خاطرات هاشمی رفسنجانی ازجنگ شهرها
سه شنبه 28 دی 1389 11:25 AM
نزدیک صبح بیدار شدم. اطلاع گرفتم از نتیجه عملیات، گفتند. در دو محور راست و چپ موفق بودهاند. ولی در دو محور وسط که اصل و هدف عملیات بوده پیشرفتی نداشتهاند. آقای روحانی هم صبح از قرارگاه جلو آمد و شرح کار را داد. آقایان حجازی و رازینی هم آمدند.
مأیوس نبودند، ولی آقای روحانی به ادامه کار خوشبین نیست. سایت هاک را هم که بنا بود اینجا باشد هنوز راه نینداختهاند. گویا یک بخش آن از هلیکوپتر حامل آن افتاده و خراب شده. برنامه تبلیغی را مشخص کردیم و آقای خرازی به اجرا پرداخت.
با قرارگاه کربلای پنج در جنوب تماس گرفتیم. دیروز و دیشب هم پیشرفتهایی داشتهاند و پاتکها را به خوبی دفع کردهاند. امروز مشغول پاکسازی جزیره بوارین هستند. عصر فرماندهان ارتش آمدند جمعبندی عملیات را گفتند. قرار شد عملیات را ادامه دهند. نیاز به کمپرسی داشتند، به آقای فروزنده گفتم تأمین کنند. با اتومبیل به سوی تهران حرکت کردیم. از ساعت 5 عصر تا 3 بامداد در راه بودیم.
ساعت 9 به مجلس آمدم. از جبههها سراغ گرفتم. جنوب خوب است و غرب جالب نیست. پیشروی جنوب هم کند است. بعد از تنفس در جلسه علنی شرکت کردم. پس از ختم جلسه برای نمایندگان اوضاع جبههها را توضیح دادم. خیلی خوشحالند. بمباران شهرها در سایه پیروزیهای جبهه تلخی و تأثیرات سوء معمولی را ندارد.
ظهر و عصر در دفترم به خواندن گزارشها و رسیدگی به امور جنگ گذشت. شب آقایان نخست وزیر و رئیس جمهور آمدند. توضیحات وضع جبههها را دادم و در امور مربوط، مشورت شد. در مورد فرماندهی نیروی هوایی و مسئله کویت و انتقاد از شوروی در نماز جمعه فردا بحث شد. شب به خانه رفتم.
از جبههها خبر گرفتم. در جنوب پیشرفت داشتهایم و در جزیره بوارین و در غرب خبری نبوده جز پاتک دشمن. در نماز جمعه عمدتاً درباره جنگ حرف زدم. عصر احمد آقا آمد. درباره جنگ و فرماندهی نیروی هوایی صحبت شد. آقای رحمانی آمد درباره اعزام نیروهای بسیج مشورت کرد. برای اعزام نیروی انبوه در دهه فجر.
شب بیشتر به مطالعه و گزارشهای رسیده چند روز سفرم گذشت. امروز ما به بغداد موشک زدیم و عراق چند مورد بمباران شهرها را داشت. در حال اقامه نماز جمعه و ایراد خطبه وضعیت قرمز اعلان شد و آژیر خطر به صدا درآمد و وضع مراسم عادی ماند و من به صحبت ادامه دادم و مردم مضطرب نشدند. همان لحظه قم بمباران شد و در نماز جمعه قم مردم با شعار و حماسه به استقبال بمباران رفتند.
بعد از نماز تا ساعت 9 در منزل گزارشها را خواندم. از غرب فرمانده نیروی زمینی گفت در اثر پاتک دیروز دشمن دیشب نتوانستهاند عمل کنند و به فردا شب موکول شده. به مجلس آمدم. تا ظهر به خواندن گزارشها گذشت. آقای معادیخواه تلفنی خواست بوجه ماهانه بنیاد تاریخ را به چهارصد هزار تومان بالا ببریم. آقای اقبالی آمد برای تعیین مسئله سفر به جنوب که قرار بود با قطار برویم ولی در اثر بمباران پل تله زنگ قطار نمیرود. به آقای شهاب گفتم از امکانات قرارگاه ابوالفضل استفاده شود برای آزمایش از جنوب اطلاعات می گوید که کار تسخیر جزیره بوارین تمام شده و جمعی از عراقیها فرار کردهاند. نیروهای ما در حال تسخیر جزیره ماهی و طویله در جنوب بوارین هستند.
