فتوت و جوان مردی در کلام امام علی علیه السلام
شنبه 24 دی 1401 12:54 AM
گنجینه معارف
حضرت علی (ع) فتوّت و جوانمردی را بهترین جلوه دین و زیباترین زینت انسان می دانند. آنچه که حضرت علی (ع) را برای جوانمردان و اهل فتوّت در جایگاه قطب فتوّت نشانده، ویژگی های اخلاقی آن حضرت است که در اعمال و کلام آن بزرگوار پدیدار است. ویژگی های اخلاقی آن امام همام از دیرباز مورد توجه علمای اخلاق و نگارندگان بوده است لذا در بسیاری از متون دینی و فتوّت نامه ها به سیره پاکیزه آن بزرگوار استناد و استدلال نموده اند. در این پژوهش شرایط، نشانه ها، آیین و اصول فتوّت و جوانمردی در سیره و کلام آن حضرت مورد بررسی قرار گرفته و به صفات و خصلت های امیرالمؤمنین به عنوان قطب فتوّت و سرمشق جوانمردان پرداخته شده است.
تاریخ انتشار : 1400/2/12
بازدید : 6335
منبع : مجله عرفان اسلامی، بهار 1400 - شماره 67 , زرینی، علی؛ سمیع زاده، رضا
با تأمل در اندیشه ها و سلوک علمی و عملی عالم اسلام و ایرانیان به تفکری برمی خوریم که آن را فتوّت یا جوانمردی نامیده اند. این مسلک دارای جهان بینی و اخلاق والایی است؛ همچنین از گروه های اجتماعی که تحت تربیت و تعلیم صوفیان قرار گرفتند و بسیاری از آداب و رسوم آنان را حفظ کردند و به جای آوردند، فتیان یا جوانمردان و اهل فتوّت هستند (سجادی، 1372: 244). کلمات جوانمردی (فتوّت) و جوانمردان (فتیان) ریشه قرآنی دارد و گواه این ادعاست که آیین فتوّت و صفات جوانمردی ریشه در باطن ملکوتی انسان های آزاده و موحد دارد.
در قرآن و برخی روایات، جوانمردان را پنج تن معرفی کرده اند: در قرآن کریم لفظ فتی برای اولین بار در مورد حضرت ابراهیم (ع): «قالُوا سمِعْنَا فَتًی یذْکرُهُمْ یقَالُ لَهُ إِبرَاهِیمُ» (انبیاء، 60) و بار دوم به نام حضرت یوسف(ع): «تُراوِدُ فَتیها عَنْ نَفْسِهِ» (یوسف، 30) و بار سوم در مورد حضرت یوشع ابن نون: «وَ إِذْ قالَ مُوسی لِفَتاه» (کهف، 60) و بار چهارم به اصحاب کهف: «إِذْ أَوَی الْفِتْیةُ إِلَی الْکهْفِ» (کهف، ۱۰) اطلاق گردیده و پنجم بنابر اقوال مشهور، حضرت علی (ع) است که پیامبر (ص) در حق وی فرمود: «افتیکم علِیٌ». حضرت علی (ع) در دامان پیامبر (ص) رشد و نمو یافتند و به مبانی عالی فتوّت و جوانمردی که در باطن قرآن نهفته بود آشنا شد.
جوانمردان مسلمان و شیعیان آن حضرت بویژه ایرانیان مسلمان با الهام از تعالیم قرآنی و سیره زندگی حضرت ختمی مرتبت(ص) و امیرالمؤمنین علی (ع) لفظ فتوّت را همانند لفظ جوانمردی پذیرا شدند، بااینکه جوانمردان و پهلوانان ایرانی تعصب خاصی به حفظ سنن و آرمان پهلوانی ملی خود داشتند ولی لفظ قرآنی فتوّت به احترام و تأثیر عمیق اسلام وارد سنت های این آیین شده و بشدت در هم ممزوج گردید.
در فتوّت نامه ها از مردان بسیاری به عنوان جوانمرد سخن گفته شده است. اگرچه افرادی مانند حضرت ابراهیم، حضرت یوسف، حضرت موسی و حضرت محمد (ص) در سلک جوانمردان به عنوان پیامبران الهی بر حضرت علی (ع) تقدم زمانی دارند امّا بعد از اسلام همواره نام آن حضرت به عنوان اسوه و پیشرو جوانمردان یاد شده و در وصف بزرگواری ها، مکارم و صفات اخلاقی او سخنان فراوان گفته شده است.
او را امام ائمه فتیان و قطب اقطاب جوانمردان نامیده اند (کاشانی، 1369: 260) و تمام سلسله های فتوّت اسلامی به او می پیوندد. شخص آن رادمرد «منبع عین فتوّت» و «معدن جود و مروّت» و «قطب مدار فتوّت» شمرده می شود. حضرت علی (ع) در ایثار و جود و سخا و پرهیزکاری هم بسیار مشهور و در این رابطه وقایع زیادی به او منسوب است (رسایل جوانمردان، 1370: 63)
فتوّت آیینی بود که در میان مردم پدید آمده و به پایمردی و پشتیبانی ایشان رشد کرده و موضع اجتماعی مهمی یافته بود. تصوف که خود یک جریان فکری و مکتب تربیتی و فلسفی خاصی در برابر ستمکاری و تجاوز دولت های زورگو و ستمگر بود، پس از آنکه راه خود را در میان خواص و مردم درس خوانده باز کرد و نضج و قوام کافی یافت، می خواست راه خود را در میان عوام و مردم کوچه و بازار نیز بگشاید. برای این کار آیین فتوّت پدید آمد؛ از همین روی علم فتوّت را شعبه ای از علم تصوف خوانده اند. (محجوب، 1350: 77)
برای فتوّت نیز، مانند تصوّف، تعریفی جامع و مانع نمی توان یافت و همانگونه که صوفیان هر یک تصوّف را به نوعی تعریف کرده اند، در مورد فتوّت نیز حال بدین منوال است و اقوال مشایخ، صوفیان و جوانمردان در کتب عرفانی و فتوّت نامه ها مختلف و فراوان می باشد و هریک آن را به نوعی تعبیر و تفسیر کرده اند:
بدان که علم فتوّت علمی شریف است، و شعبه ای است از علم تصوف و توحید، و اکابر عالم در این علم رساله ها ساخته اند و در صفت و توجیه کمال او نسخه ها پرداخته. (کاشفی سبزواری، 1350: 5) بدان که فتوّت عبارت است از ظهور نور فطرت و استیلاء آن بر ظلمت نشأت، تا تمامت فضایل در نفس ظاهر شود و رذایل منتفی گردد. (کاشانی، 1369: 223)
در رسالة قشیریه آمده است: فضیل گوید: «فتوّت اندر گذاشتن عثرات بود از برادران.» همچنین گفته اند: «فتوّت آن بود که (خویش را) بر کسی فضیلتی نبینی.» ابوبکر وراق گوید: «جوانمرد آن بود که او را خصمی نباشد بر کسی». حارث محاسبی گوید: «جوانمردی آن بود که داد بدهد و داد نخواهد». عمرو بن عثمان الملکی گوید: «جوانمردی خوی نیک است». جنید را پرسیدند از جوانمردی، گفت: «آن است که با درویشان تفاخر نکنی و با توانگران معارضه نکنی». (قشیری، 1367: 355 – 377)
«از امیرالمؤمنین پرسیدند که فتوّت چیست؟ فرمود که فتوّت آن است که هیچ کاری نکنی در ﻧﻬانی که آشکار نکنی که اگر آشکار شود منفعل گردی و هر آینه این وقتی باشد که سالک خدای را حاضر داند و داند که هرچه می کند می بیند و این جا گفته اند» و در این معنی گفته اند:
سرّت همه دانای فلک می داند
کو موی به موی و رگ به رگ می داند
گیرم که به زرق خلق را بفریبی
با او چه کنی که یک به یک می داند
فتیان هم مانند صوفیان برای خود پوشش و لباس خاصی داشته اند و همگی نیز خرقة خود را به حضرت علی (ع) می رسانند. جوانمردان به جای خرقه صوفیان، میان می بندند و سروال (شلوار) و سراویل پوشند. ظاهراً شلوار مخصوص ورزشکاران زورخانه نیز نشانی از همین سراویل باشد. (سجادی، 1372: 245) به جای خرقه که شعار صوفیان است، فتیان و جوانمردان «سراویل» را شعار خود کرده و هر یک کمربسته شخصی که او را پیر شد (کمربستن) می خواندند، بوده اند و سراویل اهل فتوّت مانند سند خرقه به امیرالمؤمنین علی (ع) می رسد. پس از اسلام جوانمردان و ورزشکاران زورخانه ای نیز نسبت خرقه و پوشش خود را به مولای متقیان می رسانند.
