به گزارش ایسنا، در زمان ریاست محمدرضا داورزنی در فدراسیون والیبال، تیم ملی موفقیتهای زیادی کسب کرد و والیبال به یکی از رشتههای پرطرفدار تبدیل شد. او در میان راه مدتی را به عنوان معاون قهرمانی وزارت ورزش فعالیت کرد اما دوباره به والیبال بازگشت و اکنون نیز روزهای پرچالشی را در دوران مدیریتی خود پیش رو دارد.
در دوران فعالیت داورزنی چه به عنوان رئیس فدراسیون و چه به عنوان معاون قهرمانی وزارت ورزش و جوانان حاشیه پیرامون او کم نبود و این حواشی و چالشها هنوز هم ادامه دارد. با داورزنی به گفتگو نشستیم و از او در مورد مسائل تیم ملی، ورودش به ورزش و والیبال، حواشی مختلف پیرامونش پرسیدیم. مشروح گفتوگوی ایسنا با رئیس فدراسیون والیبال را در ادامه می خوانید.
بعد از حدود ۱۰ سال برای تیم ملی سرمربی ایرانی انتخاب کردید، چه شد که به این نتیجه رسیدید با کادر ایرانی پیش بروید؟
برای انتخاب مربی ایرانی نیاز به زمان داشتیم تا در یک فرایند زمانی مناسب بتوانیم بر اساس عملکرد این فرصت را به آنها بدهیم. تقریبا ۱۴ سال فدراسیون روی این موضوع کار کرده است. زمانی مربی ردههای پایه ما هم خارجی بودند. بنابراین برایمان مهم بود که فرصت را در اختیار کسی قرار بدهیم که کارنامهاش را مثبت ارزیابی کرده باشیم. سال ۲۰۰۸ به مرحوم حسین معدنی فرصت دادیم که تا اوایل ۲۰۱۱ هدایت تیم را داشت و تا دومی جام ملتهای آسیا هم پیش رفت. آن مقطع آقای عطایی کمک مربی بود اما بعد از آن مربیان خارجی آمدند.
شرایط به گونهای بود که نیاز داشتیم جامعه و مربیان وطنی به این باور برسند که میتوانند سرمربی تیم ملی بزرگسالان باشند و انتظارات مردم را برآورده کنند. کار سختی است و والیبال ما در آسیا حرف اول را می زند و جزو تیم ۱۰ تیم برتر جهان است. حفظ این جایگاه و برآورده کردن انتظارات مردم فشار زیادی را به مربیان میآورد. با توجه به نتایجی که آقای عطایی در لیگ داخلی و رده جوانان گرفت، این فرصت را دادیم که از آن استفاده کند. جامعه والیبال و مردم دوست دارند مربی وطنی نتیجه خوب بگیرد که فدراسیون مجبور نشود مجدد به مربی خارجی برگردد. بنابراین همه باید کمک کنیم تا به دور از استرس و فشارهای مختلف مربی ما فرصت داشته باشد تا از آن استفاده کند و عملکرد قابل قبولی از خود به جای بگذارد.
به نظر میرسد جایگاه مربی ایرانی خیلی مستحکم نیست. آقای عطایی قراردادی ندارد و هر لحظه احتمال تغییر وجود دارد.
مربی ایرانی و خارجی برای ما فرقی ندارد. زمانی که آقای ولاسکو به ایران آمد، در یکی دو سال اول موفق نبودیم، نتوانستیم سهمیه المپیک ۲۰۱۲ را بگیریم و به لیگ جهانی وارد شویم. برای مربی خارجی پروتکل خاصی وجود دارد که باید قرارداد بسته شود و به تایید مقامات بالادستی، کمیته ملی المپیک و وزرات ورزش برسد اما اینگونه نیست که برای مربیان وطنی هم تیپ قرارداد مربی خارجی داشته باشیم. نزدیک ۶۰، ۷۰ نفر به عنوان کادر تیمهای ملی با ما همکاری می کنند. حدود هشت تیم ملی در ردههای مختلف داریم و در هر کدام از این تیمها ۱۰ - ۱۱ نفر با ما کار میکنند. ما تنها با مربیان خارجی بر اساس پروتکلهای خاص و الزام به مقررات بینالمللی قرارداد همکاری میبندیم. خیلی اوقات هم پیش آمده که با این مربیان وسط قراردادشان قطع همکاری کردهایم. اینگونه نیست که چون مربی داخلی قرارداد ندارد پس ثبات ندارد یا ثبات مربی خارجی به دلیل قراردادش است. ما تنها با مربیان خارجی بر اساس پروتکلهای خاص و الزام به مقررات بینالمللی قرارداد همکاری میبندیم. خیلی اوقات هم پیش آمده که با این مربیان وسط قراردادشان قطع همکاری کردهایم. اینگونه نیست که چون مربی داخلی قرارداد ندارد پس ثبات ندارد یا ثبات مربی خارجی به دلیل قراردادش است. با آقای ولاسکو، کواچ و کولاکویچ در حالی که قراردادشان تمام نشده بود خداحافظی کردیم. ما در مذاکراتمان قائل به این هستیم که اعتبار فدراسیون بیش از آنچه روی کاغذ نوشته و امضا میشود به کلامی است که بین رئیس فدراسیون و مربی مطرح میشود و برای این بیشتر از مکتوبات ارزش قائل هستیم. برای ما مربی داخلی و خارجی فرقی ندارد اما خوشحالتر میشویم که مربی ایرانی داشته باشیم و با یک برند ایرانی در مسابقات شرکت کنیم.