ظهر صدای انفجاری شنیده شد و بلافاصله ضدهواییها کار کردند و سپس وضعیت قرمز اعلان شد. بعداً معلوم شد دو هواپیمای عراقی به شمال غرب تهران نفوذ کرده و در ولنجک بمب انداختهاند که دو نفر شهید و جمعی مجروح شده و شیشههای خانهها در منطقه وسیعی شکسته، منجمله منزل اخوی محمد. نیروی هوایی اصلاً اثری از آنها را در رادارها ندیده.
شب با دیگر سران قوا مهمان احمد آقا بودیم. امام هم شرکت کردند. از نتایج عملیات راضیند. توضیحاتی درباره عملیات جنوب دادم. اصرار به ادامه عملیات دارند. اجازه نداند که موشک به بندر کویت بزنیم. بعد از رفتن ایشان درباره آسیدهادی هاشمی صحبت شد. وزارت اطلاعات از امام اجازه تبعید خواسته، امام به سران قوا محول کردهاند. من با تبعید مخالفت کردم و گفتم پستی بدهیم و مأمور به خارج کنیم. آقای اردبیلی هم با نظر من موافقت کردند. به نتیجه نرسیدیم. درباره مصاحبه من با رادیو آمریکا به طور مستقیم و پخش زنده بحث شد. همه موافقت دارند. قرار شد انجام شود. دیروقت به خانه رسیدم.
بعد از نماز به مجلس رفتم. با جبهه تماس گرفتم. در منطقه نفتشهر، ارتفاع مهمی در شرق نفتشهر را گرفتهایم. در جنوب هم به طرف بصره پیشرفت داشتهایم. قبل از دستور در جلسه علنی سخنانی ایراد کردم. بیشتر به منظور جا افتادن حضورم در تهران قبل از رفتن به جبهه.
به دفترم آمدم. آقای ناطقنوری آمد و برنامهای برای عمل در داخل عراق ارائه داد که قرار شد بعد از سفرم بررسی شود. آقای سیدزاده آمد در مورد سفر رئیس مجلس صحرا مشورت کرد.
ساعت نه و نیم با اتومبیل به سوی اهواز حرکت کردیم. در بین راه قم لباس نظامی پوشیدیم. از سلفچگان رفتیم از جاده دلیجان، محلات، خمین، الیگودرز، ازنا، درود و خرمآباد با این که قدری دورتر شد به علت تازگی داشتن کمتر خستهکننده بود. مغرب به خرمآباد رسیدیم. ناهار را در مزرعهای در حومه الیگودرز خوردیم. پاسداران از کافه چلوکباب گرفته و به آن جا آوردند. با صفا و خوش هوا بود. نماز مغرب و عشا را در حومه اندیمشک خواندیم و شام را حاضری در راه خوردیم. ساعت 12 شب به اهواز رسیدیم. در گلف مستقر شدیم.
با آقای رضایی تماس گرفتیم. گفت عملیاتی شروع کردهایم و به سوی خط دشمن پیشرفت داشتهایم. قرار شد فردا بیاید اینجا برای توضیح و مشورت بیشتر. عراق امروز در شهرها شرارت زیادی کرده. در مقابل شکست در جبههها متوسل به زدن شهرها شده.
بعد از نماز با آقای شمخانی در قرارگاه مقدم تماس گرفتیم. اطلاع داد که در عملیات دیشب پیشرفت خوبی داشتهایم و دو جاده در جنوب منطقه عملیات را که دشمن از آنها استفاده میکرد. قطع کردهایم و خواست که نیروی هوایی امروز فعال باشد. آقای سنجقی هم اطلاع داد که در غرب هم ارتش در ارتفاعات شرمیل تثبیت شد و چند ارتفاع دیگر را هم گرفته.
آقای رضایی آمد و توضیحات کاملی در مورد عملیات جاری و برنامههای آینده داد. دیشب از نهر جاسم عبور کرده و یک کیلومتری به طرف بصره پیش رفتهاند و پاتکها شروع شده.
آقای ذوالقدر فرمانده قرارگاه رمضان آمد. برنامه عملیات داخل خاک عراق را گفت. سرما و برف پیشرفت کار را کند کرده است. ظهر آقای کوثری فرمانده لشکر محمد رسولالله آمد. گزارش عملیات خودش را داد. پشت کانال ماهی سخت تحت فشار بوده و تلفات زیادی داشته. نجیبانه از عدم هماهنگی لشکرهای سیدالشهدا و 25 کربلا در شب عملیات شاکی بود. اگر مطلب ایشان درست باشد متأسفانه اشتباهی از یک موفقیت مهم را ما محروم کرده و باعث خسارات عمدهای شده. قرار شد عملیات دیشب را مرحله سه کربلای پنج اعلان کنیم.