در فتوّت نامه ها 17، 13، 7 و گاهی 4 سلسله فتوّت را ذکر کرده اند. در تحفة الاخوان کاشانی سلمان فارسی و حذیفة یمانی به عنوان دو جانشین علی (ع) در طریق فتوّت ذکر گردیده اند. (محمد ریاض، 1382: 36) اهل فتوّت در «میان بستن» به حضرت علی (ع) تأسی می جویند و بر این باورند که: «علی (ع) چهار خلیفه را در فتوّت تعیین نمود.
سلمان فارسی را مأمور مدائن نمود و فتیان ماوراءالنهر و خراسان و طبرستان و عراق عجم و عرب باید با وی استناد بجویند. ابوالمحجن ثقفی مأمور یمن بود و فتیان یمن و عدن و بربر و هندوچین نسبت به وی دارند. سهیل رومی به روم فرستاده شد به راهنمائی فتیان روم و غرب آذربایجان. و داوود مصری (صوفی قرن سوم هجری) راهبر فتیان اسکندریه و حلب و همة مصر است». (کاشفی سبزواری، 1350: 122)
اهل فتوّت راه خود را راه علی(ع) می شمارند و محبت ولائی علی (ع) و اهل بیت را بزرگترین فضیلت و فرضیه می پذیرنتد، محبت اهل بیت در میان اهل فتوّت یک شعار است و اعتقاد به اینکه فتوّت از پیامبر (ص) به علی (ع) رسیده است، اعتقادی اساسی است. (گولپینارلی، 1379: 75) بنابراین شرب قدح(آب و نمک) و میان بستن و پوشاندن سروال که در میان فتیان متداول است رسمی است که از نبی و ولی مانده است و جوانمردان همه پیرو ساقی کوثرند و هرچه یافته اند از متابعت او یافته اند.
درباره حدیث «لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار» مطالب و توجیهات متعددی در فتوّت نامه ها ذکر شده است که به برخی از آنها اشاره می شود: در غزوة احد حضرت مولای متقیان علی (ع) فتی خوانده شد و آنچنان بود که رسول اکرم (ص) درفش را به علی سپرد و او با جمعی از یاران بزرگوار رسول روی به جنگ آوردند و چنین روایت شده است که چون در روزگار احد کار جنگ بالا گرفت و حمله و کشتار شدت یافت رسول اکرم (ص) در زیر علم انصار نشست و علی را فرمود تا رایت اسلام را به پیش ببرد. علی چنین کرد و در میان صفها ندا در داد «انا ابوالقصم» و چندان دلیرانه به مبارزه و مقاتله پرداخت که در حق او گفته شد: «لا فتی الا علی» این روایت را صاحب فردوس المجاهدین در کتاب خویش آورده است. ظاهراً قسمت دوم این عبارت یعنی «لاسیف الا ذوالفقار» مدتی بعد به قسمت اول افزوده شده است. (محجوب، 1350: 9)
در سیره ابن هشام آمده است که عبارت «لافتی الا علی» را هاتفی آسمانی در روز جنگ احد گفته است و مردم آن را شنیده اند. وجه دیگر آن است که عبارت مذکور را به همگنان علی (ع) نسبت دهیم که از مشاهده جهاد و چابکی و دلاوری بی مانند علی (ع) این جمله را بر زبان رانده اند. و گفته اند: چنان مبارزه و جنگ کرد که درباره وی گفته شد: «لا فتی الا علی» و به دنبال آن گفته اند: چون شمشیر مشهور به ذوالفقار از راه وصایت و وراثت به علی (ع) منتقل شد از طرف برگزیدگان و نیاکان این جمله بر سر مقامات افزوده شد: «لاسیف الا ذوالفقار» (کاشانی، 1369: 314) و نیز گفته اند که شمشیر منبه بن حجاج بود که به روز بدر کشته شد و آن شمشیر را رسول برای خویش برگزید و در غزوه احد به علی بن ابی طالب عطا فرمود (فرهنگ معین، ج 5: 562)
حضرت در سیر زندگی خویش در تمامی میادین علمی و عملی با شجاعت و سلحشوری تام و دور از آلودگی های دنیوی و در کسوت مردانگی درس پهلوانی و جوانمردی و اخلاق و شجاعت توأم با عرفان ناب قرآنی را به آزادگان جهان دادند. همچنین فتیان و جوانمردان در تأثیر از اندیشه های شیعی، ادبیات و فرهنگ باستانی خود را با ادبیات، فرهنگ و سنن قرآنی و شیعی آمیخته کردند.
حضرت علی (ع) خود ابتدا عامل بود و سپس به مردم توصیه به عمل می کرد. او همچنین از زشتی ها پرهیز می کرد و آنگاه مردم را از آن بر حذر می داشت. ایشان فرموده اند:
«أَیها الناسُ، إِنی، وَاللهِ، مَا أَحُثُّکمْ عَلَی طَاعَةٍ إِلاَّ وَأَسْبِقُکمْ إِلَیهَا، وَلاَ أَنْهَا کمْ عَنْ معْصِیةٍ إِلاَّ وَأَتنَاهَی قَبْلَکمْ عَنْهَا» «ای مردم سوگند به خدا من شما را به هیچ طاعتی وادار نمی کنم مگر آن که پیش از آن خود عمل کرده ام و از معصیتی شما را بازنمی دارم جز آن که پیش از آن ترک گفته ام». (نهج البلاغه: خطبه 175)
نام علی (ع) به سبب دو خصیصه او مورد نظر فتوّت نامه ها قرار گرفته است: اول به سبب این که او واقعاً واجد ملکه فتوّت بود و در طول حیات مبارکش انحرافی از او ظاهر نشد. دوم این که سحنان حکمت آمیزش بنیانی بود برای فتوّت نامه ها. (ولایتی و همکاران، 1393: 91)
حضرت علی (ع) به جهت شجاعت و صلابت در میادین جنگ و همچنین احاطه در علوم و فنون و سیر و سلوک واقعی به سرور فتیان عالم ملقب گردیدند. در قرآن کریم به ایثار حضرت علی (ع) و فاطمه (س) اشاراتی رفته است، (البقره: 207، الحشر: 9، الدهر: 8 و 9).
در فتوّت نامه ها و کتابهای صوفیه از حضرت علی(ع) با عناوین و القاب مختلفی مانند: علی المرتضی، ولی الله، حیدر کرار، شاه مردان، شیرحق، ساقی کوثر، شیر خدا، شاه نجف: صفدر، مولا، شاه اولیا، شاه دین، شاه ولایت و... یاد شده است. (میر عابدینی و افشاری، 1374: 483)
براساس روایات همه جوانمردان در طول تاریخ و همه پیروان آئین فتوّت چه اهل دین بوده اند و چه بد اخلاق و فتنه انگیز (فتیان، عیاران، شاطران، اخی ها و به خصوص علویان، بکتاشیآن که درواقع مذهب جعفری را پذیرفته اند) به علی (ع) احترام بسیار می گذاشته اند. فتیان علی را «فتی المطلق، (شاه مردان)» می خوانند.
