عدالت یا تساوی بین زن و مرد؟
پنج شنبه 29 دی 1401 10:17 PM
بنام خدا
بین زن و مرد تساوی نیست ولی تعادل هست
عدالت یا تساوی بین زن و مرد؟
زن و مرد دو ستارهاند در دو مدار مختلف، هر کدام باید در مدار خود و فلک خود حرکت کنند. شرط اصلى سعادت هر یک از زن و مرد و در حقیقت جامعه بشرى، اینست که دو جنس هر یک در مدار خویش به حرکت خود ادامه دهند.
این سخن که در اسلام بین زن و مرد تساوی نیست و بین آنها تبعیض قائل شدند؛ اساسا حرف درستی نیست چون چگونه میتوان بین دو موجود متفاوت از جهت جسمانی و روحانی بطور یکسان برخورد کرد؟ که این برخورد یکسان عین ظلم است. خداوند بین زن و مرد، به تساوی قائل نیست اما بین آنها تعادل برقرار است. البته تساوی نداشتن هیچ ارتباطی به کمال نرسیدن ندارد چرا که تساوی نداشتن خللی در پیمودن راه کمال و انسانیت ایجاد نمیکند.
به تعبیر استاد مطهرى؛ زن و مرد دو ستارهاند در دو مدار مختلف، هر کدام باید در مدار خود و فلک خود حرکت کنند. شرط اصلى سعادت هر یک از زن و مرد و در حقیقت جامعه بشرى، اینست که دو جنس هر یک در مدار خویش به حرکت خود ادامه دهند. آزادى و برابرى آنگاه سود مىبخشد که هیچ کدام از مدار و مسیر طبیعى و فطرى خویش خارج نگردند. آنچه در آن جامعه ناراحتى آفریده قیام برضدّ فرمان فطرت و طبیعت است نه چیز دیگر. (نظام حقوق زن در اسلام، ص25)
یکى از اشکالاتی که بر نگرش حقوقى قرآن نسبت به زن شده اینست که: اگر اسلام زن را انسان تمام عیار مىدانست؛ حقوق مشابه و مساوى با مرد براى او وضع مىکرد، لکن حقوق مشابه و مساوى براى او قائل نیست. پس زن را یک انسان واقعى نمىشمارد. (مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 111) براى پاسخ دادن به این اشکال، نخست باید دید که آیا همسانى زن و مرد در حیثیّت انسانى و برابرى آنها از جهت انسانیّت و حقوق، به معناى تشابه و یکنواختى آنها در حقوق است، یا تساوى امرى غیر از تشابه است.
استاد مطهرى در این باره مىنویسد: تساوى غیر از تشابه است، تساوى برابرى است و تشابه، یکنواختى. ممکن است پدرى ثروت خود را به طور مساوى (از جهت ارزشى) میان فرزندان خود تقسیم کند، امّا به طور متشابه تقسیم نکند. مثلاً ممکن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد، هم تجارتخانه داشته باشد و هم مِلک مزروعى و هم مستغلات تجارى، ولى نظر به اینکه قبلاً فرزندان خود را استعدادیابى کرده است، در یکى ذوق و سلیقه تجارت دیده است و در دیگرى علاقه به کشاورزى و در سومى مستغل دارى، هنگامى که مىخواهد ثروت خود را تقسیم کند، با در نظرگرفتن اینکه آنچه به همه فرزندان مىدهد از لحاظ ارزش مساوى با یکدیگر باشد و ترجیح و امتیازى از این جهت در کار نباشد، به هر کدام از فرزندان خود همان سرمایه را مىدهد که قبلاً آزمایش استعدادیابى آن را مناسب یافته است. (مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص112)
برای این که به این نکته پی ببریم که حرمت زن در اسلام حفظ شده و تفاوتها عین تعادل است؛ باید جایگاه آفرینش زن، تفاوتهاى طبیعى در آفرینش زن و مرد و فلسفه ناهمانندى حقوق و وظایف زن و مرد را بررسی کنیم. استاد مطهری این سه مورد را بررسی کرده و وجود تعادل بین زن و مرد را به اثبات رسانده است.
به نظر استاد مطهرى، قرآن با تفسیر آفرینش، زیربناى مقررات امور اجتماعى از قبیل مالکیّت، حکومت، حقوق خانوادگى و ... را بیان داشته است. قرآن کریم سرشت و خلقت نخستین زن را احترامآمیز مىداند و سرشت زن و مرد را دوگانه ندانسته است. قرآن با کمال صراحت در آیات متعدّدى مىفرماید که زنان را از جنس مردان و از سرشتى نظیر سرشت مردان آفریدهایم: اى مردم، از پروردگارتان پروا کنید، آن که شما را از یک نفس(جنس) آفرید و از آن (نَفس واحد) همسر او را و از آن دو مردان و زنان بسیار پدید آورد.(نساء،1) یعنى آفرینش انسان چه مرد و چه زن از یک جنس و به یک گونه بوده است. خداوند زن (حوّا) را از همان جنس (گِل) آدم آفریده است. جنس آدم و حوّا یکى است و آفرینش آن دو از خاک است. در آیات دیگر نیز به صراحت اشاره شده که زن و مرد در آفرینش یکسانند و هیچ یک بر دیگرى امتیازى ندارند.