عصر جمع زیادی از فرماندهان گردانها آمدند. برای آنها صحبت کردم. پیام و سلام امام را ابلاغ کردم مبنی بر لزوم ادامه عملیات. آقای علائی فرمانده نیروی دریایی سپاه آمد. قرار شد یک موشک به کشتی مزاحم بزند. عصر فرماندهان گردانهای بعضی از واحدهای عملکننده سپاه آمدند. برای آنها سخنرانی کردم و پیام امام را در خصوص لزوم تداوم عملیات دادم و سپس با آنها جلسات و مذاکرات خصوصی برگزار کردم. این برنامه از ساعت چهار و نیم تا ده ادامه یافت. معمولاً فرمانده هر گردانی گزارش عملکرد خود را در عملیات کربلای چهار و پنج میداد و من سوالاتی در مورد وضع فعلی، تلفات، موفقیتها، غنائم و برنامه آیندهاش میکردم. لشکر 27 محمد رسولالله بیش از دیگران آسیب دیده به خاطر حضور در خط پشت کانال ماهی و انجام دو حمله که با دو جناح چپ و راستش یعنی سیدالشهدا و 25 کربلا هماهنگی نداشته.
با لشکرهای نصر، امام رضا، فجر، المهدی و تیپهای امام حسن و قائم سمنان نیز مذاکره شد.
دو نفر از اطلاعات و عملیات غرب سپاه آمدند و از کمی توفیق عملیات ارتش در غرب گفتند. آقای امین مسئول قرارگاه ابوالفضل آمد و از عدم تأثیر آن، گزارش داد. آقایان ستاری و بابائی آمدند. درباره تقویت پدافند منطقه تأکید کردم.
بعد از نماز صبح تا ساعت 8 گزارشها را خواندم و به رادیوها گوش دادم. با این که تا حدودی به پیروزی ما در کربلای پنج اعتراف میشود ولی هنوز تلاش در حفظ روحیه عراقیهاست. آقای شمخانی و آقای باقری از جلو آمدند. گزارش کاملی دادند. معتقدند همین جا میتوانیم جنگ را ببریم اگر امکانات بسیج شود. ارتش عراق ضربههای کاری خورده. آقای باقری آمار انهدام نیروهای عراقی را داد. اگر درست باشد ضربه جدی است. حدود صد تیپ به میدان آورده و هشتاد درصد آن آسیب دیده. از بیست تیپ دست نخورده دیگر میتواند استفاده کند (البته از آسیب دیدهها هم استفاده میکند). سه محور برای ادامه عملیات مطرح است. روی هم رفته آن محوری که فرماندهان سپاه انتخاب کردهاند مهمترین است. گرچه آقای خامنهای و من قبلاً روی محور دیگری تکیه داشتیم. خواستار تقویت مهندسی، پدافند و توپخانه بودند. آقای رفیقدوست مدعی است از نظر مهمات در مضیقه نمیافتیم.
دکتر روحانی و سرهنگ ترابی از غرب آمده بودند. گزارش وضع آنجا را دادند. مجموعاً امیدی به موفقیت چشمگیر ارتش ندارند. میگویند حداکثر دو ارتفاع کوچک شرمیل و تپه سرخه را ممکن است بگیرند. به دکتر روحانی گفتم برای تقویت پدافند خط چند اورلیکن را جلو ببرند و سایت هاک را هم جلوتر ببرند. (عصر آقای انصاری از طرف امام هم در این خصوص پیغامی تلفنی گفت).
ظهر با آقای فروزنده درباره تقویت مهندسی خط مذاکره و تصمیمگیری کردیم. قرار شد برای تعمیر واحدهای آسیب دیده و گرفتن ماشینهای سنگین از ارگانهای دولتی اقدام کنیم. عصر بیشتر به خواندن گزارشها گذشت. اعتراف به شکست عراق کم کم رواج میگیرد. از آقای ریشهری در مورد سه آتشسوزی در کویت پرسیدم توضیح داد.
