خشت اول

پدیده کشف حجاب، نخست از دربار ناصرالدین شاه و در پی سفرهای اروپایی وی و مشاهداتش از وضع پوشش زنان اروپایی آغاز شد و سپس در قالب تجدد خواهی به محافل روشنفکری و اشعار شعرا و مطبوعات نفوذ کرد. البته به دلیل مقاومت توده مردم، این پدیده جز در دربار و محافل خصوصی شاه، رشد چندانی نیافت.

خان قلدر

رضاخان که با طرح کودتای سوم اسفند 1299 و با حمایت انگلیسی ها بر سر کار آمد، درصدد اسلام زدایی و جایگزینی ارزش های لیبرالیستی در جامعه، و از جمله کشف حجاب برآمد. سوغات سفر چهل روزه او به ترکیه و دیدار با کمال آتاتوک، کشف حجاب بود.

تبلیغ برهنگی

در آن زمان، مطبوعات کشور که تقریباً همه آنها، در کنترل شدید اداره سانسور شهربانی قرار داشتند و مدیرانشان از عوامل وابسته به فراماسونری و حکومت رضاخان یا دوستداران فرهنگ غرب بودند، با چاپ مقالات و اخباربا موضوع کشف حجاب و ارائه عکس های زنان بی حجاب و گاه عریان، زمینه های بی حجابی را با کمال جدیت آماده کردند و در یک سلسله مقالات به نظم و نشر در جراید، از نقاب و حجاب زنان به شدت انتقاد شد.

در روزنامه ها و مجله ها، از جشن ها و مهمانی هایی که البته با فشار حکومت برگزار می گردید و در آن زنان بی حجاب به همراه شوهرانشان شرکت می کردند، عکس و تفسیر چاپ می شد و عکس شاگردهای ممتاز هر مدرسه، در روزنامه ها ارائه می گردید. هدف اصلی از ناشن دادن تصویر زنان بی حجاب، در واقع تشویق دیگران به این کار بود و اسفبارتر از همه، موفی زنان هنرپیشه خارجی به عنوان سمبل زنان آزاد، به صورتی احترام برانگیز.

تمدن اجباری

اجرای سیاست کشف حجاب، با اِعمال اجبار و خشونت، بر کارمندان و مأموران دولتی آغاز شد. مقام های عالی رتبه به اخراج تهدید می شدند، مگر اینکه همسرانشان را در مجالس بی حجابی می بردند.

به بهانه تمدن

رضاشاه در 11 آذر 1314 به محمود جم که در پی استعفای فروغی از سمت نخست وزیری جایگزین وی شده بود گفت: «این چادر چاقچورها را چطور می شود از بین برد؟ نزدیک دو سال است که این موضوع، سخت مرا به خود مشغول داشته است؛ خصوصاً از وقتی که به ترکیه رفتم و زن های آنها را دیدم، دیگر از هرچه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است...».

وزیر گفت: اگر شخص اعلیحضرت همایونی پیش قدم شوند، مردم همه تأسی خواهند کرد؛ که از قدیم گفته اند: «الناس علی دین ملوکهم»، شاه پس از شنیدن سخنان او چند لحظه تأمل کرد و در حالی که به نظر می رسید قبلاً در این زمینه هماهنگی شده است، پاسخ داد: بسیار خُب! دیگران که اقدام نمی کنند، منِ پیرمرد حاضرم جلو بیفتم و سرمشق شوم!

گوهرشاهد در خون

رضاشاه در آغاز اجرای برنامه های ضداسلامی خود، دستور داد درشکه چی های مشهد و رفتگران تهران کلاه شاپو (کلاه تمام لبه فرنگی) بر سر گذارند. اجرای این برنامه از ابتدا خرداد 1314، علاوه بر شایعات مربوط به کشف حجاب، در مشهد تلاطمی ایجاد کرد. سرانجام آیت الله قمی پس از مشورت با تعدادی از رجال و روحانیان، برای جلوگیری از کشف حجاب و استفاده از کلاه شاپو، در 9 تیر 1314 به تهران سفر کرد. محاصره محل اقامت ایشان در شهر ری از سوی حکومت، یکی از عوامل اصلی خشم و خروش مردم مشهد گردید و به کشتار بیرحمانه در مسجد گوهرشاد در 21 تیرماه انجامید. آیت الله قمی مدتی پس از این کشتار، به عتبات عالیات تبعید شد و مأموران شهربانی درصدد دستگیری دوستداران ایشان از جمله شیخ محمدتقی بهلول برآمدند. شیخ محمدتقی بهلول برای پیگیری اوضاع و جویا شدن از احوال شیخ قمی به مشهد رفته بود که مأموران شهربانی، در پی مداخله زائران و خدام برای فراری دادن وی، او را در صحن کهنه زندانی کردند. ولی مردم در صحن جمع شدند و با حمله به مأموران، ایشان را آزاد کردند. بهلول به مسجد گوهرشاد رفت و در آنجا به مبارزه خود ادامه داد. با اینکه شهربانی چندین بار وارد عمل شد و حکم متفرق شدن مردم را داد، نتیجه ای نگرفت تا اینکه به درخواست استاندار، فرمانده لکشر، مأموریت را به هنگ پیاده داد و آنها اطراف مسجد و حرم را محاصره کردند و تعداد زیادی از زوار (دو هزار نفر) را به قتل رساندند.