این نکته را هم نباید فراموش کرد که در قرارداد مربیان خارجی ذکر میکنیم که اجازه قرارداد با باشگاهها را ندارند در حالی که اکنون اکثر مربیان تیمهای ملی که در اروپا و کشورهای پیشرفته مختلف فعالیت میکنند، حتما مربی باشگاهی هم هستند اما در داخل کشور به مربیان داخلی این اجازه را دادهایم که قرارداد باشگاهی داشته باشند. ما هم به خواستههای مربی نگاه میکنیم و از این بابت مشکلی نداریم.
اکنون صحبت از تغییر نسل در تیم ملی است و بازیکنان باتجربهای مثل معروف، موسوی و غفور دعوت نشدهاند، این به معنی کنار گذاشتن ستارههاست؟
معروف، موسوی، غفور و همه کسانی که در سالهای گذشته کنار تیم ملی بودند، برای ما ستاره هستند. الان معمولا المپیک به المپیک فرصتی برای پوستاندازی تیمهاست و به معنی خداحافظی معروف، موسوی و غفور از تیم ملی نیست. اگر به تیمهای بزرگ دنیا هم نگاه کنید پیش آمده بازیکنی که زمانی کاپیتان تیم ملی بوده در مقطعی جایش را به جوانترها داده اما در یک تورنمنت خاص از این بازیکن مجدد دعوت شده تا تیم را همراهی کند. ما در پوستاندازی جدیدمان فرصت را به جوانترها میدهیم و این به معنای پایان دوران اوج بازیکنان باتجربه نیست. اینها بازیکنان باارزشی هستند و در هر مقطعی که تیم ملی نیازداشته باشد، کمک میکنند. این به استراتژی کادر فنی برمیگردد.
حضور نداشتن سعید معروف در تیم ملی خواست خودش بوده یا سرمربی تیم ملی؟
سعید معروف بعد از المیپک ۲۰۲۰ به شکل غیرمستقیم از تیم ملی خداحافظی کرد. البته همه ما امیدوار بودیم بتوانیم در یک شرایط بهتر و با نتیجه بهتری جای خودش را به نسل جوانتر بدهد اما اتفاقاتی که در المپیک افتاد برای همه ما ناراحت کننده بود. به همین دلیل برخی از بازیکنان فضای عمومی را به گونهای دیدند که در تیم ملی نباشند. بلافاصله بعد از المپیک تیم ملی بازسازی شدهای را به ژاپن فرستادیم که در آن تیم هفت نفر از ۱۲ المپیکی ما حضور نداشتند و به گونهای آغاز نسل جدیدی از بازیکنان جوان بود که تیم ملی ر ا همراهی کردند. برای اینکه در المپیک ۲۰۲۴ تیم آمادهای داشته باشیم باید الان فرصت را به جوانترها بدهیم تا آن زمان بازیکنان کاملی شوند. بنابراین تشخیص کادر فنی هم این بود که در لیگ جهانی، قهرمانی جهان و بازیهای آسیایی به بازیکنان جوان فرصت داده شود تا برای آینده آماده شوند. میشود گفت که توافق نانوشتهای بین مربی و بازیکنان اتفاق افتاد که هم بازیکن تشخیص میدهد الان باید به جوانترها فرصت داد و هم کادر فنی. در نتیجه از طرف کادر فنی دعوت نشد.