آقای رضایی تلفنی اطلاع داد پاتکها و آتش توپخانه دشمن امروز شدید بوده و کمی عقبنشینی داشتهایم. شب دیروقت آقای رحیم صفوی و آقای قربانی آمدند. از فشار فوقالعاده توپخانه و نیروی هوایی دشمن بر محور و پیشروی به سوی بصره اظهار نگرانی کردند و خواستار تقویت پدافند و توپخانه و مهندسی بودند. به نظر میرسد در پیشروی دچار مشکل شدهاند و پیشبینیهای دیشب و امروز صبح جای خود را به نگرانی داده.
قبل از اذان بیدار شدم. نافله شب خواندم و برای پیروزی رزمندگان دعا کردم و بخشی از سوره احزاب را که مربوط به جنگ است قرائت کردم. با این که براساس مبانی نظری امام در این جنگ حق با ماست و ما برای اسلام میجنگیم و دشمن ما برای سرکوب اسلام جنگ را شروع کرده و ادامه می دهد، اما شیطان دست از سر انسان برنمیدارد و گاهی که در جنگ جمع زیادی کشته میشوند و یا با انبوه جانبازان در بیمارستانها مواجه میشوم و یا آمار اسرای فراوان دو طرف را که سالها در اسارت به سر میبرند میبینم، وسوسه این که مسلمانها در دو طرف کشته میشوند و رنج میبرند انسان را آزار میدهد و با مقداری تفکر و استدلال این وسوسه را دفع میکنم. لابد دیگران هم چنین حالی دارند و مخصوصا این وسوسه در مواقعی که از جهتی احساس ضعف یا مشکل شدن کار جنگ پیش آمد میکند بروز میکند. مشکلات پیشروی دیروز و فشار هوایی بر شهرها و مردم غیرنظامی در روحیهام اثر گذاشته و امروز صبح دمق و غمگین هستم. و شاید به خاطر این که پس از ماهها تلاش و آماده کردن همه چیز برای عملیات سرنوشتساز به منظور ختم جنگ و اکنون ملاحظه علائم عدم تحقق این هدف در این عملیات باشد.
رادیو صدای آمریکا امروز صبح با اعتراف به پیشروی ما موذیانه بر زیاد جلوه دادن تلفات ما و کم کردن تلفات عراق (برعکس واقعیت) نوعی عدم موفقیت را القا کرد. معلوم است که از سقوط احتمالی بصره و در نتیجه پیروزی اسلام و تضعیف با شکست بعث عراق نگرانند و موذیانه روحیه او را تقویت میکنند.
با آقای خرازی برای مبارزه با این خط انحرافی تبلیغات مذاکره کردم. و قرار شد در مصاحبه با خبرنگاران خارجی که امروز میآیند مطرح کنند. آقای رفیقدوست گفت که دیشب در جهت تحکیم خط پیشروی داشتهایم. تلفنی با عفت در منزل صحبت و احوالپرسی کردم.
آقای رفان فرمانده نیروی هوایی سپاه آمد. از بینیازی واحد موشکی از کمک لیبی و دیگران و شلیک چند موشک به دست خودشان گفت و اجازه گرفت که یک روز دو موشک متوالی به کاخ صدام بزند. موافقت کردم چون عراقیها اعلان کردهاند که به قصد بمباران جماران به تهران حمله کردهاند و قرار شد یک سایت موشک زمین به هوای چینی در اصفهان ایجاد کنند و برای گرفتن موشک جدید به آقای ریاضی تأکید کردم.
عصر فرماندهان تیپ الغدیر آمدند. گزارش عملیات اخیر و موفقیتها و تلفات را دادند. لشکر المهدی و عاشورا نیز به همین ترتیب. سپس رفتیم بیرون اهواز، هواپیماهای عراقی به اهواز حمله کردند و چند فروند موشک خوردند، یکی از آنها متلاشی شد و روی اهواز سقوط کرد ولی یک بمب در محل گلف ریختند.
شب فرماندهان قرارگاه رمضان آمدند. از آمادگی نیروهای نظامی مخالف عراق برای اجرای عملیات گفتند و برای باز کردن راه کمک به آنها استمداد نموند. تلفنی با آقای خامنهای درباره جنگ و نتیجه سفر آقای ولایتی به لیبی که منفی بوده و برنامه گفتن تکبیر بر بامها برای تأیید از جنگ صحبت کردیم. به چند شهرمان حمله هوایی شده.
