چرا امام حسن (ع) با معاویه صلح کرد؟
دوشنبه 29 فروردین 1401 4:54 PM
سخنان رهبر معظم انقلاب در خصوص علت صلح امام حسن علیهالسلام با معاویه در فضای مجازی منتشر و پرمخاطب شده است.
سه عامل اساسی در قیام امام حسین
سه عامل اساسی در قیام امام حسیندخالت داشته است. هر کدام از این سه عامل را که ما در نظر بگیریم می بینیم در زمان امام حسن به شکل دیگر است.
عامل اول که سبب قیام امام حسین شد این بود که حکومت ستم کار وقت از امام حسین بیعت می خواست: «خذ الحسن بالبیعة اخذ شدیدا لیس فیه رخصة»... حسین را بگیر برای بیعت، محکم بگیر، هیچ گذشت هم نباید داشته باشی، حتما باید بیعت کند.
از امام حسین تقاضای بیعت می کردند. از نظر این عامل، امام حسین جوابش فقط این بود: نه، بیعت نمی کنم، و نکرد. جوابش منفی بود.
امام حسن چطور؟ آیا وقتی که قرار شد با معاویه صلح کند، معاویه از امام حسن تقاضای بیعت کرد که تو بیا با من بیعت کن؟ (بیعت یعنی قبول خلافت)؟ نه، بلکه جزء مواد صلح بود که تقاضای بیعت نباشد و ظاهرا احدی از مورخین هم ادعا نکرده است که امام حسن یا کسی از کسان امام حسن یعنی امام حسین، برادرها و اصحاب و شیعیان امام حسن آمده باشد با معاویه بیعت کرده باشد. ابدا صحبت بیعت در میان نیست. بنابراین مسئله بیعت -که یکی از عواملی بود که امام حسین را وادار کرد مقاومت شدید بکند- در جریان کار امام حسن نیست.
عامل دوم قیام امام حسین، دعوت کوفه بود به عنوان یک شهر آماده. مردم کوفه بعد از این که بیست سال حکومت معاویه را چشیدند و زجرهای زمان معاویه را دیدند و مظالم معاویه را تحمل کردند واقعا بیتاب شده بودند، که حتی می بینید بعضی معتقدند که واقعا در کوفه یک زمینه صد در صد آماده ای بود و یک جریان غیر مترقب اوضاع را دگرگون کرد.
مردم کوفه هجده هزار نامه می نویسند برای امام حسین و اعلام آمادگی کامل می کنند. حال که امام حسین آمد و مردم کوفه یاری نکردند، البته همه می گویند پس زمینه کاملا آماده نبوده، ولی از نظر تاریخی اگر امام حسین به آن نامه ها ترتیب اثر نمی داد، مسلما در مقابل تاریخ محکوم بود؛ می گفتند یک زمینه بسیار مساعدی را از دست داد.
حال آن که در کوفه ی امام حسن، اوضاع درست بر عکس بود؛ یک کوفه خسته و ناراحتی بود، یک کوفه متفرق و متشتتی بود، یک کوفه ای بود که در آن هزار جور اختلاف عقیده پیدا شده بود، کوفه ای بود که ما می بینیم امیرالمؤمنین در روزهای آخر خلافتش مکرر از مردم کوفه و از عدم آمادگیشان شکایت می کند و همواره می گوید: خدایا مرا از میان این مردم ببر و بر این ها حکومتی مسلط کن که شایسته آن هستند تا بعد این ها قدرحکومت مرا بدانند.
این که عرض می کنم " کوفه آماده" یعنی بر امام حسین اتمام حجتی شده بود، نمی خواهم مثل بعضی ها بگویم کوفه یک آمادگی واقعی داشت و امام حسین هم واقعا روی کوفه حساب می کرد. نه، اتمام حجت عجیبی بر امام حسین شد که فرضا هم زمینه آماده نباشد، او نمی تواند آن اتمام حجت را نادیده بگیرد.