حضرت علی (ع) را مرجع و مآل سلسله های تصوّف و فتوّت دانسته اند، و شاعران نیز به نوبه خود در وصف فضائل اخلاقی و جوانمردی آن حضرت اشعاری را سروده اند. مولانا جلال الدین در دفتر اول مثنوی در داستان: (گفتن پیغمبر به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی علیه السلام که هرآینه کشتن علی به دست تو خواهد بود)- از قول حضرت امیر او را (فتی بن الفتی) خوانده است: (مثنوی، دفتر اول: 170-176) و استاد سخن سعدی شیرازی در ابیاتی شیوا خصائل آن حضرت را بدینگونه به تصویر می کشد:
جوانمرد اگر راست خواهی ولی است
کرم پیشۀ شاه مردان علی است
(بوستان سعدی، ص 83)
کس را چه زور و زهره که وصف علی کند
جبّار در مناقب او گفته هل اتی
زورآزمای قلعه خیبر که بند او
در یکدگر شکست به بازوی لافتی
مردی که در مصاف زره پیش بسته بود
تا پیش دشمنان ندهد پشت بر غزا
شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود
جانبخش در نماز و جهانسوز در وَغا
دیباچة مروّت و سلطان معرفت
لشکر کش فتوّت و سردار اتقیا
(سعدی، قصاید، 1372: 84)
در این پژوهش برای شناخت فتوّت و جوانمردی حضرت علی (ع) علاوه بر بیان نمونه هایی از سیره جوانمردی آن حضرت که در فتوّت نامه ها و... آورده اند؛ شرایط، نشانه ها، اصول، آیین و ثمره جوانمردی از منظر حضرت علی (ع) به عناوین گوناگون در مستندات کتب عرفانی، سیره نویسان و فتوّت نامه ها و همچنین در کتابهایی چون نهج البلاغه، غررالحکم و درر الکلم، میزان الحکمه و... نقل گردیده و اصول و خصایصی را برمی شمارند که جوانمردان باید بدان آراسته باشند و صفاتی را بیان می کنند که باید از آنها اجتناب نمایند که مهمترین آنها را در این نوشتار نقل می کنیم:
هر تفکر و منشی، بنیاد و اصلی دارد. قطب این طریقت و مدار این فضیلت، امیر المومنین علی (ع)، اصول و مبانی فتوّت را حداقل در هشت خصلت می داند و فرموده اند: «أصلُ الفُتُوَّهِ الوَفاءُ و الصِدقُ وَ الامنُ و السَّخاءُ و التواضعُ و النَّصیحهُ و هدایهُ و توبهُ و لایستَأهِلُ الفتوَّه إلا مَن یستَعمِلُ هذهِ الخِصال» «اصل فتوّت، وفا و صدق و امن و سخا و تواضع و نصیحت و هدایت و توبه است و هرکه مستعمل این خصال نباشد مستحق اسم فتوّت نبود». (کاشانی، 1369: 234)
حضرت علی (ع) سه چیز را از نشانه های فتوّت و مردانگی می دانند: «یُسْتَدَلُّ عَلی مُرُوَّةِ الرَّجلِ ببَثِّ الْمَعْرُوفِ وَ بَذْلِ الإحْسانِ وَ تَرْک الامْتِنانِ» چند چیز بر مروّت آدمی دلالت می کند: تلاش در رواج کارهای خوب، نیکوکاری، منّت ننهادن. «میزان الحکمه، ج 2: 114»
علاوه بر اصول و مبانی فوق در جایهای دیگر پاکدامنی را اساس و نیز ثمره جوانمردی می داند: «الْعِفَّةُ أصْلُ الْفُتُوَّةِ» «پاکدامنی اساس جوانمردی است». (میزان الحکمه، ج 6: 359) «أَصْلُ الْمُرُوءَهِ الْحَیَاءُ وَ ثَمَرَتُهَا الْعِفَّه» «اساس جوانمردی حیا و ثمره آن پاکدامنی است». (همان، ج 9: 115)؛ همچنین در نهج البلاغه درباره ارزش و پاداش پاکدامنی، عفیف و پاکدامن را هم پایة مجاهد شهید و همشأن فرشته ها می داند و می فرماید: «پاداش مجاهد شهید در راه خدا بزرگ تر از پاداش عفیف پاکدامنی نیست که قدرت بر گناه دارد و آلوده نمی گردد. همانا عفیف پاکدامن، فرشته ای از فرشته هاست». (نهج البلاغه: حکمت 474) و نیز از کلام آن حضرت است که: «یسْتَدَلُّ عَلَی الْمُرُوَّةِ بِکَثْرَةِ الْحَیاءِ وَ بَذْلِ النَّدَی وَ کَفِّ الْأَذَی» «برای مروّت و آدمیت به بسیاری شرم و حیا و بذل احسان و عطا و بازداشتن آزار و ایذاء استدلال شده است». (میزان الحکمه، ج 9: 114) چنانکه از روایت استفاده می شود آزار دادن دیگران، به دور از جوانمردی و انسانیت می باشد.
اطعام یتیمان و عطا به نیازمندان از صفات معروف حضرت علی (ع) است که خود در این باره می فرماید: «ثَلاثٌ هُنَّ أَلْمُرُؤَةُ: جُودٌ مَعَ قلٍّةٍ وَ احتِمالٌ مِنْ غیْرِ مَذَلَّةٍ وَ تَعَفّفُ عَنِ الْمَسْأَلَةِ» «سه چیز است که عین مروّت است: بخشش در حال تنگدستی، تحمل و صبوری بدون آن که انسان زیر بار ذلت برود و خود داری از خواهش و درخواست». (غررالحکم، ج3: 339) و نیز در باره مسؤولیت توانگران در برابر نیازمندان و اینکه نباید ثروت را فقط از آن خود و فقر را از آن دیگران بدانند، یکی از شرایط تداوم نعمت و ثروت را بخشیدن به نیازمندان می داند و می فرماید: «مَعَ الثّروَةِ تَظْهَرُ أَلْمُرُوَّةُ» «جوانمردی، هنگام دارایی آشکار می شود». «غررالحکم، ج6: 120»
و بار دیگر در نهج البلاغه از آن بزرگوار نقل شده است که: «خدا را بندگانی است که برای سود رساندن به دیگران، نعمتهای خاصی به آنان بخشیده تا آنگاه که دست بخشنده دارند نعمتها را در دستشان باقی می گذارد، هرگاه از بخشش دریغ کنند، نعمتها را از دستشان گرفته و به دست دیگران خواهد داد.» (نهج البلاغه، حکمت 425)؛ همچنین آن حضرت در نامه ای به فرزندش امام حسن (ع) بخشیدن به نیازمندان را توشه ای برای آخرت می داند: «... بدان! راهی بس طولانی و پرمشقت در پیش داری و نیز بدان در این راه از کوشش صحیح، تلاش فراوان، و اندازه گیری توشه و راحله به مقدار کافی بی نیاز نخواهی بود، و با توجه به اینکه باید در این راه سبکبار باشی، بیش از تاب و تحمل خود بار بر دوش مگیر! که سنگینی آن برای تو وبال خواهد بود و هرگاه نیازمندی را یافتی که می تواند زاد و توشه تو را تا رستاخیز بر دوش گیرد و فردا که به آن نیازمند شوی به تو پس دهد آن را غنیمت بشمار و این زاد را بر دوش او بگذار.
و اگر قدرت بر جمع آوری چنین زاد و توشه ای را داری هر چه بیشتر فراهم ساز و همراه او بفرست، چرا که ممکن است روزی در جستجوی چنین شخصی برآئی ولی پیدایش نکنی. هنگامی که بی نیاز هستی اگر کسی قرض بخواهد غنیمت بشمار، تا در روز سختی و تنگدستی ات ادا نماید؛ بدان که پیش روی تو گردنه هائی صعب العبور وجود دارد (که برای عبوراز آنها) سبکباران حالشان به مراتب بهتر از سنگین باران است. و کندروان حالشان بسیار بدتر از سرعت کنندگان؛ بدان که نزول تو سرانجام یا در بهشت است یا در دوزخ بنابراین برای خویش پیش از رسیدنت به آن جهان وسائلی مهیا ساز و منزل را پیش از آمدنت آماده نما؛ زیرا پس از مرگ عذر پذیرفته نمی شود و راه بازگشتی بدنیا وجود ندارد». (نهج البلاغه، نامه 31)
سیرت و طریقت جوانمردان آن است که مصطفی (ص) به علی (ع) گفت: یا علی! جوانمرد راستگو بود و وفادار و امانت گزار و رحیم دل، درویش وار و پرعطا و مهمان نواز و نیکوکار و شرمگین....
هر اندازه که مروّت انسان ها زیادتر باشد صداقت و پاکی و نیکوکاری او نیز بیشتر است. راستگویی یکی از مهمترین اصول جوانمردی در این طریقت است به طوری که حضرت علی (ع) دروغگویی را به شدت نکوهش می نمایند و راستگویی و صداقت را ملاک، اساس و مایه مردی و زینت انسان می داند و می فرمایند: «لامُرُوَّةَ لِکذوب» «دروغ زن را مردی محال است.»(کاشانی، 1396: 251)، «مِلاکُ أَلْمُرُوَّةِ صِدْقُ اللِّسانِ وَ بَذْلُ الأِحسانِ» «ملاک مروّت، راستگویی و نیکوکاری است». (غررالحکم، ج 6: 148) «المروهُ الرجلُ صدقُ لِسانِه» «مروّت مرد در راستگویی اوست». (همان، ج6: 135) «ألصِّدقُ رأسُ الایمانِ و زَین الانسان» «صداقت و راستگویی، ریشه و اساس ایمان و زینت برای انسان می باشد». (همان: ج۲: 107) «بالصّدقِ و الوفاءِ تکمُلُ المُروَّةُ لأهلِها» «با راستی و وفاء به عهد، مروّت و جوانمردی انسان کامل می گردد». (میزان الحکمه، ج 9: 116)
آن حضرت با ارزش ترین ادب را حفظ جوانمردی می داند و حفظ و تداوم دوستی را بهترین نوع جوانمردی برمی شمارند و بر آن بسیار تأکید دارند. «أفْضَلُ الْأدَبِ حِفْظُ الْمُرُوَّهِ» «باارزش ترین ادب حفظ جوانمردی است». (غررالحکم، ج 2: 396) «عاجزترین مردم کسی است که از انتخاب دوست و یافتن برادر ناتوان باشد، و ناتوان تر از او کسی است که دوستان خود را نتواند نگه دارد.» (نهج البلاغه: حکمت 11).
