مناسبت روز / بزرگداشت مقام قاسمابنالحسن(ع)آسمانیترین زاده ساکن کربلا، عاشوراییترین نوجوان
چهارشنبه 12 مرداد 1401 6:20 PM
به بهانه بزرگداشت مقام قاسمابنالحسن(ع)آسمانیترین زاده ساکن کربلا، عاشوراییترین نوجوان
کربلا صحنه زیبای دلدادگی عاشقانی است که شهادت را شیرینترین شهدها میدانستند، اما قاسمابنالحسن(ع)، شهادت را شیرینتر از عسل دانست تا دل عموی خود را آرام کند.
به گزارش خبرگزاری فارس از قروه، در رستاخیز عاشورا، سن و سال مفهومی نداشت، چراکه بزرگ بودند و بزرگزاده و در مجمع عمومی حماسهسازان عاشورایی از طفل 6 ماه تا پیر هفتاد ساله، با جان و دل از دین خدا حراست کردند تا عاشورا تولد دوباره حیات بشریت و حماسه جاودان عشق و تجلی زیبای توحید شود.
عاشورا تنها مرثیه آب و تشنگی نیست، بلکه حماسهای که اسلام را تقویت کرد آن امام بزرگوار در برابر ظلم و ستم ایستاد تا به ما بگوید مرگ از زندگی ننگین بهتر است و زندگی به هر قیمتی زیبا نیست.
کربلا قبله الهام عاشقان است و عاشورا میعادگاهی برای آنان که میخواهند نماز عشق را در محرابی به بلندای تاریخ بپا دارند.
از آن روز زندگی معنا یافت که حسین(ع) بر کتیبه دلها نقش بست و عاشورا- این راز نهفته- مضمون تمام ناگفتهها شد.
کربلا محصور به سال 61 هجری نیست، چراکه اگر بود امروز حسینابنعلی(ع) این همه عاشق نداشت، کربلا در هر زمان جاریست و این نه صدای طبل و سنج و زنجیر که فریاد رسای هل من ناصر امام عشق است که جانهای خسته را بیدار کرده و به تلاطم میاندازد .
در عبور از این تاریخ سراسر حماسه، عاشوراییترین نوجوانان درسی به همه بزرگان دادند که در طول 1400 سال سرافرازی، هنوز که هنوز است مسلمانان وامدار این درس و کلاس هستند.
تکهای از ماه بود و از قبیله نامداران بنیهاشم، پدرش در کربلا نبود تا عمو را یاری دهد و این رسالت قاسم را سنگین میکرد، باید به جای پدر برای عمو حق برادری به جا میآورد...
چشمهایش را که میبندد به کمی دورتر میرود، آنجا که تابوت پدرش آماج تیر کینه دشمنان میشود... آل او چقدر مظلوم هستند...
با عمو رخت سفر بست و راهی حج شد، در نوجوانی میخواست حاجی شود... به عرفه که رسیدند دعای عمو چنان سوزی داشت که قاسم یقین کرد این عرفه از شناخت انسان به پرواز تا خدا ختم خواهد شد.
تاب بیتابی عمو را نداشت، آنجا که به کربلا رسیدند، زمین از حرکت ایستاد زمان توان به پیش رفتن را نداشت، رمق از پای مرکبها رخت بست ... دشت بلا آماده بود تا رسم میهماننوازی را به جا آورد...
میدانست اینجا کربلاست و آن فرات است که این چنین سرافکنده و شرمگین، به راه خود میرود، میدانست اینجا طعمی شیرینتر از عسل را خواهد چشید که تا دنیا دنیاست دیگر هیچ شهدی به شیرینی این عسل نخواهد بود.
آخرین فریادش هنوز در گوش تاریخ زمزمه میشود: لبیک یاحسین(ع).
و امروز هزاران دانشآموز در جای جای ایران در لبیک به ندای امام حسین(ع) فریاد لبیک سردادند تا قاسمیه دنیا پر شود از فریاد عدالتخواهی...
امروز دانشآموزانی کوچک با دلهایی بزرگ، یاد قاسمابنالحسن(ع) را بزرگ داشتند تا یزیدیان خواری خویش را بیش از هر زمانی به چشم ببینند...
امروز لشگری از قاسمیان به سوگ عاشوراییترین نوجوان نشست.
* عرصه ایثار
شب عاشورا امام حسین(ع) به اصحاب فرمود: فردا همه شما کشته خواهید شد، قاسم(ع) نزد عمویش آمد و عرض کرد: عمو جان من هم فردا کشته خواهم شد؟ امام او را به سینهاش چسباند و فرمود: مرگ در نظر تو چگونه است؟ قاسم(ع) جواب داد: از عسل شیرینتر است.
امام به او فرمود: تو بعد از بلایی عظیم کشته میشوی و عبدالله شیرخوار هم شهید میشود.
روز عاشورا قاسم(ع) خود را آمادهی جنگ کرد و به حضور امام حسین(ع) آمد تا از او اجازهی جهاد بگیرد، امام او را در آغوش گرفت و مدتی با هم گریه کردند، سپس قاسم(ع) اجازه طلبید و امام به او اجازه نمیداد هرچه آن امامزادهی بزرگوار در اجازهی جهاد، مبالغه میکرد، حضرت مضایقه میفرمود تا آنکه بر پای عموی خود افتاد و چندان بر آن بوسه زد و گریست تا از امام اجازه گرفت.