وقتی استراتژی ما پوستاندازی تیم برای آینده است، مربی هم به جوانترها فرصت میدهد. این کار در تمام دنیا انجام میشود و فکر میکنم جزو اقدامات خوب فدراسیون است. البته به معنای نفی بازیکنان ستاره ما نیست بلکه میخواهیم فرصتی را به جوانترها بدهیم تا برای آینده آماده شوند.
شنیده شده سعید معروف برای حضور در تیم ملی شرط و شروط گذاشته است.
اصلا چنین چیزی درست نیست.
احتمال بازگشت آقای معروف به تیم ملی وجود دارد؟
بازگشت معرف به تیم ملی بستگی به وضعیت تیم، حساسیت مسابقه و نیاز کادر فنی دارد. ممکن است مجبور شویم از بازیکنانی استفاده کنیم که در سن اوج خودشان نیستند اما میتوانند در مقاطعی به تیم ملی کمک کنند.بستگی به وضعیت تیم، حساسیت مسابقه و نیاز کادر فنی دارد. ممکن است مجبور شویم از بازیکنانی استفاده کنیم که در سن اوج خودشان نیستند اما میتوانند در مقاطعی به تیم ملی کمک کنند.
از ورودتان به ورزش هم صحبت کنید. چگونه پای شما به ورزش باز شد؟
قبل از انقلاب به عنوان یک نوجوان و جوان ورزشهایی مثل اسکی، شنا، کوهنوردی، اتومبیلرانی و دوچرخهسواری انجام میدادم. رشتههای مختلفی را در سن ۱۷، ۱۸ سالگی انجام میدادم. جنگ که شروع شد وارد سپاه شدم. البته نه به عنوان شغل چون ما آن زمان کارخانه داشتیم. کار پدری من صنایع چوبی بود و من هم درس میخواندم و کار کارگاهی خودمان را میکردم. سال ۵۹ که جنگ شروع شد برای جنگیدن اعلام آمادگی کردم. در ابتدای جنگ چند ماهی را در خدمت سپاه بودم. اولین حضورم در جبهه ایلام بود و بعد از آن سرپلذهاب را تجربه کردم. اوایل جنگ ۲۰، ۲۱ ساله بودم که اسفند ۵۹ بحثی داشتیم مبنی بر اینکه برای درگیریهای جبهه جنگ به آمادگی بیشتری نیاز است. جنگ شهری، کوهستان و دریا هر کدام شرایط و ویژگیهایی میخواهد. بنابراین بحث آموزش نیروها در این حوزهها مطرح شد. من هم ورزشکار و شناگر بودم و سرم برای چنین کارهایی درد میکرد. تقریبا از فروردین ۶۰ درگیری این موضوع شدیم و استارت شکلگیری تربیت بدنی سپاه زده شد و دورههایی را برای آموزش رزمندهها و تربیت مربی طراحی کرد. من هم آموزش میدادم و هم آموزش میدیدم. در استادیوم آزادی مرکزی به نام مرکز آموزش ایجاد کردیم که تعداد زیادی از نیروهای سپاه از استانها و شهرهای مختلف به آنجا میآمدند.
اکثر کسانی که هسته اولیه تربیت بدنی سپاه را تشکیل دادند، از قبل ورزشکار بودند. مثلا در آن مقطع آقای دانیال حکیمی کونگفوکار بود که به ورزش سپاه آمده بود و تمرین میکرد. اولین بار آقای حکیمی را سال ۶۰ در پادگان ولیعصر تهران دیدم. خیلی از ورزشیها بودند. خدا شهید لسانی را رحمت کند. او در درگیریهای خرمشهر بود، گوشهایش شکسته بود و در تربیت بدنی سپاه حضور داست. مثل او زیاد بودند که هسته اولیه تربیت بدنی سپاه را شکل دادند. ماموریت آنها ارتقاء سطح آمادگی جسمانی رزمندگان بود. نمونه بارز کار این گروه که مسئولیت آن با من بود به عملیات والفجر ۸ برمیگردد که نیروها و لشکرها باید از اروند گذر میکردند. به ۴۰، ۵۰ هزار نفر شنا آموزش دادیم تا از آب رد شوند. آن زمان حدود ۲۵ سالم بود اما این کار را با سازماندهی انجام دادیم. به کسانی که در کردستان درگیر بودند اسکی و کوهنوردی آموزش داده شد. به هر ترتیب حضور ما در کار ورزش و مدیریت ورزش از ابتدای جنگ شکل گرفت. عملیات مرصاد که تمام شد ورزش نیروهای مسلح را در ستادکل نیروهای مسلح و بعد از آن سال ۶۹ دانشکده تربیت بدنی دانشگاه امام حسین را راهاندازی کردیم. زمانی که سپاه شروع به درجه دادن کرد، گفتم برای شغل نیامدهام، جنگ هم تمام شده و کار دیگری را انجام میدهم. در نتیجه به سازمان تربیت بدنی مامور شدم. آن زمان آقای غفوریفرد رئیس تربیت بدنی بود. از مدیرکلی کردستان شروع کردم، در ادامه هم در سمنان، کرمانشاه و خراسان فعالیت داشتم. سپس به فدراسیون سوارکاری و باشگاه صنام رفتم و همینگونه ادامه داشت.