از نظر امام حسن چطور؟ از نظر امام حسن، اتمام حجت بر خلاف شده بود؛ یعنی مردم کوفه نشان داده بودند که ما آمادگی نداریم. آن چنان وضع داخلی کوفه بد بود که امام حسن خودش
از بسیاری از مردم کوفه محترز بود و وقتی که بیرون می آمد -حتی وقتی که به نماز می آمد- در زیر لباس های خود زره می پوشید برای این که خوارج و دست پرورده های معاویه زیاد بودند و خطر کشته شدن ایشان وجود داشت، و یک دفعه حضرت در حال نماز بود که به طرفش تیراندازی شد، ولی چون در زیر لباس هایش زره پوشیده بود، تیر کارگر نشد، والا امام را در حال نماز با تیر از پا در آورده بودند.
پس، از نظر دعوت مردم کوفه که بر امام حسین اتمام حجتی بود و چون اتمام حجت بود باید ترتیب اثر می داد، در مورد امام حسن بر عکس، اتمام حجت بر خلاف بوده و مردم کوفه تقریبا عدم آمادگی شان را اعلام کرده بودند.
عامل سومی که در قیام امام حسین وجود داشت عامل امر به معروف و نهی از منکر بود؛ یعنی قطع نظر از این که از امام حسین بیعت می خواستند و او حاضر نبود بیعت کند، و قطع نظر از این که مردم کوفه از او دعوت کرده بودند و اتمام حجتی بر امام حسین شده بود و او برای این که پاسخی به آن ها داده باشد آمادگی خودش را اعلام کرد، قطع نظر از این ها، مسئله دیگری
وجود داشت که امام حسین تحت آن عنوان قیام کرد، یعنی اگر از او تقاضای بیعت هم نمی کردند باز قیام می کرد و اگر مردم کوفه هم دعوت نمی کردند باز قیام می نمود. آن مسئله چه بود؟
مسئله امر به معروف و نهی از منکر، مسئله این که معاویه از روزی که به خلافت رسیده است (در مدت این بیست سال) هر چه عمل کرده است بر خلاف اسلام عمل کرده است، این حاکم جائر و جابر است، جور و عدوانش را همه مردم دیدند و می بینید، احکام اسلام را تغییر داده است، بیت المال مسلمین راحیف و میل می کند، خون های محترم را ریخته است، چنین کرده، چنان کرده، حالا هم بزرگترین گناه را مرتکب شده است و آن این که بعد از خودش پسر شراب خوار قمار باز سگباز خودش را [به عنوان ولایتعهد] تعیین کرده و به زور سرجای خودش نشانده است. بر ما لازم است که به این ها اعتراض کنیم، چون پیغمبر فرمود:
«من رأی سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله، ناکثا عهده، مخالفا لسنة رسول الله، یعمل فی عباد الله بالاثم و العدوان، فلم یغیر علیه بفعل و لا قول، کان حقا علی الله ان یدخله مدخله، الا و ان هولاء قد لزموا طاعة الشیطان» . . . اگر کسی حاکم ستمگری را به این وضع و آن وضع و با این نشانی ها ببیند و اعتراض نکند به عملش یا گفته اش، آن چنان مرتکب گناه شده است که سزاوار است خدا او را به همان عذابی معذب کند که آن حکمران جائر را معذب می کند.
اما در زمان معاویه در این که مطلب بالقوه همین طور بود بحثی نیست. برای خود امام حسن که مسأله محل تردید نبود که معاویه چه ماهیتی دارد، ولی معاویه در زمان علی علیه السلام معترض بوده است که من فقط می خواهم خونخواهی عثمان را بکنم، و حال می گوید من حاضرم به کتاب خدا و به سنت پیغمبر و به سیره خلفای راشدین صد در صد عمل بکنم، برای خودم جانشین معین نمی کنم، بعد از من خلافت مال حسن بن علی است و حتی بعد از او مال حسین بن علی است (یعنی به حق آن ها اعتراف می کند)، فقط آن ها تسلیم امر کنند ( کلمه ای هم که در ماده قرار داده بود کلمه "تسلیم امر" است) یعنی کار را به من واگذار کنند، همین مقدار، امام حسن عجالتا کنار برود، کار را به من واگذار کند و من با این شرایط عمل می کنم. ورقه سفید امضا فرستاد، یعنی کاغذی را زیرش امضا کرد، گفت هر شرطی که حسن بن علی خودش مایل است در این جا بنویسد من قبول می کنم، من بیش از این نمی خواهم که من زمامدار باشم والا من به تمام مقررات اسلامی صد در صد عمل می کنم. تا آن وقت هم که هنوز صابون این ها به جامه مردم نخورده بود.
