اهل الجزایر بود و به فرانسه مهاجرت کرده و و در یک خانواده مسیحی بزرگ شد. بعد از تحصیلات دانشگاهی جذب پلیس فرانسه شد و در یک خانواده مسیحی بزرگ شد. بعد از تحصیلات دانشگاهی جذب پلیس فرانسه شد و با یک خانم ایرانی به نام «بیتا آهی» ازدواج کرد. ثمره این ازدواج هم دو فرزند است. یک دختر و یک پسر که الان بین آمریکا و ایران تردد میکنند.
وقتی آیتالله خمینی به پاریس آمد. پلیس فرانسه چند نفر را برای محافظت نزد ایشان فرستاد که باتاواش یکی از آنها بود. بعد از ورود به ایران هم به علت علاقهای که به انقلاب پیدا کرده بود، در ایران ماندگار شد. در متن مرکز اسناد آمده که وی از آن موقع تا کنون در ایران است و بنابر ادعای خودش همسرش از وی جدا شده و او را بیپول و بی سرپناه در غربت رها کرده و گفته شده سالهایی بیخانمان بوده. وی در سال ۱۳۹۴ درگذشت.
باتاواش به جز این حاشیه، حاشیه بزرگتری نیز داشت و انگ جاسوسی نیز به او زده شد. حمید داوود آبادی نویسنده دفاع مقدس درباره باتاواش اینگونه مینویسد: «اوایل دی ماه ۱۳۸۱ یعنی ۷ سال پیش، شاهرخ سلطان احمدی خواهرزاده کاظم اخوان خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی که ۱۴ تیر ماه ۱۳۶۱ همراه احمد متوسلیان، تقی رستگار و سیدمحسن موسوی در لبنان توسط نیروهای فالانژیست مزدور رژیم اشغالگر قدس به اسارت درآمد؛ گفته که سیدرائد موسوی فرزند فرزند سیدمحسن، شماره تلفن فردی فرانسوی را داده که مدعی است اطلاعات جدیدی درباره ۴ گروگان ایرانی دارد. به گفته او نام این فرد رضا باتااوش (و نام فرانسویاش ژرارد ژان فابین باتاوش) بوده که عصر همان روز با او در طبقه دوم یکی از لاستیک فروشیهای نزدیک میدان سپاه (عشرت آباد) قرار گذاشته است.
او مدعی بود که در منطقه بیروت شرقی که تحت سلطه فالانژیستها بوده، در زندانی که چند سلول داشته، تک تک گروگانهای ایرانی را دیده است. او میگفت که فالانژها حاضر بودند در قبال یک کشتی نفت از سوی ایران، آنها را آزاد کنند. وقتی از او زمان ملاقاتش با گروگانها را پرسیدم، گفت که سال ۱۳۷۵ بود و این درست زمانی بود که بر خلاف ادعای او، در آن زمان دیگر فالانژها آن قدرت گذشته را نداشته و زندان و پادگانی هم در اختیار نداشتند. وقتی که بیشتر سوال کردم، او که متوجه شد من کاملا بر اوضاع و احوال بیروت و لبنان تسلط دارم، گفت که با چشمان بسته به آن مکان منتقل شده و چیز دیگری به یاد نمیآورد.»
ابراهیم یزدی، از دیگر کسانی بود که مانند برخی از همراهان امام خمینی در هواپیمای ایرفرانس، سرنوشت عجیبی پیدا کرد.
ابراهیم یزدی، از مبارزان ملی – مذهبی بود که پس از انقلاب وزیر خارجه دولت بازرگان شد و بعد از استعفای بازرگان از این سمت کنارهگیری کرد.
ابراهیم یزدی فعالیت سیاسی خود را با عضویت در نهضت خداپرستان سوسیالیست شروع کرد. با شروع نخستوزیری دکتر محمد مصدق او به سلک طرفداران نهضت ملی شدن صنعت نفت درآمد و با وقوع کودتای ۲۸ مرداد و شروع به کار نهضت مقاومت ملی به رهبری سید رضا زنجانی، عضو این نهضت شد. او در کمیتههای دانشگاه، شهرستانها، انتشارات، سیاسی و اجرایی فعال و همچنین عضو هیئت تحریریه و ناشر روزنامه «راه مصدق» بود.
با تاسیس نهضت آزادی ایران در سال ۱۳۴۰ او به همراه مصطفی چمران، علی شریعتی و صادق قطبزاده به تأسیس شاخههای اروپا و آمریکای این نهضت مبادرت میورزد و به عنوان رییس شورای مرکزی نهضت آزادی ایران در خارج از کشور انتخاب میشود.
او در هنگام خروج امام خمینی از عراق و امتناع دولت کویت از پذیرش روحالله خمینی و هیات همراه، فرانسه را مناسب ارزیابی می کند و با همکاری صادق قطب زاده خانهای در نوفل لوشاتو به این منظور تهیه میشود. او در این مدت از مشاورین ارشد روحالله خمینی بودهاست. ابراهیم یزدی همراه با روحالله خمینی از فرانسه به ایران آمد. با تشکیل شورای انقلاب، او به عضویت این شورا برگزیده میشود و با شروع دولت موقت مهندس بازرگان، او نخست به عنوان معاون نخست وزیر در امور انقلاب و سپس پس از استعفای دکتر کریم سنجابی از پست وزارت امور خارجه به عنوان وزیر خارجه دولت انتخاب میشود.
وی پس از ماجرای تسخیر لانه جاسوسی با استعفای بازرگان از نخست وزیری از مقام خود کناره گیری کرد و به عنوان نماینده وارد مجلس شد. برای دور بعدی مجلس صلاحیت او رد شد. فعالیت های نهضت آزادی به دلیل فعالیت های غیرقانونی ممنوع اعلام شد. گفته شده این نهضت از رخداد انتخابات 88 حمایت کرده بودند. ابراهیم یزدی به خاطر فعالیت های غیرقانونی و ضد نظام جمهوری اسلامی چندین بار محکوم شده بود.
یزدی، از سال ۱۳۳۹ به همراه خانوادهاش در آمریکا زندگی میکرد و به شهروندی ایالات متحده آمریکا درآمده بود. او پس از کنار گذاشته شدن از مناصب حکومتی، بارها به دلایل مختلف زندانی شد و آخرین بار در تاریخ ۹ مهر ۱۳۸۹ تا ۲۹ اسفند ۱۳۸۹ خورشیدی در زندان بود.
وی که از کهولت سن و سرطان پروستات رنج میبرد، بعد از زندانهای متعدد به بیماری قلبی، آلزایمر و سرطان پانکراس مبتلا شد و در سالهای آخر عمرش تحت درمان بود. یزدی که دی ماه سال ۱۳۹۵ قصد داشت برای انجام عمل جراحی به ایالات متحده آمریکا سفر کند، با مخالفت سفارت آمریکا برای صدور روادید مواجه شد و به علت شرایط جسمانی در شهر ازمیر ترکیه تحت عمل جراحی قرار گرفت. وی در دو هفته آخر عمرش به علت وخامت حال عمومی پس از عمل جراحی بستری بودهاست. وی در واپسین ساعات روز پنجم شهریور ۱۳۹۶، در سن ۸۵ سالگی در ازمیر، ترکیه درگذشت