همچنین در جایگاهی دیگر حفظ و تدام دوستی را در مبحث فتوّت بدینگونه بیان فرموده اند: «احسن المروه حفظ الودّ» بهترین جوانمردی حفظ و تداوم دوستی است.»(میزان الحکمه، ج 9: 116) «... وَعَلَیکمْ بِالتَّوَاصُلِ وَالتَّبَاذُلِ وَإِیاکمْ وَالتَّدَابُرَ وَالتقَاطُعَ» «و بر شما لازم است پیوندهای دوستی و محبت را محکم دارید و بذل و بخشش را فراموش نکنید، و از پشت کردن به هم و قطع رابطه برحذر باشید.»(نهج البلاغه: نامه 47) «لاَ تَتَّخِذَنَّ عَدُوَّ صَدِیقِک صَدِیقاً فَتُعَادِی صَدِیقَک،... وَإِنْ أَرَدْتَ قطِیعَةَ أَخیک فاسْتَبْقِ لَهُ مِنْ نَفْسِک بَقِیةً یرْجِعُ إِلَیهَا إِنْ بَدَا لَهُ ذلِک یوْماً مَا، وَمنْ ظنَّ بِک خَیراً فَصَدِّقْ ظَّنهُ، وَلاَ تُضِیعَنَّ حَقَّ أَخِیک اتِّکالاً عَلَی مَا بَینَک وَبَینَهُ، فَإِنَّهُ لَیسَ لَک بِأَخٍ منْ أَضعْتَ حَقَّه...»
«هرگزدشمن دوست خود را به دوستی مگیر، که با اینکار با دوستت به دشمنی برخاسته ای.... اگر خواستی پیوند برادری و رفاقت را ببُری جای دستی برایش باقی بگذار که اگر روزی خواست بازگردد و بار دیگر با تو دوست شود، بتواند. کسی که به تو گمان نیکی برد با (عملت) گمانش را تصدیق کن. هیچگاه به اعتماد رفاقت و یگانگی که بین تو و برادرت هست حق او را ضایع مکن. زیرا آنکه حقش را ضایع می کنی با تو برادر نخواهد بود....» (همان: نامه 31) در بسیاری از روایات دوستی با چندین شخص از جمله: فاسق، بخیل، کذاب، احمق و قاطع رحم توصیه نشده و پرهیز از آنها سفارش شده است، بنابراین دوستی و تداوم آن در مسلک فتیان شامل افراد فوق نمی شود.
پیشوای شیعیان و قطب جوانمردان، فتوّت و جوانمردی را دربرگیرنده همه خصلت های خوب انسانی و دینی می داند و می فرماید: «أَلْمرُوَّةُ اِسْمٌ جامِعٌ لِسائِرِ الْفضائِلِ وَ الْمحاسِنِ» «مروّت، نامی است جامع همه فضیلت ها و خوبی ها» «غررالحکم، ج2: 158» امام علی(ع) رزم آوری شجاع و بی باک بود، هماورد جویی او در میدانهای نبرد و فرازمندی او در نبردها شهره تاریخ است.
این که حکومت امام علی (ع) با وجود کوتاهی، یکسر به جنگ و نبرد داخلی با توطئه گران گذشت بسی تأسف آور است؛ اما سیره او در این نبردها سرشار از آموزنده های نظامی و نگرشهای انسانی است. در فرهنگ علوی جنگ، برای دفاع از کیان مکتب و در جهت دفع ظلم و رفع ستم است. او که شمشیر از پی حق می زد نمی توانست در دشوارترین لحظات نبرد و در سخت ترین لحظات جنگ، از اصول اخلاقی و بنیادهای انسانی غافل بماند.
جهاد و نبردش نیز مقدمه حب الهی و زمینه نزدیک شدن به خدا و گامی در جهت تحقق آرمانهای الهی وارزشهای انسانی بود. (محمدی ری شهری، 1379: 77 – 86) همچنین از امام شیعیان نقل شده که جوانمردی انسان ها را به سوی صفات والا سوق می دهد: «أَلْمرُوَّةُ تَحُثُّ عَلَی الْمَکارِمِ» «مروّت، آدمی را به صفات عالی بر می انگیزاند». «غررالحکم، ج1: 342»
از سخنان پیشوای فتیان است که: «مِنْ أَفْضَلِ الدّینِ أَلْمُرُوَّةُ وَ لاخَیْرَ فی دینٍ لَیْسَ لَهُ مرُوَّةٌ» «مروّت، از فضیلت های هر آیینی است و هر آیینی که مروّت ندارد، خیری در آن نیست». (میزان الحکمه، ج 9: 117 و نیز غررالحکم، ج 6: 32) اینکه ایشان در اینجا لازمه خیر در دین را جوانمردی می داند، نشان از دانش خدادادی و علم والای آن حضرت است و گفته هایش چراغ هدایت ما انسانهاست، چنانکه می فرمایند: «به خدا سوگند، تبلیغ رسالت ها، وفای به پیمان ها، و تفسیر اوامر و هشدارهای الهی به من آموزش داده شده است. درهای دانش و روشنایی امور انسان ها نزد ما اهل بیت پیامبر(ص) است. آگاه باشید که قوانین دین یکی و راههای آن آسان و راست است». (نهج البلاغه: خطبه 120)
حُسن خُلق و گشاده رویی یکی دیگر از مهمترین ارکان فتوّت است که امیرالمؤمنین (ع) در بحث حسن خُلق و خوشرویی می فرمایند: «أَوَّلُ الْفُتُوَّهِ الْبُشْرُ وَ آخِرُهَا اسْتدامَهُ الْبِرِّ» «ابتدای جوانمردی خوشرویی و پایان آن ادامة نیکی است». (غررالحکم، ج 2: 460) همچنین در جایی دیگر از ایشان نقل شده است: «أوَّلُ المُروةِ طَلاقَةُ الوَجهِ، و آخِرُها التَّوَدُّدُ إلَی النّاسِ» «آغاز مردانگی، گشاده رویی است و انجام آن، دوستی نمودن با مردم». (همان، ج 2: 459) بنابرانی خوشرویی را موجب دوستی او با مردم و بالعکس می داند. احمد افلاکی در مناقب العارفین دربارة حسن اخلاق و فتوّت حضرت علی (ع) از زبان مولانا جلال الدین بلخی واقعة ذیل را نقل کرده است:
مولانا وقتی که جوان نامؤدبی را در جایی بلندتر از پیران نشسته دید، به بیان این روایت پرداخت که: «روزی اسدالله الغالب علی بن ابی طالب کرم الله وجهه به نماز صبح به مسجد رسول می رفت. در میانة راه دید که پیرمردی یهودی پیش می رود. امیرالمؤمنین از آنجا که فتوّت و مروّت و حسن اخلاق او بود، محافظت ادب پیر کرده، پیش نگذشت و آهسته آهسته در پی او می رفت. چون به مسجد رسول رسید حضرت مصطفی علیه السلام به رکوع رکعت اول خمیده بود. در حال به امر جلیل، جبریل در رسیده دست بر پشت مبارک رسول نهاد تا ساعتی توقف کند که علی مرتضی از ثواب رکعت اول نماز صبح محروم نشود». (مناقب العارفین، ج 1: 112-113)
حضرت علی (ع) تقوا و پرهیزگاری را در رأس همه ارزشهای اخلاقی معرفی می نماید (نهج البلاغه: حکمت 410) و نیز در باب اطاعت از خدا و تقوا می فرمایند: «از خدا بترسید و تقوا پیشه کنید، زیرا شما در پیشگاه خداوند، مسؤول بندگان خدا و شهرها و خانه ها و حیوانات هستید. خدا را اطاعت کنید و از فرمان خدا سرباز نزنید، اگر خیری دیدید برگزینید و اگر شرّ و بدی دیدید از آن دوری کنید. (نهج البلاغه: خطبه 169) ایشان همچنین در مبحث فتوّت، پرهیزگاری و دوری از زشتیها را نتیجه و نهایت فتوّت می دانند: «أَوَّلُ الْمُرُوَّةِ طاعَةُ اللهِ وَ آخِرُهَا التَّنَزُّهُ عَنِ الدَّنایا»: ابتدای مروّت طاعت خداوند و نهایت آن دوری از زشتیهاست. (میزان الحکمه، ج 9: 115)
صله رحم یکی از صفات و اخلاق خاص مسلمانان است که همواره مورد توجه دین مبین اسلام و ائمه (ع) قرار گرفته است، به طوری که در قرآن کریم سوره البقره آیه 27، رعد آیه 25، و سوره محمد آیه 23 و 24 بر قاطع رحم لعنت فرستاده شده است.