خداوند در سوره زمر به آفرینش همانند و یگانه زن و مرد اشاره مىکند و تفاوت یا امتیازى ویژه براى زن یا مرد قائل نیست. خلقکم من نفس واحدة ثمّ جَعَلَ منها زَوجها (زمر،6) شما را از یک نفس بیافرید و از آن یک نفس، همسرش را قرار داد. در سوره اعراف نیز آمده: اوست که همه شما را از یک نفس بیافرید و از آن یک نفس، همسرش را قرار داد تا به او آرامش یابد. (اعراف، 189)
قرآن براى تمام انسانها، اعم از زن و مرد، شخصیّت و فطرت مشترکى را قائل است و خمیرمایه اولیّه آنها را در آفرینش یکسان مىداند. (فأقم وجهک للذین حنیفاً فطرت الله الّتى فطر النّاس علیها(روم،30)؛ به یکتاپرستى روى به دین آور. سرشتى است که خدا همه مردم را بدان سرشت آفریده است.
در داستان پررمز و راز آفرینش آدم، زن و مرد هر دو با یک مقام در بهشت نخستین استقرار یافته و از نعمتهاى آن بهرهمند بودهاند. در هبوط، توبه، مقام قرب، همسخنى با خداوند، همسنگرى در برابر شیطان، همگونى در خلافت الهى و... با یکدیگر مشترکند. این همسانى زن و مرد در قصّه آدم و حوّا، دیدگاه قرآن را نسبت به زن آشکار مىکند که در آفرینش تفاوتى میزان زن و مرد نیست.
بر اساس آیات قرآن خداوند انسان را آفرید تا خلیفه و نمایانگر جمال و جلال او باشد. روشن است که انسان اعم از زن و مرد است: «انی جاعل فی الارض خلیفه؛(بقره،30) میخواهم در زمین جانشینی را بیافرینم.
خلیفه نه فقط مردها بلکه اعم از زن و مرد است. به همین جهت گرچه حضرت آدم علیهالسلام به عنوان واسطه و پیامبر، وحی را دریافت میداشت، ولی مخاطب وحی آدم و حوا و نسل آن دو بودند. هر دو در بهشت ساکن شدند و از خوردن شجره منع شدند و شیطان دشمن هر دو معرفی شد. شیطان هر دو را فریب داد. هر دو از آن درخت خوردند و هر دو از بهشت اخراج گردیدند و به سکونت در دنیا محکوم شدند.
ای آدم، تو و همسرت در بهشت ساکن شوید. از هر آنچه میخواهید، از میوههای آن بخورید، ولی به این درخت نزدیک نشوید که از ظالمان خواهید شد؛ پس شیطان آن دو را به لغزش واداشت و از جایی که در آن بودند، خارج ساخت. (بقره، 35-36) پس شیطان برای آن دو وسوسه نمود.(اعراف،20)
در تمام این آیات مخاطب خداوند زن و مرد هست، نه فقط زن. در آیات فوق، سخن از آدم و حوا است، بدون هیچ تفاوتی. بعد هم شیطان دشمن بنی آدم، اعم از زن و مرد. حکم اخراج برای همه صادر شد.
در دیدگاه قرآن کریم تفاوتى میان زن و مرد در امکان پیمودن راههاى قرب الهى و کسب مقامات معنوی نیست، و جنسیت دخالتی ندارد. چه زن و چه مرد، هریک که از فرصتها به شایستگى استفاده کنند، پاداشهاى بزرگ و مقامات عالى را به دست مىآورد.
استاد مطهری در این باره مىنویسد: قرآن در آیات فراوانى تصریح کرده است که پاداش اخروى و قرب الهى به جنسیّت مربوط نیست، به ایمان و عمل مربوط است، خواه از طرف زن باشد و یا از طرف مرد. قرآن در کنار هر مرد بزرگ و قدّیسى از یک زن بزرگ و قدّیسه یاد مىکند، و از همسران آدم و ابراهیم و از مادران موسى و عیسى در نهایت تجلیل. اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانى ناشایست براى شوهرانشان ذکر مىکند، از زن فرعون نیز به عنوان زن بزرگى که گرفتار مرد پلیدى بوده است غفلت نکرده است، گویى قرآن خواسته است در داستانها توازن را حفظ کند و قهرمانان داستانها را منحصر به مردان ننماید. (نظام حقوق زن در اسلام، 117)
در آیات الهى بیان مىشود که مادر حضرت موسى علیهالسلام و نیز مادر حضرت عیسى علیهالسلام به مقامى مىرسند که به آنها وحى مىشود و ملائکه با آنها سخن مىگویند. حضرت مریم(س) به جایى مىرسد که از غیب، از مواهب الهى به او روزى مىرسد و بر سر سفره معنویت و کمالات الهى مىنشیند.