چگونه به والیبال وارد شدید؟
قبل از انقلاب تفریحی والیبال بازی میکردم. باشگاه ایران جوان در جاده آبعلی روبروی کارخانه آزمایش بود که هر هفته آنجا میرفتیم و در زمین خاکی والیبال بازی میکردیم اماورودم به کار والیبال به سال ۸۰ برمیگردد که مدیرعاملی باشگاه صنام را پذیرفتم. آن زمان آقای مهرعلیزاده رئیس سازمان تربیت بدنی بود و من رئیس فدراسیون سوارکاری و سرپرست چوگان بودم، شرایط به گونهای بود که ترجیح دادم در میدان دیگری حضور داشته باشم به همین دلیل به باشگاه صنام رفتم.
اختلافی با آقای مهرعلیزاده داشتید؟
اختلاف آنچنانی نداشتیم. مقداری فضای کاریمان با هم متفاوت بود. به طور کلی تشخیصم این بود که میتوانم جای دیگری بیشتر مثمر ثمر باشم. به همین دلیل وقتی دوستانم در باشگاه صنام با من صحبت کردند، مدیرعاملی باشگاه را پذیرفتم. آن زمان تیم والیبال و بسکتبال داشتیم و کشتی، هندبال و جودو را هم راهاندازی کردیم اما در والیبال و بسکتبال حرف اول را در کشور میزدیم. به عنوان باشگاه نمونه هم انتخاب شدیم. به دلیل مدیریتم در باشگاه صنام در مجمع فدراسیون والیبال به عنوان بازرس فدراسیون انتخاب شدم و عملا در زمان آقای یزدانی خرم در هیات رئیسه هم حضور داشتم. آقای علیآبادی سال ۸۵ به من گفت که به دلیل سابقهام در حوزه مدیریت اجرایی و آشنایی با والیبال، مسئولیت فدراسیون را قبول کنم که حکم سرپرستی من را زد و از آن زمان تا سال ۹۶ در فدراسیون بودم تا اینکه آقای سلطانیفر از من خواست در وزارتخانه کمک کنم اما در سال ۹۸ مقام معظم رهبری تذکر دادند که به والیبال بیشتر توجه کنید، به همین دلیل برگشتم.
آقای سلطانیفر در برگشت شما به والیبال نقش داشت؟
مشترکا به این جمع بندی رسیدیم. بعد از بازیهای آسیایی جاکارتا همراه با قهرمانان دیداری با مقام معظم رهبری داشتیم. شب قبل از این مراسم والیبال ایران در قهرمانی جهان مقابل آمریکا باخته بود. در جلسه مقام معظم رهبری نسبت به والیبال و شرایط آن ابراز لطف کردند. این موضوع باعث شد که نسبت به موضوع حساس شویم و جرقهای زده شد که فکری به حال والیبال بکنیم چون با سرپرست اداره میشد.
به نظر شما بهترین و بدترین روسای سازمان تربیت بدنی و وزای ورزش چه کسانی هستند؟
از زمان مصطفی داوودی و داوود شمسی با ورزش همکاری کردم و از زمان غفوریفرد هم در ورزش مسئولیت داشتم. هر وزیری را باید در مقطع خود ارزیابی کرد اما وقتی میخواهم معدل کلی را محاسبه کنم و نمره بدهم، به دو، سه نفر نمره قبولی میدهم. مثلا نمره آقای هاشمیطبا عالی و بین ۱۷ تا ۲۰ است چون واقعا برای ورزش کار کرد، آقای علیآبادی و سلطانیفر هم نمرهشان خوب است اما قضاوت در مورد آقای سجادی خیلی زود است.