بنابراین در مسلک پیشوای جوانمردان نیز بسیار اهمیت دارد و در منابع گوناگون روایات و احادیث فراوان در این مورد از آن حضرت نقل شده است: «مِنْ اَفْضَلِ الْمُرُوَّةِ صِلَةُ الرَّحِمِ» «از برترین جوانمردیها صله رحم است». (میزان الحکمه، ج 9: 116)) «... وَعَلَیکمْ بِالتَّوَاصُلِ وَالتَّبَاذُلِ وَإِیاکمْ وَالتَّدَابُرَ وَالتَّقَاطُعَ» «... و بر شما لازم است پیوندهای دوستی و محبت را محکم دارید و بذل و بخشش را فراموش نکنید و از پشت کردن به هم و قطع رابطه برحذر باشید». (نهج البلاغه: نامه 47)
و نیز از آن حضرت است که: «احْمِلْ نَفْسَک مِنْ أَخِیک عِنْدَ صَرْمِهِ عَلَی الصِّلَةِ، وَعِنْدَ صُدُودِهِ عَلَی اللَّطَفِ وَالْمُقَارَبَةِ، وَعِنْدَ جُمُودِهِ عَلَی الْبَذْلِ وَعنْدَ تبَاعُدِهِ علَی الدُّنُوِّ، وَعِنْدَ شِدَّتِهِ عَلَی اللِّینِ، وَعِنْدَ جُرْمِهِ علَی الْعذْرِ، حَتَّی کأَنَّک لَهُ عَبْدٌ، وَکأَنَّهُ ذُونِعْمَةٍ عَلَیک». در برابر برادرت این مطالب را بر خود تحمل کن: به هنگام قطع رابطه از ناحیه او تو پیوند نما، و هنگام قهر و دوریش، لطف و نزدیکی. در برابر بخلش، بذل و بخشش. در زمان دوریش، نزدیکی، به هنگام سخت گیریش نرمش، به هنگام جرمش قبول عذر، آنچنانکه گویا تو بنده او هستی. و او صاحب نعمت تو است. (همان: نامه 31)
عن عَمرِو بنِ عُثمَانَ التَّمِیمِی قَالَ خَرَجَ أَمِیرُالمُؤمِنِینَ علیه السلام علَی أَصحَابِهِ وَهُم یتَذَاکرُونَ المُرُوءَةَ فَقَالَ: «أَینَ أَنتُم مِن کتَابِ اللَّهِ» قَالُوا: «یا أَمِیرَالمُؤمِنِینَ فِی أَی مَوضِعٍ» فَقَالَ: «فی قولِهِ إِن اللّهَ یأمُرُ بِالعَدلِ وَالاِحسانِ فَالعَدلُ الاِنصَافُ وَالاِحسَانُ التَّفَضُّلُ» «عمرو بن عثمان نقل کرده که امیرالمؤمنین علیه السلام نزد اصحاب خود رفت و ایشان مشغول به صحبت در مورد جوانمردی بودند، حضرت علیه السلام پرسیدند: شما در کجا بسر می برید مگر کتاب خدا را ندیده اید؟ اصحاب پرسیدند: یا امیرالمؤمنین در کجای کتاب خدا؟ فرمودند: در گفته خداوند؛ (إِنَّ اللّهَ یأمُرُ بِالعَدلِ وَالاِحسان) که عدل انصاف است و احسان تفضل است». (وسائل الشیعة، ج11: 434)
همچنین آن حضرت عدل و احسان را از دلایل جوانمردی می دانند: «یسْتَدَلُّ عَلَی الْمُرُوَّةِ بِکَثْرَةِ الْحَیاءِ وَ بَذْلِ النَّدَی وَ کَفِّ الْأَذَی» «برای مروّت و آدمیت به بسیاری شرم و حیا و بذل احسان و عطا و بازداشتن آزار و ایذاء استدلال شده است. چنانکه از روایت استفاده می شود آزار دادن دیگران، به دور از جوانمردی و انسانیت می باشد». (میزان الحکمه، ج 9: 114)
همچنین از شاه ولایت است که: «اللهَ الله فی الْاَیتَامِ، فَلاَ تُغِبُّواأَفْوَاهَهُمْ، وَلاَ یضِیعُوا بِحَضْرَتِکمْ» «خدا را! خدا را! در مورد یتیمان، نکند آنها گاهی سیر و گاهی گرسنه بمانند، نکند آنها در حضور شما در اثر عدم رسیدگی از بین بروند!» (نهج البلاغه: نامه 47) «... وَعَلَیکمْ بالتَّوَاصُلِ وَ التبَاذُلِ...» «... و بر شما لازم است پیوندهای دوستی و محبت را محکم دارید و بذل و بخشش را فراموش نکنید...». (همان: نامه 47)
مروّت از آنجا که انسان را از صفات نکوهیده و زشت بازمی دارد و او را به سوی محاسن سوق می دهد، از منظر امام شیعیان زیباترین زینت انسان ها معرفی شده است: «مَا تَزَیَّنَ الانسانُ بزِینَةٍ أجمَلَ منَ الفتوَّةِ» انسان به زینتی که زیباتر از جوانمردی باشد آرایش نیافته است. (غرر الحکم، ج6، : 96) أَلْمُرُوةُ اِجتِنابُ الرَّجلِ ما یَشینُهُ وَ اکْتِسابُهُ ما یَزینُهُ: مروّت عبارت است از پرهیز از آنچه که آدمی را زشت می کند و به دست آوردن آنچه که آدمی را زینت می دهد. (غررالحکم، ج 2: 56)
در جایی دیگر امتیاز انسان بر دیگران را در عقل او می داند و آراستگی و زیبایی انسان را در جوانمردی او: «مَیْزَةُ الرَّجُلِ عَقْلُهُ، وَ جَمالُهُ مروّتهُ» «امتیاز آدمی به عقل اوست و زیبایی او به مروّتش». (میزان الحکمه، ج9: 111) «حسبُ المرءِ مِن کمَالِ المُرُوَّةِ ترکهُ ما لایحمُلُ بِهِ و... وَ مِن عَقلِهِ إِنصَافُهُ من نَفسِهِ...» «گوهر مرد از کمال جوانمردیش آن است که آنچه وی را نیکو نمی گرداند ترک کند و... از عقل و خردمندیش آن است که از خویشتن انصاف به خرج دهد...» (بحارالانوار، ج75: 80)
«گروهی با اعمال آخرت، دنیا را می طلبند و با اعمال دنیا در پی کسب مقامهای معنوی آخرت نیستند، خود را کوچک و متواضع جلوه می دهند. گامها را ریاکارانه و کوتاه برمی دارند، دامن خود را جمع کرده، خود را همانند مؤمنان واقعی می آرایند و پوشش الهی را وسیله نفاق و دورویی و دنیاطلبی خود قرار می دهند.
