والدین سمی که با رفتارشان زندگی فرزند خود را نابود می کنند
شنبه 26 آذر 1401 8:50 PM
دانشمندان و روانشناسان کودک می توانند بچه های نمک نشناس را با فرزندانی که تحت تاثیر رفتار بد خانواده بوده اند را از یکدیگر متمایز کنند. مطالعات نشان می دهد که چگونه رفتارهای والدین می تواند زندگی فرزندانشان را به نابودی بکشاند و از طرفی بچه بزرگ کردن کار راحتی نیست و نباید روش پدر و مادری را زیر سوال برد.
در این بخش از رازهای تربیت فرزند می خواهیم به بعضی از رفتارهای سمی برخی از والدین بپردازیم که بدون اینکه خودشان بدانند باعث نابودی زندگی فرزندشان خواهند شد و تاثیر مخرب روی آن ها دارند.
از نظر برخی والدین حمله های عاطفی برابر با همان دوست داشتن است و در این خانواده ها، آن ها با صدای افتادن کلید روی زمین یا صدای پای پدر و مادرشان متوجه خلق و خوی انها خواهند شد و این گونه بچه ها در یک ترس پایدار زندگی می کنند و در واقع اینگونه والدین مجرم شناخته می شوند.
در واقع این خانواده به فرزندشان این مساله را می گویند که " من برایت همه کار انجام دادم اما تو واقعا نمک نشناسی و قدر نمی دانی".
در خانواده های سمی، والدین مسئولیت ها را با فرزندان به اشتراک می گذارند تا جایی که گاهی اوقات کودک با خودش فکر می کند که رفتار بد او باعث شده پدرش به مواد مخدر روی بیاورد و بعد از آن فرزند در معرض تهمت ها قرار می گیرد.
نوجوانان در این شرایط مجبورند که به شکایت های والدین خود گوش دهند، خودشان را جای والدین قرار دهند و کمک کنند، صبور باشند و به انها مشاوره دهند و متاسفانه خودشان هیچ حقی برای بیان نظرات شخصی شان ندارند.
والدین خود شیفته مایلند که فرزندشان همیشه در بالاترین رتبه ها باشد. اگرچه که تمام موفقیت های فرزند برای والدین خوشایند است اما کوچک شمردن عقاید و کارهای انها باعث تخریب شان می شود، زیرا باعث می شود که همیشه از والدین خود ناامید باشند.
خانواده های سمی که فرزندشان را مجبور می کنند که با انها صادق باشند و این فرزندان از اینکه احساسات خود را با خانواده به اشتراک نمی گذارند، احساس گناه می کنند و بعدا آن ها از همان اطلاعات بر علیه خود فرزندان استفاده می کنند.
خانواده هایی که تنها به موفقیتشان فکر می کنند اما نمی دانند که برای موفقیت باید چه کارهایی انجام داد مثلا از فرزندشان می خواهند که یک شغل خوب پیدا کند اما هیچ گاه هم خانه را ترک نکند.
هرچقدر که اعتماد بنفس کودک پایین تر باشد، راحت تر می توان آنها را کنترل کرد. خانواده های سمی شکست فرزندان را همه جا می گویند و در بیشتر مواقع نیز در مورد ظاهر آنها نظر منفی می دهند که یکی از بدترین کارهای ممکن است و اگر هیچ ایرادی هم وجود نداشته باشد این خانواده ها سعی در ایراد تراشی دارند.
این خانواده عادت دارند که کودکان خود را تحقیر کنند و نمی خواهند که شاهد موفقیت انها باشند و همچنین خانواده های سمی نمی خواهند بچه های قوی داشته باشند که قدرت خود را نشانشان دهند.
این خانواده با فرزندان خود مثل یک وسیله رفتار می کنند و چنانچه در نمناک اشاره کرده ایم سعی می کنند که خودشان برای انها برنامه ریزی کنند اما نسبت به نتایج هیچ توجهی ندارند و اگر اشتباهی هم رخ دهد تقصیر را به گردن نمی گیرند.
این والدین کمکی می کنند که فرزندان بدون کمک والدین هم از پس همه چیز بر آیند و هیچ احتیاجی به آن ها نداشته باشند اما هر گونه سرپیچی فرزند ناراحتی و دلخوری والدین را همراه دارد.
فرزند با خودش این طور فکر می کند:“پدر و مادرم فقط می خواهند معاشرت کنند و حس کنند که هنوز هم بهشان احتیاج است” بنابراین کمک آن ها را می پذیرند و در ازایش آن ها هم لطفی می کنند اما این والدین مدام آن لطف ناخواسته شان را به یاد فرزندان می اندازند و در واقع کودکان در چنین خانواده هایی زندانی هستند، اگر:
در خانواده های سالم، والدین به فرزندانشان کمک می کنند که زندگی مستقل خود را داشته باشند و خانواده های سمی هیچ گاه به فرزندانشان اجازه نمی دهند که مستقل باشند اما همیشه یادآوری می کنند که خانه، غذا، پوشاک و هر چیز دیگری که دارند را از خانواده خود دارند و هر نوع استقلالی را نیز در فرزند خود نادیده می گیرند.
زندگی خصوصی؟ فضای خصوصی؟ هیچ کدام از این ها در والدین سمی مفهومی ندارد.
اگر در این خانواده ها سعی کنید برای خودتان حریم خصوصی قائل شوید، والدین از اینکه بهشان اعتماد ندارید گله می کنند و فرزندان دائم باید پاسخگوی سوالات کنجکاوانه ی والدین باشند و چنین والدینی برای زندگی و تصمیمات شخصی فرزندشان هیچ گونه احترامی قائل نیستند.
برای نوجوانان و کودکان بسیار سخت است که بخواهند از دست این خانواده ها خلاص شوند و به همین دلیل متخصصان راه هایی را به ما پیشنهاد می کنند که از طریق آنها بتوانیم رابطه بهتری از قبل با والدین سمی برقرار کنیم.
ما نمی توانیم گذشته را تغییر دهیم.
یک رابطه سمی مانند یک بیماری مزمن است و تقریبا درمان آن غیر ممکن است و فقط باید از سختی های آن دوری کرد و انها را کاهش داد.
پیشنهاداتی در این مورد وجود دارد که از طریق انها به این موضوع بیش از قبل پی می بریم که هرکس زندگی شخصی خودش را دارد و نباید از عقاید شخصی اش شرمنده باشد.
شما حق دارید که:
و در نهایت باید به یاد داشته باشیم که: این قوانین برای هر دو طرف صدق می کند. فرزندان نیز نباید بیش از حد در زندگی والدین دخالت کنند و روی کمک انها حساب کنند.