به جرم عفاف

در دوران کشف حجاب، بسیاری از بانوان که نمی خواستند بدون حجاب خارج شوند، در خانه ها ماندند و عده ای فقط شب ها رفت و آمد می کردند و در برخی خانه ها به ناچار حمام ساخته شد. کسانی هم که امکانات بیشتری داشتند، فرار را بر قرار ترجیح دادند و ترک دیار کردند.

خواهرم! تقوای الهی، شفابخش بیماری های دل است که حجاب های تاریک جان را می درد و لانه های هوس را برمی چیند. پس آن را به کام جان خور ریز تا جانت گلستان گل های سلم و طاعت و تسلیم گردد.

ای گوهر آفرینش! شاهد باش که زن چه نیکو مقامی دارد که فاطمه از این افق تجلی کرد و مریم و زینب در این آسمان درخشیدند و آسیه و خدیجه از هستی او طلوع کردند. پس گوهر وجود خود را به صدف حجاب زینت بخش که حجاب اسلامی از جلوه های زیبای بندگی است.

چادرِ زن، کیمیای غیرت است

چون نشان غیرت ملیت است

از برون شرح درونی می دهد

خشم دشمن را فزونی می دهد

پای بندی بانوان به حجاب، آنان را در رسیدن به مدارج عالی معنوی کمک می کند و از سقوط به پرتگاه هایی که در سر راه آنان قرار دارد مانع می شود. هیچ بحثی درباره پوشش زن، بنابر متأثر از هجوم تبلیغاتی غرب باشد. البته حجاب زنان به چادر منحصر نمی شود، ولی چادر بهترین نوع حجاب و نشانه ملی ماست و هیچ منافاتی با فعالیت های زنان مسلمان در مسائل اجتماعی و فرهنگی ندارد.

مقام معظم رهبری

خواهران ما در حالی که چادر خود را محکم برگرفته اند و خود را همچون فاطمه و زینب(س) حفظ می کنند، هدف دار در جامعه حاضر شده اند.

شهید محمدعلی رجائی

خواهرم! چادر، خلعت زیبای رهروان وادی عشق است که طوفان هوس ها توان خلع خلعت آنها را ندارد؛ چرا که آنان معجون فهم و عشق و تسلیم را به کام جان خود ریخته اند و چنین معجونی، پاد زهر جهل و هوس های آدمی است.

خواهرم که به شکوفایی عالم جانت رو کرده ای نیک بدان که رشد تو جز در تسیلم حق نباشد و عمران و آبادی جانت جز با تخریب لانه های هوس صورت نپذیرد. پس اسرار زیبایی های سر و سینه ات را به مقنعه ای بسپار که این اسرار را از نامحرم بپوشاند و از روسری های نازک و کوتاه بگذر که چون خیانت پیشگان، اسرار تو را بر نامحرم افشا کنند.

حجاب سالامی، تجلی زیبایی های معنون زن است که حسن انتخاب او را به منصه ظهور درآورده است.

چادر، پوشش دینی و ملی زنان ایران است که دیانت، ملیت و استقلال فرهنگی ملت مسلمان ایران را در دنیا متجلی می سازد.

چادر، بیشترین بار فرهنگی حیا و عفاف را دارد که محکم تر از هر پوششی، دست رد بر سینه نامحرمان می زند.

چادر، زیبایی های جسمانی زن را تحت الشعاع زیبایی های معنوی او قرار می دهد و به او نشاط دینی می بخشد.

ای ملکه عفاف که بر سر، تاج حجاب نهاده ای! به خود ببال که به این وادی پا نهاده ای؛ چرا که حجاب زن مهد آرامش اوست که چون حصاری بلند، از گلستان جسم و جانش حفاظت می کند.

ای گلبن بوستان عفاف که خود را در برگ های سبز حجاب پوشانده ای! چه زیبا با برگ های حجابت، رو گرفته ای. برگ سبزت، این پوشش دینی تو، غنچه وجودت را از آزار رهگذران، بیمه کرده است و طراوت و جمالت را پایدارتر ساخته است.