و برخی دیگر با پستی و ذلّت و فقدان امکانات، از به دست آوردن قدرت محروم مانده اند، که خود را به زیور قناعت آراسته و لباس زاهدان را پوشیده اند. اینان هرگز در هیچ زمانی از شب و روز، از زاهدان راستین نبوده اند». (نهج البلاغه: خطبه ۳۲) همچنآن که در دین مبین اسلام دوری از ریا و تزویر را نکوهش شده در مسلک جوانمردی نیز بدان اشاره شده است که: «جماعُ أَلْمرُوَّةِ، أَن لا تعْمَلَ فِیالسِّرِ ما تَسْتَحیْی مِنْهُ فِی الْعَلانِیَةَ». «نهایت مروّت، آن است که در پنهان کاری نکنی که آشکارا از انجام آن پروا داری». «میزان الحکمه، ج 9: 114»
شاه ولایت علی (ع) لازمه فتوّت و جوانمردی را توان انسان ها می داند و مروّت را باری سنگین می داند: «ما حَمَلَ الرَّجُلُ حمْلاً أَثْقَلَ مِنَ أَلْمُرُوَّةِ» «آدمی، باری به سنگینی مروّت بر دوش نکشیده است». (غررالحکم، ج6: 120)
آن امام همام در لازمه ارزش مروت را داشتن یقین برمی شمارد: «بَخَسَ مروّتهُ، مَنْ قَلَّ یَقینُهُ»: کسی که یقینش کم باشد، مروّت او بی ارزش است. «میزان الحکمه، ج 9: 117»
عقل ودیعه ای است الهی که ره آورد آن نشان دادن راه رستگاری انسان است. شاه مردان می فرمایند: «عاقل با چشم دل سرانجام کار را می نگرد» (نهج البلاغه: خطبه ۱۵۴) از سخنان آن حضرت است که: «مُرُوَّةُ الرَّجُلِ علی قدْر عَقْلِهِ. مروّت هر کس، به قدر عقل و اندیشه اوست». (غررالحکم، ج6: 128)
حضرت علی (ع) اصلاح بین مردم را از دیگر صفات جوانمردی می داند و آن را از زبان پیامبر برتر از نماز و روزه معرفی می نماید. «أُوصِیکمَا، وَجَمِیعَ وَلَدِی وَأَهلِی وَمنْ بَلَغَهُ کتَابِی، بِتَقْوَی الله، وَنظْمِ أَمْرِکمْ، وَصَلاَحِ ذَاتِ بَینِکمْ، فَإِنِّی سَمِعْتُ جَدَّکمَا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ یقُولُ: صَلاَحُ ذَاتِ الْبَینِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلاَةِالصِّیامِ» «من شما و تمام فرزندان و خاندانم و کسانی را که این وصیت نامه ام به آنها می رسد به تقوا و ترس از خداوند، نظم امور خود، و اصلاح ذات البین، سفارش می کنم! زیرا که من از جد شما-صلی الله علیه و اله-شنیدم می فرمود: اصلاح بین مردم از نماز و روزه برتر است». (نهج البلاغه: نامه 47) چنانچه به این توصیه پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) در جامعه عمل شود آن وقت شاهد رفع بسیاری از مشکلات بین مردم خواهیم بود؛ مشکلاتی که زیبنده یک جامعه ایرانی - اسلامی نیست.
پیمان شکنی همواره از صفات نکوهیده در جوانمردی بوده است، چنانکه شاه ولایت نیز می فرمایند: «اَلْمُرُوَّةُ اِنْجازُ الْوَعْدِ» «مروّت، عمل کردن به وعده است». (میزان الحکمه، ج9: 112) «لَم یتّصِفْ بالمُروءَةِ من لَم یرع ذِمّةَ أولیائهِ، و ینصِفْ أعداءهُ» «از صفت مردانگی به دور است کسی که پیمان با دوستان خود را رعایت نکند و با دشمنانش انصاف نداشته باشد». (میزان الحکمه، ج 9: 117)
از مهم ترین شاخصه های فتوّت، عدالت و دادگری، گذشتن از لغزش های یاران، عفو و بخشش است. امیر المومنین (ع) را پرسیدند که از جود و عدل کدام فاضل تر؟ فرمود که: «الْعَدْلُ یضَعُ الْاُمورَ مَوَاضِعَهَا، والْجُودُ یُخْرِجُهَا عَنْ جِهَتِهَا، وَالْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ، وَالْجُودُ عَارضٌ خَاصٌّ، فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَأَفْضَلُهُمَا: عدالت هر چیز را در جای خود قرار می دهد ولی سخاوت آنرا از مسیرش فراتر می بردعدالت، قانونی همگانی است ولی سخاوت جنبه خصوصی دارد بنابراین عدالت شریفتر و برتر است.» (نهج البلاغه: حکمت 437) در جایی دیگر دادگری در حکومت و گذشت در زمان قدرت را عین مردانگی دانسته اند: «المُروءَةُ العَدلُ فی الإمرَةِ، و العَفوُ مَع القُدرَةِ، و المُواساةُ فی العشرة: مردانگی، دادگری در حکومت است و گذشت در عین داشتن توانایی [بر انتقام] و داشتن حسّ همدردی در زندگی» (غررالحکم، ج 2: 211)،
المبادرة الی العفو من اخلاق الکرام، المبادرة الی الانتقام من اخلاق اللئام: سرعت در عفو از اخلاق مردان بزرگ و شتاب در انتقام گرفتن از اخلاق فرومایگان است. (میزان الحکمة، ج 8: 367)؛ لیس من شیم الکرام تعجیل الانتقام: سرعت در انتقام گرفتن از اخلاق انسانهای بزرگوار نیست. (غررالحکم، ج 5: 81)؛ «الکریم من جازی الاسائة بالاحسان: جوانمرد کسی است که بدی را با نیکی پاسخ دهد.» (میزان الحکمة ج ۸: 365) «الفُتوّةُ نائلٌ مَبذولٌ، و أذی مَکفوفٌ: جوانمردی [به]بخشندگی و نیازردن مردم است. (غررالحکم، ج2: 156) «نِظامُ الفُتوّةِ احتِمالُ عَثَراتِ الإخوانِ، و حُسنُ تَعَهُّدِ الجِیرانِ: نظام مردانگی، تحمل لغزشهای برادران و رسیدگی شایسته به همسایگان است.» (غررالحکم، ج 6: 185)؛
در زبدة الطریق الی الله می خوانیم: «سر جوانمردان امیرالمؤمنین علی -کرم الله وجهه- بود. روزی عبدالرحمن ملجم را گفت: «اناک قاتلی»، گفت: «یا امیرالمؤمنین، مرا بکش تا از این فعل در وجود نیاید.» گفت: «طریق ما آن است که بعد از گناه عفو کنیم، نه پیش از گناه عقوبت». و فرمود که: «جوانمرد کسیست که در وی شش خصلت باشد: تواضع در دولت، وصبر در محنت، و سخاوت بی منت، و عفو در قدرت، و نصیحت در خلوت، و وفا به عهد.» (رسایل جوانمردان، 1370: 221)
«ثلاثٌ فیهِنَّ المُروءَةُ: غَضُّ الطَّرْفِ، و غَضُّ الصَّوتِ، و مَشی القَصدِ» «مردانگی در سه چیز است: پائین انداختن نگاه، پایین آوردن صدا و راه رفتن با اعتدال» (غررالحکم، ج 3: 335)؛ «غایة المروة ان یستحیی الانسان من نفسه» «نهایت مردانگی آن است که انسان از خودش شرم کند». (شرح ابن ابی الحدید، ج 20: 338) «یسْتَدَلُّ عَلَی الْمُرُوَّةِ بِکَثْرَةِ الْحیاءِ وَ بذْلِ النَّدَی وَ کَفِّ الْأَذَی» «برای مروّت و آدمیت به بسیاری شرم و حیا و بذل احسان و عطا و بازداشتن آزار و ایذاء استدلال شده است». (میزان الحکمه، ج 9: 114)
حضرت علی لازمه مروّت را دینداری می داند و می فرماید: «مَن لادینَ له لامروّه له، من لامروّه له لاهمّة له» «کسی که دین ندارد مروّت ندارد، کسی که مروّت ندارد همت ندارد» (میزان الحکمه، ج 9: 117) «وَالله الله فی الْقُرْآنِ، لاَ یسْبِقْکمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیرُکمْ. وَاللهَ اللهَ فِی الصَّلاَةِ، فَإِنَّهَا عَمُودُ دِینِکمْ. وَاللهَ الله فی بَیتِ رَبِّکمْ، لاَ تُخْلُوهُ مَا بَقِیتُمْ، فَإِنَّهُ إِنْ تُرِک لَمْ تُنَاظَرُوا وَاللهَ اللهَ فی الْجهَادِ بأَمْوَالِکمْ وَأَنْفُسِکمْ وَأَلْسِنَتِکمْ فِی سَبِیلِ اللهِ». «خدا را خدا را! در توجه به قرآن، نکند دیگران در عمل به آن از شما پیشی گیرند. خدا را خدا را! در مورد نماز چرا که ستون دین شما است. خدا را خدا را! در مورد خانه پروردگارتان، تا آن هنگام که هستید آنرا خالی نگذارید که اگر خالی گذارده شود مهلت داده نمی شوید(و بلای الهی شما را فروخواهد گرفت)». (نهج البلاغه: نامه 47)