بعضی نقل میکنند که امام حسین(ع) هنگام روانه کردن قاسم(ع) به میدان، عمامهاش را دو نصف کرد نیمی از آن را مانند کفن بر تن قاسم(ع) نمود و نیمی دیگر را بر سر قاسم(ع) بست. شاید اینکه در سخن حمیدبنمسلم چهره قاسم(ع) به نیمه قرص ماه تعبیر شده از این رو بود که پارچه عمامه نیمی از صورت او را پوشانده بود.
آنگاه حضرت قاسم(ع) به سوی میدان رفت و در حالیکه اشک بر گونههای مبارکش روان بود فرمود: اگر مرا نمیشناسید، من قاسم پسر حسن(ع) و نوه پیامبر(ص) هستم که برگزیدهای از سوی خداوند است، این عمویم حسین(ع) است که مانند اسیران، گروگان گرفته شده و در بین مردم گرفتار شده است خدا این مردم را از باران رحمتش سیراب نسازد.
سپس کارزار سختی نمود
، به طوری که با آن کمی سن، تعدادی از دشمنان را کشت.
حمیدبنمسلم نقل میکند: پسری را دیدم که برای جنگ از خیمهها بیرون آمد، گویی رخسارش همچون پاره ماه بود، شمشیری در دست و پیراهن و شلواری بر تن و نعلینی در پای خود داشت که بند یکی از آنها پاره شده بود و فراموش نمیکنم که بند نعلین چپش بود...
سپس عمرو بن سعد بن نفیل اَزُدی گفت: به خدا سوگند به این پسر حمله میکنم، گفتم سبحانالله این چه قصد و ارادهای است که نمودهای؟ این گروهی که پیرامون او را فراگرفتهاند، برای او بس است آن مرد گفت: سوگند به خدا بر او میتازم.
پس بر قاسم(ع) تاخت تا آنگاه که شمشیری بر فرق مبارک آن مظلوم زد و سر او را شکافت، حضرت قاسم(ع) با صورت روی زمین افتاد و فریاد زد: ای عمو! به فریادم برس... حمیدبنمسلم میگوید: چون صدای قاسم(ع) به گوش امام حسین(ع) رسید، آن حضرت با شتاب سر برداشت و به قاسم(ع) نگاه کرد، آنگاه به عمرو حمله کرد و با شمشیری دست او را جدا نمود. عمرو فریادی کشید به طوری که لشکریان صدای او را شنیدند، سواران اهل کوفه حمله کردند تا عمرو را از دست امام رها کنند ولی همین که هجوم آوردند، بدن عمرو با سینه اسبها برخورد کرد و او زیر پای اسبان لگدکوب و کشته شد. حمیدبنمسلم میگوید: چون گرد و غبار فرو نشست، دیدم امام بالای سر قاسم(ع) است و آن جوان در حال جان دادن است و پای بر زمین میساید.
حضرت فرمود: سوگند به خدا که دشوار است بر عموی تو که او را بخوانی و او نتواند اجابت کند و اگر اجابت کند، تو را سودی نبخشد. دور باشند از رحمت خدا، جماعتی که تو را کشتند.
آنگاه امام حسین(ع) قاسم(ع) را از زمین برداشت و در بر کشید و سینه او را به سینه خود چسباند و به سوی خیمهها روان گشت، سپس او را در نزد پسرش، علیبنالحسین(ع) در میان کشتهشدگان اهلبیت خود، جای داد.
* نقشآفرینی کودکان و نوجوانان در کربلا
نوجوانان قروهای هم پا به پای دیگر نوجوانان عاشورایی امروز در دبستان پسرانه شاهد قروه در سوگ حضرت قاسم به مرثیهسرایی و سینهزنی پرداختند.
یکی از اساتید حوزه و دانشگاه استان خراسان رضوی در این همایش عظیم عاشورایی گفت: در واقعه عاشورا، کودکان و نوجوانان همپای بزرگسالان نقش مؤثری ایفا کردند.
حجتالاسلام سیدمحمد حسینینیا با اشاره به جنبههای عاطفی حضور کودکان و نوجوان در واقعه کربلا افزود: شهادت و اسارت کودکان و نوجوانان در کربلا، سبب زنده نگه داشتن یاد و خاطره عاشورا میشود.
وی گفت: کودکان و نوجوانان عاشورا یا جنگیدند و به شهادت رسیدند یا به اسارت درآمدند و پیام نهضت عاشورا را به مردم رساندند.
حسینینیا، مهمترین درس بزرگ کربلا را دوستی و محبت اعلام و اظهار داشت: شناخت حق از باطل و معرفت بالا، نسبت به تعالیم دین و آشنایی با انحراف دین از ویژگیهای بارز کودکان و نوجوانان کربلایی بود.
وی در پایان خاطرنشان کرد: نوجوان مسلمان امروزهم، تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا در عرصههای علمی، توانایی خود را به جهانیان ثابت کند و با کسب رتبههای بالا در مسابقههای علمی، پیام قدرت و توانمندی نوجوان مسلمان را به گوش جهانیان برساند.