عملکرد آقای مهرعیلزاده را چگونه ارزیابی میکنید؟
نسبت به آدمهای سیاسی که به ورزش وارد میشوند، خیلی نظر مثبتی ندارم. به نظرم اکثرشان عملکرد قابل قبولی نداشتند. نگاه سیاسی به ورزش خیلی خوب نیست. ما همگی مدیران حرفهای ورزش هستیم. سابقه ۴۰ ساله من و همه پستهایم ورزشی بوده و اصلا سیاسی نبودم. برای همه روسای جمهور هم احترام قائل هستم.ما حق نداریم حوزه ورزش را به خط و ربطهای سیاسی کشور گره بزنیم اما این اتفاق در زمان آقای مهرعلیزاده افتاد. نگاه، در آمد و عزل و نصب آدمها چه در حوزه مدیران ستادی و چه مدیران فدراسیونی تا حد زیادی سیاسی بود که افراد در چه خطی هستند. حق نداریم حوزه ورزش را به خط و ربطهای سیاسی کشور گره بزنیم اما این اتفاق در زمان آقای مهرعلیزاده افتاد. معتقدم مدیران ورزش، مدیران حرفهای ورزش هستند و حق ندارند با وابستگی به یک جریان سیاسی یک بار مصرف شوند.
شما سابقه فعالیت در تربیت بدنی سپاه را داشتید و آقای مهرعلیزاده در دوره اصلاحات روی کار آمد، برخورد عقیدهای وجود داشت که شما دور شدید؟
آن زمان سپاه را به عنوان یک جایگاه برای خدمت به کشور میدانستم. چیزی خیرات نمیکردند و برای جنگ رفته بودم، حتی نمیدانستم دو ما دیگر زنده هستم یا نه. نگاه ما به سپاه نگاه پاسداری از کشور بود. بعد از آن هم در یک سنگر دیگری مثل ورزش کار کردم. اساسا با نگاه سیاسی به ورزش و برخورد سیاسی مخالف هستم. افراد در فدراسیونها و استانها کار ورزشی میکنند و اگر کسی پستی بگیرد و تبدیل به بلندگوی یک جناح سیاسی شود، خیانت به مردم است.
آقای مهرعلیزاده به شما چنین نگاهی داشت که چون در سپاه بودید پس از جناح دیگری هستید؟
به ورزش این نگاه را داشت. آقای سعیدلو و دوستان دیگری هم بودند. پست رئیس سازمان و وزیری در دولتهای مختلف جایگاهی سیاسی بوده و طبیعی است که کسی انتخاب شود که به نگاه سیاسی دولت نزدیک باشد اما از سطح وزیر به پایین باید حرفهای ورزش باشند. تنها به سبب اینکه فلان آدم سابقهای در یک ارگانی داشته، پس باشد یا نه غلط است. اختلاف نظرهایی هم که در آن مقطع داشتیم چنین چیزهایی بود. ورزش کشور را باید مدیران ورزشی اداره کنند و جابهجایی روسای جمهور نباید باعث تغییر مدیران شهرستانها هم بشود و بگوییم در ستاد انتخاباتی فلانی بوده یا نه. در واقع نمیتوان عمر خدمت کسی را با وابسته کردنش به جناحی سیاسی تمام کرد.
با توجه به مسائلی که گفتید به آقای مهرعلیزاده چه نمرهای میدهید؟
آقای مهرعلیزاده کار سیاسی خود را بکند بهتر از انجام کار وزشی است. البته برای همهشان احترام قائلم. مشکل من با نگاههای سیاسی است که برخی از دوستان در اجرا پیدا میکنند. آقای علیآبادی هم عنصر سیاسی دولت بود اما اجازه داد که بدنه حرفهای ورزش کار خود را بکند. نمره نمیدهم. فکر میکنم آقای مهرعلیزاده کار سیاسی خود را بکند بهتر از انجام کار وزشی است. البته برای همهشان احترام قائلم. مشکل من با نگاههای سیاسی است که برخی از دوستان در اجرا پیدا میکنند. معتقدم آقای علیآبادی هم عنصر سیاسی دولت بود اما اجازه داد که بدنه حرفهای ورزش کار خود را بکند و از این بدنه حمایت کرد. با شمشیر سیاستورزی با مدیرانی که کار حرفهای خود را انجام میدادند، برخورد نکرد از طرفی اجازه داد مدیران مختلف در زیرمجموعهاش کار کنند. نیامد افراد را جناح بندی کند. من در مورد شخصیت و جایگاه افراد کاری ندارم بلکه میگویم چه فردی برای ورزش اثرگذارتر بوده است. گاهی هم تصمیماتی مثبت و منفی در ورزش گرفته شده که اثرات آن تا سالها باقی مانده است.