حضرت علی (ع) رحمت خدا را شامل افرادی می داند که با خواسته های دل مبارزه کند، مراقب خویش در برابر پروردگار باشند و آرزوهای دروغین دنیایی را طرد و استقامت را مرکب نجات خود قرار دهند و از گناه بپرهیزد و تقوا را زاد و توشه روز مردن گردانند. و همچنین مراقبت از نفس را در زمره اساس و پایه های فتوّت قرار داده اند: «الصیانة رأس المروة» «مراقبت نفس در برابر زشتیها پایه و اساس مروّت انسان ها را تشکیل می دهد». (میزان الحکمه، ج 9: 113)
یکی دیگر از صفات فتیان و جوانمردان، رحمت و راحت بودن برای خلق خدا و به خلق خدا توجه نمودن است. آن گونه که امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند: «أفضَلُ المُروة مواساةُ الإخوان بالأموالِ و مساواتهُم فی الاحوال» «برترین مردانگی یاری رساندن به دوستان با اموال و مساوات با آنها در تمام حالات زندگی است». (غررالحکم، ج 2: 465) «... وَکونَا لِلظالِمِ خصْماً، وَلِلْمظْلُومِ عَوْناً» دشمن سرسخت ظالم، و یاور و همکار مظلوم باشید» (نهج البلاغه: نامه 47) «لاتکن قویاً علی ضعیف» «برای افراد ضعیف، قوی مباش و به آنها زورگویی و ستم مکن». (غررالحکم: ج 6: 436)
نصیحت، یعنی نیک خواهی خلق خدا و تنبیه ایشان بر طریق برّ و صلاح و ترغیب ایشان در خیرات دنیا و عقبی و تحریضشان بر امور نافع در معاش و معاد و إجزاء امور ضار. (کاشانی، 1369: 258) مولای متقیان، موعظه و نضیحت را لازمه اخلاق جوانمردی می دانند: «ألنصیحَةُ من أخلاقِ الکرامِ، ألغِشُّ من أخلاقِ اللِّئامِ» «موعظه و نصیحت از اخلاق جوانمردان است، و خیانت و نیرنگ، از خوی لئیمان است» (غررالحکم، ج 1: 342) نیز در نهج البلاغه می فرماید: «... وَامْحَضْ أَخَاک النَّصِیحَةَ» «نصیحت خالصانه خود را برای برادرت مهیا ساز». (نهج البلاغه: نامه 31)
آن امام بزرگوار بلند همتی را نتیجه و ثمره صبر و بردباری می داند: «بردباری و درنگ هم آهنگند و نتیجه آنها بلند همتی است.»(نهج البلاغه: حکمت: 460)؛ همچنین همت و مردانگی را لازم و ملزوم، می فرماید: «منْ لا مرُوَّةَ لَهُ لا هِمَّةَ لَه» «آن که مروّت ندارد، همت ندارد». (غررالحکم، ج5: 191» «وَاعْلَمْ، أَنَّ أَمَامَک طَرِیقاً ذَا مَسَافَةٍ بَعِیدَةٍ، وَمَشَقَّةٍ شَدِیدَةٍ، وَأَنَّهُ لاَ غِنَی بک فیهِ عنْ حُسْنِ الْاِرْتِیادِ وَقَدْرِ بَلاَغِکمِنَ الزَّادِ، مَعَ خِفَّةِ الظهْرِ، فلاَ تحْمِلَنَّ علَی ظهْرِک فوْقَ طَاقَتِک، فَیکونَ ثِقْلُ ذلِک وَبَالاً عَلَیک...»: «بدان! راهی بس طولانی و پر مشقت در پیش داری و نیز بدان در این راه از کوشش صحیح، تلاش فراوان و اندازه گیری توشه و راحله به مقدار کافی بی نیاز نخواهی بود». (نهج البلاغه، نامه 31)
امیرالمؤمنین (ع) با آنکه می دانست قاتلش «ابن ملجم» است، اما متعرض او نشد و قصاص قبل از جنایت نکرد. مردانگی را به حدی رساند که به فرزندش امام مجتبی(ع) فرمود: او که اکنون در اختیار شماست، با او مدارا کنید و اگر من از دنیا رفتم، تنها یک ضربت به او بزنید. و دستور داد از شیر و غذای خودش به او هم بدهند. ایشان خطاب به فرزندانش فرمودند: «یَا بَنِی عَبْدِ الْمطَّلِبِ، لاَ أُلْفینَّکمْتَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِینَخَوْضاً، تَقُولُونَ: قُتِلَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ. أَلاَ لاَ تَقْتُلُنَّ بِی إِلاَّ قَاتِلِی. انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هذِهِ، فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ، وَلاَ یمَثَّلُ بِالرَّجُلِ، فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ الله صلی الله علیه وآله یقُولُ: «إِیاکمْ وَالْمُثْلَةَوَلَوْ بالْکلْبِ الْعقُور»:
ای نوادگان «عبد المطلب»نکند شما بعد از شهادت من، دست خود را از آستین بیرون آورده و در خون مسلمانان فرو برید و بگوئید امیر مؤمنان کشته شد(و این بهانه ای برای خون ریزی شود). آگاه باشید بخاطر من تنها قاتلم را باید بکشید. بنگرید!هر گاه من از این ضربت جهان را بدرود گفتم او را تنها یک ضربت بزنید، تا ضربتی در برابر ضربتی باشد، این مرد را مثله نکنید(گوش و بینی و اعضاء او را نبرید)که من از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم می فرمود: «از مثله کردن بپرهیزید گر چه نسبت بسگ گزنده باشد» (نهج البلاغه: نامه 47)؛ همچنین از کلام آن امام همام است که: «لَمْ یَتَّصِفْ بِالْمُرُوَّةِ مَنْ لَمْ یَرْعَ ذِمَّةَ أًَوْلِیائِهِ وَ ینصِفْ أَعْدائَهُ» «کسی که حقوق دوستان خود را مراعات نکند، و با دشمنان خود با انصاف رفتار نکند، مردانگی ندارد». (میزان الحکمه، ج 9: 117)
حرص و طمع همواره مورد نکوهش دین اسلام و مکتب شیعه بوده است به طوری که امام شیعیان در مورد آن فرموده: «ألْحِرْصُ یُزْرِی بِالْمُرُوَةِ» «حرص، مروّت را معیوب می کند». (میزان الحکمه، ج 9: 117) «همانا دنیا انسان را به خود سرگرم و از دیگر چیزها بازمی دارد. دنیاپرستان چیزی از دنیا به دست نمی آورند جز آن که دری از حرص به رویشان گشوده و آتش عشق آنان تندتر می گردد...»(نهج البلاغه: نامه 49) درجایی دیگر، طمع را آفت اندیشه می داند و می فرماید: «قربانگاه اندیشه ها، زیر برق طمع هاست». (همان: حکمت 219)
جوانمردان نیز همانند سایر انسان ها امکان خطا و لغزش دارند؛ اما مولای متقیان (ع) به مردم سفارش می کند که از خطای احتمالی آنها بگذرند و به کارهای نیکشان توجه داشته باشند چرا که خداوند یاور آنهاست. «أَقِیلُوا ذَوِی الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ فَمَا یعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلَّا وَ یدَهُ بِیدِ اللَّه یرْفَعُهُ»: «از لغزش های افراد جوانمرد، چشم پوشی کنید، که کسی از ایشان نمی لغزد مگر آن که دست خدا به دست اوست و او را بلند می کند». (نهج البلاغه: حکمت 20)
فتوّت شعبه ای از علم تصوف است که راه و رسمهای آن ساده و عملی و درخور فهم عامه مردم است. از یک دیدگاه چون اصول اخلاقی و الگوهای پرهیزگاری و عفت در فتوّت با تصوف زمینه های مشترک دارند، بنابراین فتوّت شعبه ای از تصوف محسوب می شود گرچه بعضاً تفاوت هایی هم دارند. آنچه که حضرت علی (ع) را برای جوانمردان و اهل فتوّت در جایگاه قطب فتوّت نشانده، ویژگی های اخلاقی آن حضرت است که در اعمال و کلام آن بزرگوار پدیدار است. نام علی (ع) به سبب دو خصیصه او مورد نظر فتوّت نامه ها قرار گرفته است: اول به سبب این که او واقعاً واجد ملکه فتوّت بود و در طول حیات مبارکش انحرافی از او ظاهر نشد. دوم این که سخنان حکمت آمیزش بنیانی بود برای فتوّت نامه ها و جوانمردان.