دلایل صلح امام حسن(ع) با معاویه
نویسندگان شیعه در تحلیل چرایی صلح امام حسن(ع) و هدف آن حضرت از صلح، دلایل مختلفی را مطرح کردهاند که از آن میان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
حفظ جان خود و شیعیان
شیعیان خاص امیرالمؤمنین علی(ع) اغلب در جنگ جمل، جنگ صفین و جنگ نهروان به شهادت رسیده، گروهاندکی از آنان باقی مانده بودند و اگر جنگی به وقوع میپیوست، با توجه به ضعف مردم عراق، قطعاً امام حسن(ع) و شیعیان خسارتهای جبرانناپذیری را تحمل میکردند؛ زیرا معاویه در این صورت آنان را بهشدت سرکوب میکرد. در برخی از سخنانی که از امام حسن(ع) باقی مانده به این دلیل اشاره شده است.]
عدم حمایت مردم از امام حسن(ع) و نبود نیروهای جنگی کارآمد.
بسیاری از منابع تاریخی به سستی مردم در جنگ با معاویه به عنوان علت اصلی پذیرش صلح از سوی امام اشاره کردهاند.[1] بر اساس برخی گزارشها آنان از آغاز علاقهای به جنگ نداشتند. چنان که پیشتر اشاره شد در هنگام جنگ نیز بخشی از سپاه عراق با تطمیع معاویه به سپاه شام پیوستند. شرایط اجتماعی عراق و خستگی مردم از جنگهای متوالی از علل عدم رغبت آنان به نبرد بود. امام نیز در برخی از سخنانش به نبود یارانی برای جنگ با معاویه اشاره کرده است.[2] همچنین آن حضرت در پاسخ شخصی که به صلح اعتراض کرد، چنین فرمود: «من به این علت حکومت را به معاویه واگذار کردم که یارانی برای جنگ با او نداشتم. اگر یارانی داشتم، شبانه روز با او میجنگیدم تا کار یکسره شود».[3] از سوی دیگر لشکر عراقیان نامتوازن بود و از گروههای مختلف عقیدتی تشکیل شده بود و این از دلایل آسیب پذیری این سپاه بود.[4]
جلوگیری از خونریزی
پرهیز از خونریزی و حفظ جان مسلمانان از دیگر اهداف امام حسن(ع) بود. به همین دلیل نیز هنگامی که معاویه او را برای جنگ با خوارج دعوت کرد امام فرمود:اگر میخواستم با کسی از اهل قبله جنگ کنم، اول با تو نبرد میکردم؛ ولی من از تو دست برداشتم و برای صلاح امت اسلام و حفظ خون مسلمانان با تو کنار آمدم».[5]
حفظ دین
به نظر برخی از نویسندگان جامعه اسلامی در شرایطی قرار داشت که ممکن بود جنگ با معاویه، اصل دین را از بین ببرد. به دلیل اختلافات داخلی خطر شکست در برابر لشکر روم بیشتر شده بود. از سوی دیگر خستگی مردم از اختلافات درونی و جنگهای پی در پی ممکن بود به پایبندی آنان به اسلام لطمه بزند.[6]
خطر خوارج
ابوبکر محمد بن عبدالله بن عَرَبی، نویسنده کتاب احکام القرآن میگوید: «یکی از علل صلح امام حسن مجتبی(ع) این بود که وی میدید خوارج اطرافش را احاطه کردهاند و دانست اگر جنگ با معاویه را ادامه دهد و مشغول آن معرکه شود، خوارج بر سرزمینهای اسلامی دست مییازند و بر آنها چیره میشوند و اگر وی به جنگ با خوارج بپردازد و مشغول دفع آنان گردد، معاویه بر سرزمینهای اسلامی و مناطق تحت حکومت وی چیره میشود».[7]
نظر منابع اهل سنت
چنان که گفته شد بسیاری از منابع اهل سنت امام حسن را فردی صلح طلب میدانستند که از آغاز تمایل به صلح با معاویه داشت. این منابع امام را به جهت پذیرش صلح و در نتیجه پایان دادن به جنگ داخلی طولانی مدت بین مسلمانان ستودهاند و سال انعقاد صلح را عام الجماعه مینامند. روایتی از پیامبر اکرم در منابع اهل سنت نقل میشود که در آن پیامبر از اتحاد مسلمانان به دست امام حسن خبر داده است
اگر امام حسن (ع) صلح نمی کرد ...