برخی معتقدند شما باید در همان دوران اوج والیبال میماندید و با توجه به اینکه معاون وزیر هم بودید و والیبال هم کمی افت کرده با بازگشت مجدد به والیبال به کارنامه خود ضربه زدهاید، نظر شما در این مورد چیست؟
چنین اعتقادی ندارم. جایگاه فدراسیونها با مقامات دولتی متفاوت است. عضو هیات رئیسه فدراسیون جهانی و کنفدراسیون والیبال آسیا هستم و از نظر جایگاه بینالمللی اثرگذاری بیشتری برای والیبال دنیا و کشور دارم. نکته دیگر اینکه مقام محبوبیت نمیآورد. اصلا اینگونه نیست که فکر کنید وزیر یا معان وزیر برای مردم محبوبتر است چون مردم عملکرد را قضاوت میکنند. مردم داورزنی را در والیبال بیشتر دوست دارند و معتقدند اثرگذارتر است. اینجا دیگر بحث جایگاه نیست بلکه مساله اثرگذاری است. مردم با والیبال احساس غرور و عزت میکنند و این در نتیجه کاری طولانی مدت اتفاق افتاده است.
به هر حال در مقاطعی فراز و نشیب داریم اما حضور در جمع ۱۰ تیم برتر جهان یعنی عملکرد خوب. قدرتهای برتر والیبال حال حاضر دنیا این ۱۰ تیم هستند اما جای خود را عوض میکنند. فدراسیون جهانی والیبال ۲۲۲ عضو دارد که از این تعداد ۱۰ کشور جزو بهترینهای جهان هستند یعنی نسبت به سایر کشورها در همه امور عملکرد بهتری داشتهاند. پس اینکه والیبال ما جز، ۱۰ تیم برتر جهان است، نوجوانان و جوانان ما قهرمان جهان میشوند، یعنی حال و جایگاه والیبال خوب است اما حفظ این جایگاه اهمیت دارد و برای حفظ آن باید بجنگیم. این فراز و نشیب نشانه ضعف نیست و شرایط والیبال دنیا همین است. معتقدم باید آنقدر خوب کار کنیم که حضور خودمان را در جمع ۱۰ تیم برتر دنیا به ثبات برسانیم و بعد برای اینکه این جایگاه را ارتقاء بدهیم و جزو چهار تیم برتر رویدادهایی چون قهرمانی جهان شویم باید کار بیشتری انجام بدهیم، نقاط ضعف را برطرف کنیم و پشتوانهسازی خوبی انجام بدهیم. در حال انجام همین کارها هستیم. نکته دیگر اینکه کمی باید تلاش کنیم از قائم به فرد بودنها فاصله بگیریم. اینکه اگر من باشم نتیجه میگیریم و اگر نباشم نمیگیریم، خوب نیست.
شما قبلا از جاه طلبی مثبت صحبت کردهاید، در ورزش دنبال چه هستید، به ریاست کمیته المپیک یا وزارت ورزش فکر میکنید؟
افتخار ما سربازی برای کشور است. کشوری که جوانان رشیدش جان خود را برای عزت ایران تقدیم کردند. سردارانی مانند سردار سلیمانی داشته که باعث عزت این کشور شدهاند، حالا ما دنبال پست و مقام بگردیم؟ من اصلا دنبال پست و مقام نیستم. منظور من از جاه طلبی مثبت این است به این باور برسیم که میتوانیم جایگاه والیبال را ارتقاء بدهیم. نباید بگوییم قهرمان آسیا شدهایم و عالی است بلکه باید آن را ارتقاء بدهم. اصلا و ابدا دنبال ریاست کمیته ملی المپیک و وزارت ورزش نیستم. احساس میکنم در والیبال برای مردم اثرگذارتر هستم. اصلا و ابدا دنبال ریاست کمیته ملی المپیک و وزارت ورزش نیستم. احساس میکنم در والیبال برای مردم اثرگذارتر هستم. اگر در این کار تجربه، ارتباطات بینالمللی و جایگاهی پیدا کردهام برای خدمت به والیبال است نه ارتقاء جایگاه خودم.