حضرت علی (ع) تقوا و پرهیزگاری را در رأس همه ارزشهای اخلاقی معرفی می نمایند، فتوّت و جوانمردی را در دینداری و آن را بهترین جلوه دین و زیباترین زینت انسان می دانند؛ از منظر ایشان مروّت و فتوّت از فضیلت های آیین و دین است و می فرمایند: هر آیینی که مروّت ندارد، خیری در آن نیست؛ فتوّت و جوانمردی را دربرگیرنده همه خصلت های خوب انسانی و دینی معرفی می کنند؛ مروّت را باری سنگین و جامع همه فضیلتها و یقین را نشانه ارزش مروّت می دانند.
برای فتوّت و جوانمردی اساس و اصولی مانند: وفا، صدق، امن، سخا، تواضع، نصیحت، هدایت، توبه، مراقبت از نفس و پاک دامنی را برمی شمارند و شایسته جوانمردی کسی را می داند که مستعمل این خصال باشد. کمال جوانمردی را در خصلتهایی چون عفو در وقت قدرت، تواضع در زمان دولت، سخا در هنگام فقر و فاقت و عطاء بی منت معرفی می کنند.
بهترین نوشیدنی در جوانمردی را فروخوردن خشم؛ نشانه های جوانمردی را در صفاتی همانند: تلاش در رواج کارهای خوب، نیکوکاری، منّت ننهادن؛ نظام مردانگی را تحمل لغزشهای برادران و رسیدگی شایسته به همسایگان؛ برترین مردانگی را یاری رساندن به دوستان با اموال و مساوات با آنها در تمام حالات زندگی معرفی می نمایند؛ بخشش در حال تنگدستی، تحمل و صبوری بدون ذلت و خودداری از خواهش و درخواست را عین مروّت؛ و صفات و شرایطی چون: راستگویی، وفای به عهد، امر به معروف و نهی از منکر، صله رحم، شرم و حیا، بذل احسان و عطا، پاسخ بدی با نیکی، دادگری، عفو، حفظ دوستی، بخشش، پاکدامنی، قناعت در تجمل و پنهان نمودن فقر و نداری، شجاعت و دلیری، انصاف با دشمنان، تلاش و کوشش، و... را برای جوانمرد شایسته و ضروری می دانند؛ همچنین صفات و خصوصیاتی مانند: حرص، بخل ورزی، دنیا پرستی، تزویر و ریا، دروغگویی، حرام خوردن و کار حرام، کلام زشت، پستی و فرومایگی، منت نهادن، پیمان شکنی، آزار و اذیت مردم و... را به دور از شأن جوانمردی و فتوّت می دانند و فتیان را به اجتناب از آنها توصیه می کنند.
توانگران را در برابر نیازمندان مسؤول می داند و بخشیدن به نیازمندان را یکی از شرایط تداوم نعمت و ثروت. حرص را معیوب کننده جوانمردی و مروّت می دانند و می فرمایند: قربانگاه اندیشه ها، زیر برق طمع هاست؛ از منظر حضرت علی (ع) بخل ورزیدن کانون تمام عیبهاست و با مردانگی جمع نمی شود و بخیل نباید بر جان و مال مردم مسلط و نباید بر مسلمین ولایت و رهبری داشته باشد. جوانمردان نیز همانند سایر انسان ها امکان خطا و لغزش دارند؛ اما مولای متقیان (ع) به مردم سفارش می کند که از خطای احتمالی آنها بگذرند و به کارهای نیکشان توجه داشته باشند چرا که خداوند یاور آنهاست.
از آنجا که آن بزرگوار خود ابتدا عامل بود و سپس به مردم توصیه به عمل می کرد، همچنین از زشتی ها پرهیز می کرد و آنگاه مردم را از آن بر حذر می داشت؛ بنابراین اهل فتوّت در رسایل و آثارشان مکرر به جایگاه والای علی (ع) تصریح کرده و وی را قطب فتوّت می دانند.
منابع و مآخذ:
۱- قرآن کریم.
۲- آمدی، عبدالواحد بن محمد، (1346)، غررالحکم و دررالکلم، شرح جمال الدین محمد خوانساری، مقدمه و تعلیق سید جلال الدین محدث، ۷ ج، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
۳- ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، (1404ق)، شرح نهج البلاغه، 21ج، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.
۴- افلاکی، شمس الدین، (1375) مناقب العارفین، تصحیح تحسین یازیجی، تهران، دنیای کتاب.
۵- حرّ عاملی، محمد حسن، (1409 ق) وسائل الشیعة، ۳۰ج، قم، انتشارات آل البیت.
۶- حسینی دشتی، مصطفی، (1385)، معارف و معاریف، تهران، مؤسسه فرهنگی آرایه.
۷- خاقانی، افضل الدین بدیل، (1375)، دیوان اشعار، تصحیح میرجلال الدین کزازی، 2ج، چ۱، تهران، نشر مرکز.
۸- دهخدا، علی اکبر، (1355)، لغت نامه دهخدا، تهران، انشتارات مجلس شورای ملی.
۹- رسولی محلاتی، سید هاشم، (1377)، خلاصه تاریخ اسلام، تلخیص محمدعلی چنارانی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی.
۱۰- ریاض، محمد، (1382)، فتوّت نامه، به اهتمام عبدالکریم جربزه دار، چ ۱، تهران، انتشارات اساطیر.
۱۱- سجادی، سید ضیاءالدین، (1374)، مقدمه ای بر مبانی عرفان و تصوف، چ۴، تهران، انتشارات سمت.
۱۲- سعدی، مصلح الدین، (1372)، گزیده قصاید، جعفر شعار، تهران، شرکت چاپ و انتشارات علمی.
۱۳ - ___________، (1381)، بوستان، تصحیح غلامحسین یوسفی، چ۷، تهران، خوارزمی.
۱۴- سنایی، ابوالمجد مجدود بن آدم، (1387)، حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه، به کوشش مدرس رضوی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
۱۵ - شریف رضی، حسین بن محمد، (1391)، نهج البلاغه حضرت علی (ع)، ترجمه محمد دشتی، چ ۳، تهران، انتشارات پیام عدالت.
۱۶- صراف، مرتضی، (1370)، رسایل جوانمردان (مشتمل بر هفت فتوّت نامه)؛ مقدمه و خلاصه فرانسوی هانری کربن، تهران، انجمن ایرانشناسی فرانسه و انتشارات معین.
۱۷- عطار نیشابوری، شیخ فریدالدین، (1364)، مصیبت نامه، تصحیح عبدالوهاب نورانی وصال، تهران، انشتارات زوار.
۱۸- قشیری، ابوالقاسم عبدالکریم، (1367)، ترجمه رساله قشیریه، با تصحیحات و استدراکات بدیع الزمان فروزانفر، تهران، انتشارات، علمی و فرهنگی.
۱۹- کاشانی، عبدالرزاق، (1369)، تحفة الاخوان فی خصائص الفتیان، مقدمه و تصحیح و تعلیق سید محمد دامادی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
۲۰- کاشفی سبزواری، مولانا حسین واعظ، (1350)، فتوّت نامه سلطانی، تصحیح و مقدمه محمدجعفر محجوب، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.
۲۱- گولپینارلی، عبدالباقی، (1379)، فتوت در کشورهای اسلامی، ترجمه توفیق سبحانی، تهران، انتشارات روزبه.
۲۲- مجلسی، علامه محمدباقر، (1377)، بحارالانوار، 110ج، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
۲۳- محمدی ری شهری، محمد، (1362)، میزان الحکمه، قم، مطبه مرکز النشر- مکتب الاعلام الاسلامی.
۲۴- _______________، (1379)، سیاستنامه امام علی(ع)، ترجمه مهدی مهریزی، قم، انتشارات دارلحدیث.
۲۵- معین، محمد، (1384)، فرهنگ فارسی معین، چ۲۲، انتشارات امیرکبیر.
۲۶- مولوی، جلال الدین محمد بلخی، (1375) مثنوی معنوی، تصحیح نیلکلسون، به کوشش مهدی آذریزدی، چ 3، تهران، انتشارات پژوهش.
۲۷- میبدی، رشیدالدین(1371)، کشف الاسرار و عدة الابرار، به اهتمام علی اصغر حکمت، 10ج تهران، انتشارات امیر کبیر.
۲۸- میر عابدینی، سید ابوطالب و مهران افشاری، (1374)، آیین قلندری، تهران، انتشارات فرا روان.
۲۹- ولایتی، علی اکبر و همکاران، (1393)، دانشنامه جوانمردی، چ۳، تهران، انتشارات امیرکبیر.