از جمله دیدگاههاى منفى که در جوامع بشرى نسبت به زن مطرح بوده، اینست که اساساً آفرینش زن طفیل وجود مرد است، زن آفریده شده تا نیازهاى مرد را برآورده سازد و به همین نسبت ارزشگذارى و منزلت اجتماعى زن در مقایسه مرد، فرعى و حاشیهاى به حساب مىآید!
اما قرآن، هیچ یک از زن و مرد را فرع وجود دیگرى ندانسته، بلکه هر دو را همعرض و تکمیل کننده یکدیگر به شمار آورده است. هرگز نمىگوید زن براى مرد آفریده شده، اسلام مىگوید هر یک از زن و مرد براى یکدیگر آفریده شدهاند. (نظام حقوق زن در اسلام، 119) قرآن میفرماید: زنان زینت و پوشش مردان، و مردان نیز زینت و پوشش زنان هستند.(بقره،187) یعنى زن و مرد یکدیگر را از انحرافها نگاه مىدارند، نارسایىهاى یکدیگر را مىپوشانند و وسیله آسایش یکدیگرند. از این رو هریک زینت دیگرى به شمار مىآید. این تعبیر آیه نهایت ارتباط معنوى زن و مرد و نزدیکى آنها را روشن کرده و همان تعبیر که درباره مردان آمده درباره زنان نیز بدون کم و کاست آمده و در این زمینه کاملا مساوات رعایت شده و مردان هیچ برتری بر زنان ندارند.
در بخش اول مقاله، به آفرینش یکسان بین زن و مرد اشاره شد و در بخش دوم به تفاوتهای آفرینش بین زن و مرد میپردازیم. این تفاوتها باعث مىشود که زن و مرد از جهت حقوق طبیعى و فطرى وضع ناهمگونى داشته باشند. یعنى زن از آن جهت که زن است و مرد نیز از آن جهت که مرد است در جهاتى همانند نیستند، زیرا در آفرینش و طبیعت، یکنواخت نیستند. از این رو با تساوى کاملى که در انسانیّت دارند، از ارزش یکسانى برخوردارند. ولی از جهت مسائل حقوقى، وظایف، تکالیف، مجازاتها و ... وضع مشابهى ندارند.
امروزه جریان فمینیسم تلاش میکند میان زن و مرد از جهت وضع قوانین، مقررات، حقوق و وظایف، وضع یکسان و همانندى پدید آورند و تفاوتهاى طبیعى و غریزى زن و مرد را نادیده بگیرند. استاد مطهرى، تساوى حقوق زن و مرد را حقیقتى مسلّم دانسته، اما تشابه و همانندى را نادرست و غیرممکن شمرده، زیرا با توجّه به ساختار آفرینشى زن و مرد و ویژگىها و نیازهاى جسمى و روحى آنان، حقوق مشابه، نه ممکن است و نه سزاوار. بلکه شایسته است که زن حقوق متناسب با خود را به دست آورد، و در حدودى که طبیعت زن و مرد تفاوت داشته و اقتضا مىکند حقوق آنان نیز تفاوت داشته باشد.
این سخن با عدالت سازگار است. زیرا زن و مرد با توانایىها و نیازهاى متفاوتى که دارند؛ در عرصه اجتماعى، خانواده و ... ظاهر مىشوند. بنابراین با سندهایى که قانون طبیعى و چگونگى آفرینش به زن و مرد داده، حقوق هریک مشخص مىشود. (نظام حقوق زن در اسلام، ص121) باید توجه کنیم که سرپیچى از این قانونمندى سبب ظلم به زن یا مرد مىشود. با نادیده گرفتن تفاوت طبیعى و چشم بر واقعیّت بستن به حق انسانى تجاوز مىشود، این سرپیچى ممکن است با شعارهاى فریبندهاى چون حقوق مشابه زن و مرد باشد.
نتیجه:
شکى نیست که با نگاه ابتدایى در فقه اسلامى، برخى نابرابرىها میان حقوق زن و مرد دیده مىشود، ولى هر تفاوتى، تبعیض و ستم نیست، چنان که هر برابرى، همانندى و تساوى نیز به طور قطع عدالت و انصاف نمىباشد.
نتیجه اینکه گرچه بین زن و مرد به دلیل شرایط جسمانی و روحیات و وظایفی که بر عهده آنان است، تساوی وجود ندارد اما تعادل حاکم است و این تساوی به معنای ظلم نیست. و همه انسانها اعم از زن و مرد استعداد رسیدن به کمال و مقامات بالای انسانی از جمله جانشینی خداوند را دارند.
نویسنده : مهری هدهدی
منبع : پایگاه تبیان