نتیجه پروندهای که در زمینه تخلفات مالی داشتید به کجا رسید؟
تبرئه شدم. از همه مواردی که مطرح کرده بودند هم در دادگاه بدوی و هم تجدید نظر تبرئه شدم. هیچ مشکل دیگری از این بابت در دادگاه، سازمان بازرسی و جای دیگری نداریم.
چه تصمیمی در دوره معاونت قهرمانی و ریاست فدراسیون والیبال گرفتهاید که اگر به عقب برگردید دوباره آن را تکرار نمیکنید؟
از همه تصمیماتی که طی ۱۵ سال حضورم در والیبال گرفتهام در آن مقطع دفاع میکنم. اینگونه نبوده که شب بخوابم و صبح بیدار شوم، تصمیمی بگیرم. همین الان جدول برنامه فدراسیون تا ۲۰۲۴ تنظیم شده است. تنها موضوعی که اگر به عقب برگردم، میگویم اجازه بدهید خودم تصمیم بگیرم و محل خدمتم را مشخص کنم، تصمیمگیری در مورد رفتن یا نرفتن به وزارتخانه است.
پیشنهاد معاون وزیری را قبول نمیکردید؟
خیر، فکر میکنم باید در والیبال عمر خدمت خودم را تمام میکردم.
دوره ریاست فدراسیون والیبال را موفقتر از دوره معاونت قهرمانی میدانید؟
قطعا همینطور است.
در دوره معاونت قهرمانی مسائلی در مورد کارگزار استقلال و پرسپولیس و ارتباط آنها با شما مطرح شد، چه ارتباطی بین شما وجود داشت؟
هیچ ارتباطی با من نداشت. تصمیمات دو باشگاه در هیات مدیره باشگاهها گرفته میشود، ربطی به معاون قهرمانی ندارد و من هم هیچوقت در سه سال معاونتم در چنین مسائلی دخالت نکردم. وقتی به عنوان معاون قهرمانی از مدیران عامل دو باشگاه در مورد حساب و کتابهایشان سوال کنید و از فردای آن روز در فضای مجازی شروع کنند به فحش دادن، از پلشتیهای کار است.
وزیر ورزش گزارشی از وضعیت باشگاه استقلال و پرسپولیس خواست و من به عنوان معاون قهرمانی از دو باشگاه خواستم تا عملکرد مالی خود را بیاوردند. از همان زمان هجمههای شدیدی را علیه من راه انداختند. بحث کارگزار را هم خود باشگاهها مطرح کردند. تهمتهای مختلفی به من، پسرم و خانوادهام زدند و بد و بیراه گفتند. تمام هجمهها ریشه از کسانی داشت که در باشگاهها مسئولیت داشتند. خط تخریب هم این بود که دیگر به معاون قهرمانی وزارتخانه اجازه سوال پرسیدن، ندهند.وزیر ورزش گزارشی از وضعیت دو باشگاه خواست و من به عنوان معاون قهرمانی از دو باشگاه خواستم تا عملکرد مالی خود را بیاوردند. از همان زمان هجمههای شدیدی را علیه من راه انداختند. بحث کارگزار را هم خود باشگاهها مطرح کردند. تهمتهای مختلفی به من، پسرم و خانوادهام زدند و بد و بیراه گفتند. پسر من هیچ ارتباطی با فوتبال و این دو باشگاه نداشت. من هم وابسته به آبی یا قرمز نبودم اما قرمزها من را متهم میکردند که آبی هستم و برعکس. تمام هجمهها ریشه از کسانی داشت که در باشگاهها مسئولیت داشتند. خط تخریب هم این بود که دیگر به معاون قهرمانی وزارتخانه اجازه سوال پرسیدن، ندهند.
این یکی از بحثهای جدی آن مقطع بود و به همین دلیل هم مخالف تیمداری وزارتخانه بودم. الان هم به عنوان کسی که عمرش را در ورزش گذاشته مخالف تیمداری دولت هستم. باشگاه کار خاص خود را دارد و باید به روش حرفهای اداره شود. وقتی ۱۶ باشگاه در کشور فعالیت و سرمایهگذاری میکنند، چه کسی گفته که الزاما این دو باشگاه باید قهرمان شوند؟ اگر مدیرعامل باشگاهی غیر از این دو باشگاه بودم حتما آن تیم را قهرمان میکردم. چون دولت مسئولشان است و طرفدار دارند باید قهرمان شوند؟ احترام طرفداران بر روی چشم اما این حرف غلط است.