امام حسن(ع) با قبول صلح و قرار دادن شرایطی در آن، ریشه جریان امامت و تشیع را زنده نگه داشت و چهره واقعی جریان برانداز اموی را با سلاح خویش به جامعه اسلامی نشان داد و این چنین گرد و غبار و شبهات موجود در فضای حق و باطل را به سود جبهه حق فرونشاند. حکمت صلح امام حسن(ع) بسترسازی مناسب برای معرفی کامل و افشای چهره نفاق بنی امیه در زمان امام حسین (ع) و پرورش نیروهای مخلص در مرکز ارشاد و آگاه سازی کربلاست. چنین است که قیام حسینی قبل از آنکه حسینی باشد، حسنی است.
دیدگاه امام خمینی (ره) درباره صلح امام حسن (ع)
قصه امام حسن (ع) و قضیه صلح، ... صلح تحمیلی بود. معاویه یک سلطان بود در آن وقت که حضرت امام حسن (ع) برخلافش قیام کرد. درصورتی که آن وقت همه با معاویه بیعت کرده بودند و سلطانش حساب می کردند. حضرت امام حسن (ع) قیام کرد تا آن وقتی که می توانست. وقتی که یک دسته نگذاشتند که کار را انجام بدهد، با آن شرایط صلح کرد که مفتضح کرد معاویه را. آن قدری که امام حسن(ع) معاویه را مفتضح کرد٬ به همان قدر بود که سیدالشهدا یزید را مفتضح کرد (صحيفه امام، جلد 20).
دیدگاه مقام معظم رهبری درباره صلح امام حسن (ع)
بنده در قضایاى تاریخ اسلام این مطلب را مكررا گفتهام كه، چیزى كه امام حسن مجتبى علیهالسلام را شكست داد، نبودن تحلیل سیاسى در مردم بود. مردم، تحلیل سیاسى نداشتند. چیزى كه فتنه خوارج را بهوجود آورد و امیرالمؤمنین علیهالسلام را آنطور زیر فشار قرار داد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آنگونه مظلوم كرد، نبودن تحلیل سیاسى در مردم بود و الا همه مردم كه بىدین نبودند. تحلیل سیاسى نداشتند. یك شایعه دشمن مىانداخت؛ فورا این شایعه همه جا پخش مىشد و همه آن را قبول مىكردند!
اگر امام مجتبی(ع) این صلح را انجام نمی داد، آن اسلام ارزشی نهضتی باقی نمی ماند و از بین می رفت؛ چون معاویه بالأخره غلبه پیدا می کرد... اگر امام حسن(ع) صلح نمی کرد، تمام ارکان خاندان پیامبر(ص) را از بین می بردند و کسی را باقی نمی گذاشتند که حافظ نظام ارزشی اصیل اسلام باشد. همه چیز به کلی از بین می رفت و ذکر اسلام بر می افتاد و نوبت به جریان عاشورا هم نمی رسید... . صلح امام مجتبی(ع) همان قدر ارزش داشت که شهادت برادر بزرگوارش، امام حسین(ع) ارزش داشت و همان قدر که آن شهادت به اسلام خدمت کرد، آن صلح هم همان قدر، یا بیشتر به اسلام خدمت کرد (حديث ولايت، مجموعه رهنمودهای رهبری، جلد چهارم).