حجاب، هنر زل و زن، هنر آفرینش است. حجاب زن در برابر نامحرم، هنری دینی و تجلی جمال اوست و عجز در آن، یک بی هنری آشکار است که از ارزش زن می کاهد.

امام خمینی

خدا می داند که در کشف حجاب، چه جنایت هایی اینها کردند، حتی به علمای بزرگ هم پیشنهاد می کردند که شما مجلس بگیرید با خانم هایتان، باز زن هایتان بیایید در مجلس... خدا می داند که به این ملت ایران چه گذشت. در این کشف حجاب انسانیت را پاره کردند. آزادی زن در منطق شاد؛ یعنی به انحطاط کشیدن زن از مقام انسانی او؛ و در حد یک وسیله با او رفتار کردن... یعنی پر کردن زندان ها از زنان ایرانی که حاضر نیستند به پستی های شاهانه تن بدهند.1

آنهایی که این قدر قوه تمیز ندارند که کلاه گلنی را که پس مانده درندگان اروپاست، ترقی کشور می دانند، با آنها حرفی نداریم، و توقع آن را هم نداریم که آنها بپذیرند، عقل و هوش و حس آنها را اجانب دزدیده اند. آن روز که کلاه پهلوی سر آنها گذاشتند همه می گفتند مملکت باید شعار ملی داشته باشد؛ استقلال در پوششع دلیل استقلال مملکت و حافظ آن است. چند روز بعد کلاه گلنی گذاشتند سر آنها، یک دفعه حرف ها عوض شد، گفتند ما با اجانب مراورده داریم، باید همه هم شکل باشیم تا در جهان با عظمت باشیم. مملکتی که با کلاه، عظمت برای خود درست می کند یا برایش درست می کنند، هر روزی کلاهش را ربودند، عظمتش را هم می برند. در همه این مراحل، اجانب که نقشه های خود را می خواستند عملی کنند و با کلاه گذاشتن سر شما می خوساند کلاه را از سر شما بردارند، از دور با چشم استهزا به شماها نگاه می کردند و به کارهای کودکانه شما می خندیدند. شما با یک کلاه گلنی دور خیابان ها قدم می زدید و با دخترهای برهنه سرگرم بودید و به این وضع افتخار می کردید، غافل از آنکه در سرتاسر کشور، افتخارات تاریخی شما را بردند و در سرتاسر کشور نافع ثروت شما رفت و از دریا تا دریای شمال را زیر پا در آوردند.2


1. حکایت کشف حجاب، ج 1، صص 12، 13، 122، 123 و 138.

2. روح الله موسوی خمینی، کشف الاسرار، صص 223 و 224.

 مقام معظم رهبری

کسی که در آن روز بزرگ ترین قدم را به نفع فرهنگ غرب و در حقیقت به نفع سلطه غرب و استعمار انگلیس بر ایران برداشت، رضاخانه بود. شما ببینید در وضع امروز، این چقدر رسواست که یک پادشاهی، یکباره لباس ملی یک کشور را عوض کند. شما به اقصی نقاط دنیا مثل هند که تشریف ببیرید، می بینید ملت ها لباس ملی خود را دارند و به آن افتخار هم می کنند و از آن احساس سرشکستگی هم نمی کنند، ولی آنها آمدند یکباره لباس ملی این ملت را ممنوع کردند، چرا؟ گفتند چون با این لباس نمی شود عالم شد، عجیب! بزرگ ترین دانشمندان ایرانی که آثار آنها هنوز در اروپا تدریس می شود با همین فرهنگ و در همین محیط پرورش یافتند. مگر لباس چه تأثیر دارد؟ این چه حرف و منطق مسخره ای است که مطرح کردند؟ آنها لباس یک ملت را عوض کردند، چادر زن ها را از سرشان برداشتند و گفتند با چادر نمی شود. ولی، عالم و دانشمند بشود و در فعالیت اجتماعی شرکت کنند؟ در دوران آنها نه به مردها فرصت فعالیت اجتماعی داده می شد و نه به زن ها. زن های ایران زمانی وارد فعالیت اجتماعی شدند و کشور را با دست های توانای خود متحول کردند و مردهای این کشور را به دنبال خود به میدان مبارزه کشیدند که چادر سرشان کردند و به میدان آمدند. چادر و لباس چه تأثیری در عدم فعالیت زن یا مرد دارد؟ عمده این است که دل این مرد یا زن چگونه است، چگونه فکر می کند، ایمان او چقدر است، روحیه اش چگونه است، و چه انگیزه ای برای فعالیت اجتماعی یا علمی دارد.