دیشب عملیاتی در جبهه نداشتهایم و امروز خبری برای پخش نداریم. به خاطر بحران جنگ شهرها نیازمند خبر پیروزی هستیم. آقای حسنی سعدی آمد. توضیحاتی درباره عدم توفیق در کربلای شش و برنامه آینده داد. عراق پاتک در جزیره صالحیه انجام داده که سرکوب شده. به آقای رضایی گفتم بیشتر مواظب باشد. عصر به اطراف شهر اهواز رفتیم برای رفع خستگی.
تعداد زیادی هواپیمای عراقی که گفته شده حدود شصت فروند بودهاند برای بمباران اهواز آمدند. سایت موشکی هاک پنج موشک به سوی آنها پرتاب کرد که سه فروند آنها سرنگون شد و قطعات یک هواپیما در اطراف محل اقامت ما فرود آمد که پاسداران به داخل آوردند. آقای ذوالقدر فرمانده قرارگاه رمضان برنامه عملیات درون خاک عراق را توضیح داد. خلبانان آمدند برای بمباران عراق. آقای علائی آمد جریان شلیک موشک ساحل به دریای چینی در ساعت 9 دیشب را توضیح داد. مدعی است موشک به هدف اصابت کرده. کویت اعلام کرده خمپارهای دیشب در جزیره فیلکه منفجر شده. گویا خواسته محملی برای صدای انفجار معرفی کند و از اعلان آن برای پرهیز از ایجاد جو ناامنی در آستانه کنفرانس اسلامی احتراز کرده. امروز عراق به بیش از ده شهر ما حمله کرده و بیش از دویست نفر را شهید نموده است. با آیت الله خامنهای تلفنی صحبت کردم و پیشنهاد کردم اقدام برای ساختن پناهگاه شود. ظاهراً جنگ شهرها ادامه یابد. آقای رضایی اطلاع داد امشب در منطقه کربلای پنج عملیات خواهیم داشت و در کربلای شش هم احتمالاً حمله محدودی داریم.
از آقای رضایی استفسار وضع عملیات دیشب را کردم. در محور جاده شلمچه به بصره پیشروی داشتهایم. در غرب کانال ماهی دشمن پاتک کرده و شکست خورده و اسیر هم داده است. از گزارشها بوی قصد دخالت آمریکا علیه ما میآید و به احتمال بیشتر قصد ارعاب دارند.
خبرنگاران خارجی امروز از محل فتح شده کربلای پنج بازدید کردند. زود برده شدند که قبل از فعال شدن هواپیماهای دشمن برگردند. با همراهان به هفت تپه رفتیم. به طور ناشناس جای زیبایی است. از مزارع نیشکر و کارخانه و تلمبه خانه آبیاری بازدید کردیم. همان جا یک هواپیمای میگ بیست و پنج عراقی را دیدیم که به طرف اصفهان میرفت (رفت و بمباران کرد و برگشت تقریباً ربع ساعت). آن قدر بالا رفته بود که ضدهواییها تیرشان به آن نمیرسید. ساعت دو بعد از ظهر به اهواز برگشتیم. ناهار و نماز و اخبار و استراحت. از خط مقدم سوال کردیم. معلوم شد در محور جزیره صالحیه پیشرفت داشتهایم و در محور دیگری عقبنشینی محدود و پاتک های شدیدی دفع شده. شرارت حمله به شهرها امروز کم بوده. شاید به خاطر طوفانی بودن هوا. احمد آقا از تهران تلفنی احوالپرسی کرد. شب با آقای علائی درباره زدن موشک صحبت شد.
بعد از نماز صبح به اخبار رادیو فارسی آمریکا گوش دادم. رئیس جمهور آمریکا در مورد توسعه جنگ به کشورهای دیگر به ما هشدار داده و تصرف اراضی عراق را محکوم نموده.
آقای محسن رضایی آمد. وضع جبهه را توضیح داد. برنامه ادامه عملیات را در کربلای پنج و نیازها را گفت. ساعت هشت و پانزده دقیقه با اتومبیل به طرف تهران حرکت کردیم. از اندیمشک به بالا باران میبارید و در ارتفاعات خرمآباد تا اراک برف و کولاک بود شهرهای پلدختر و خرمآباد را به صورت تعطیل دیدیم. ناهار را در کافه محقری در «زاغه» خوردیم که غذای خوبی نداشت. ساعت نه و نیم شب به منزل رسیدیم. امروز تهاجم عراق به شهرها محدود بوده. شاید به خاطر نامناسب بودن وضع هوا.