حاشیههایی هم در مورد ارتباط پسر شما با افراد سرشناس ورزشی مطرح شد.
پسرم هیچ ارتباط و مسئولیتی در ورزش کشور نداشت. اگر پسرم با افراد مختلفی در ورزش سلام علیک و رفت و آمد داشته، کار ورزشی و باشگاهداری کرده یا رستوران زده کار شخصی خودش بود. الان هم هیچ ارتباطی با هیچ فدراسیون، ورزش و مسئولی ندارد. خیلی جاها هم چوب پدرش را خورده است. از سال ۸۵ که به فدراسیون والیبال آمدم من، پسرم و خانوادهام را زدند چون والیبال خوب کار میکرد.
معمار والیبال ایران چه کسی است؟
این را باید از خانواده والیبال بپرسید. به قول آقای خسروی وفا ما کارگریم. اگر والیبال به اینجا رسیده باید فرایندی ۳۰ ساله را ارزیابی کنیم چون هر کسی اثری داشته است. البته سرعت موشکی والیبال و شتاب آن از زمان من اتفاق افتاد اما تنها من مسئول نبودهام بلکه آقای یزدانی خرم و سایر عزیزانی هم که در میان ما نیستند نیز نقش داشتهاند. ما در ریلی قرار گرفتهایم که شتاب حرکت آن گاهی تند وگاهی کند شده است. اینکه چه کسی معمار، بنا یا کارگرش بوده، من کارگرش بودهام و خیلی مهم نیست (میخندد).
شما اشارههایی به دخالت دولت داشتهاید، آیا در کارتان دخالت میکند؟
دولت جیب ما را با مالیات شدید خالی می کند. سال گذشته ۶۰ میلیارد در والیبال هزینه کردم که ۱۰ میلیارد آن را دولت کمک کرد. بیشتر این ۱۰ میلیارد را هم از طریق مالیات از ما گرفت. فدراسیون بنگاه خصوصی کسی نیست و منافع ملی را دنبال میکند بنابراین دولت باید کار را تسهیل کند اما ما بابت سالن فدراسیون هم به دولت اجاره میدهیم. قوانین و مقررات ما اشکال دارد. شرکت توسعه را درست کردهایم که مصیبت ورزش کشور است. البته اشخاص محترم هستند اما این ساختار را قبول ندارم. دولت بیش از آنکه کمک کند، فشار میآورد. قبل از المپیک سازمان مالیات نامه داد که اگر در مدت یک هفته چهار میلیارد پرداخت نکنید، ممنوعالخروج میشوید. سال گذشته سازمان مالیاتی تمام حسابهای فدراسیون و حسابهای شخصی من را بست. هر چه تلاش کردم و دستور وزیر اقتصاد را گرفتم اما گوش نکردند و مجبور شدم پول نقد پرداخت کنم. والیبال خود را بینیاز از دولت اداره میکند اما محاکمهمان کردند، بد و بیراه گفتند، به دادگاههای مختلف رفتیم و با ما بد برخورد کردند چون کارمان را انجام دادیم. کار فدراسیونها با دولت، شتر گاو پلنگ شده است. وقتی میگوییم کمک کنید، جواب میدهند که شما مستقل هستید و اگر بگوییم اجازه بدهید کارمان را انجام بدهیم، میگویند باید نظارت کنیم. کار فدراسیونها با دولت، شتر گاو پلنگ شده است. وقتی میگوییم کمک کنید، جواب میدهند که شما مستقل هستید و اگر بگوییم اجازه بدهید کارمان را انجام بدهیم، میگویند باید نظارت کنیم. مشکل مالیاتی مشکل جدی همه فدراسیونهاست. ما مخالف پرداخت مالیات حقوق و تکلیفی نیستیم اما چرا از فدراسیون مالیات عملکردی میگیرند. فدراسیون ها به عنوان بازوی عملیاتی دولت کار میکنند. نباید کشور را جزیرهای اداره کرد چون آفتهای بدی دارد. این مسائل باید در دولت حل و در مورد آن تصمیمگیری شود.
بازی های آسیایی به تعویق افتاد و قرار است در مورد انتخابات کمیته المپیک تصمیمگیری شود، شما برای ریاست کمیته اقدام میکنید؟
نه همینقدر که اجازه بدهند در والیبال کار خودمان را انجام بدهیم، تشکر میکنیم.