قیاس كوتاهی میان یاران امام حسن و حسین علیهما السلام
خیانت دوستان كوفی در ماجرای امام حسین، برای وی گام موفقیت آمیزی بود در راه رسیدن به آن شكوه و موفقیت درخشان تاریخی؛ ولی خیانت همین جمع در ماجرای امام حسن – در مسكن و مدائن- ضربت مهلكی بود كه صفوف او را متلاشی ساخته و حالت آمادگی برای جهاد را از وی گرفت.
یاران و دوستانی كه با امام حسن (ع) بیعت كرده و همچون سپاهیانی مجاهد در اردوگاه وی حضور یافتند و سپس بیعت شكستند، از آن كسانی كه بیعت برادرش امام حسین (ع) را پیش از روبرو شدن با آن حضرت شكستند، بدتر و خطرناكتر بوده اند.
بنا بر این امام حسین (ع) پس از آنكه حوادث كوفه یاران او را در بوته آزمایش افكنده و نیك و بد آنان را از یكدیگر جدا و ممتاز ساخته بود، سپاهی فراهم آورد كه با همه كوچكی، از لحاظ اخلاص و فداكاری ممتازترین سپاهی بود كه تاریخ به یاد دارد.
ولی امام حسن (ع) حتی در میان شیعیان با اخلاص خود نیز نمیتوانست یاورانی كه از هر جهت مورد اطمینان وی باشند، فراهم آورد. چه آشفتگی و هرج و مرج چنان در اردوگاه وی همهگیر شده بود كه اساسا امكان ادامه كار وجود نداشت. و چه تفاوتی از این بالاتر میان وضع دوستان و یاوران آن دو برادر؟ (صلح امام حسن؛ نرمش شكوهمندانه تاريخ، راضي آل ياسين، ترجمه مقام معظم رهبري).
و بالاخره؛
امام حسن و حسین علیهما السلام، هر دو یك هدف را دنبال می كردند و الحق كه هر دو به هدف خویش دست یافتند. هدف آن دو حفظ دین و عمل به رسالت پیغمبر (ص) بود. امام حسین (ع) با شهادت خود و امام حسن (ع) به ناچار با صلح با معاویه، هر دو نشان دادند كه فرزندان پیغمبرند. باید توجه داشت كه اگر جای دو برادر هم عوض می شد٬ باز هم همین اتفاقات می افتاد. باید توجه داشت كه صلح امام حسن (ع) صلحی بی قید و شرط نبود؛ بلكه ایشان با قید شروطی حاضر به صلح شدند كه همین شرایط به نوعی با هدف ایشان مطابقت داشت. پس راه حسنین یكی بود و روح عمل آنها یكسان.
پی نوشت:
1.شیخ صدوق، علل الشرائع، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۲۱۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۷۵، ص۲۸۷.
2.شیخ مفید، الارشاد، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۱۰.
3.قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۵۷۶.
4.طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۹۱.
5.آل یاسین، صلح امام حسن، ۱۳۷۸ش، ص۱۷۷.
6.ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۳، ص۴۰۹.
7.شریف قرشی، الحیاة الحسن، ۱۳۷۶ش، ص۳۵.
منابع:
https://www.yjc.news/fa/news/5877084/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B9-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D9%88%DB%8C%D9%87-%D8%B5%D9%84%D8%AD-%D9%83%D8%B1%D8%AF
https://www.porseman.com/article/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B5%D9%84%D8%AD-%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D9%88-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%D8%8C-%D9%82%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%9F/149305
https://gama.ir/question/detail/30346/%D9%87%D8%AF%D9%81-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B9-%D8%A7%D8%B2-%D8%B5%D9%84%D8%AD-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D9%88%DB%8C%D9%87-%DA%86%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF
https://www.iribnews.ir/fa/news/2864952/
https://fa.wikishia.net/view/
https://gama.ir/question/detail/30346/