میشل عزیز /گینزبورگ
سه شنبه 28 دی 1389 9:53 AM
میشل عزیز
ناتالیا گینزبورگ
بهمن فرزانه
انتشارات جاویدان
بیشتر قسمت های کتاب ، نامه هایی هست که افراد مختلف برای میشل عزیزشون نوشتند . میشل تنها پسر خانواده و عزیزکرده پدر است که مدتی درگیر قضایای سیاسی بوده و اکنون کشور را ترک کرده ، دوست صمیمی اش ، مادرش ، خواهرش و دختری که با او رابطه داشته برایش نامه می نویسند و از زندگی خود می گویند و او نیز گاهی جواب های کوتاه می دهد . افراد داستان برای یکدیگر نیز نامه های ارسال می نمایند .
زبان ساده و روانی داشت که مسلما ترجمه خوب آقای فرزانه هم به خوشخوانی کتاب کمک بزرگی کرده . خوشم اومد به نظرم کتاب ساده و دوست داشتنی ای بود . چیز زیادی برای گفتن نداشت ولی همون چیزای ساده را خوب بیان کرده بود و جالب بود که بدون درگیر شدن با شخصیت اصلی باهاش رابطه برقرار می کردید و از شرایطش باخبر می شدید . آقای فرزانه واقعا مترجم توانایی هست و خانم گینزبورگ هم از نویسندگان مشهور ایتالیایی هستند . کتاب با نام میکله عزیز هم توی بازار هست .
قسمت های زیبایی از کتاب
در مرحله ای از زندگی ندامت های خودمان را مثل بیسکویت در فنجان قهوه خود فرو می کنیم .
وقتی به مو فرفری گفتم که اطاق های اینجا با موکت فرش شده دلم می خواست او به من حسادت کند . از این که مدام به من دلسوزی کند خسته شده بودم . آدم حوصله اش سر می رود که مردم دائم به حالش دلسوزی کنند .
انسان فقط خاطرات خوش را دوست ندارد . در مرحله ای از زندگی متوجه می شویم که خود خاطرات را دوست داریم .
برای تربیت کردن کسی اول باید از خودمان رضایت و اطمینان داشته باشیم .
آدم می تاوند عاشق هر کسی بشود . حتی عاشق کسی که مضحک و عجیب و غم انگیز باشد .
همه ما در خراب کردن زندگی خود متخصص هستیم . خودمان را به وضعی می کشانیم که هیچ کس نمی تواند راهی پیش پایمان بگذارد . آن وقت نه راه پس داریم نه راه پیش .
هر چه قدر سن بالاتر می رود ، صبر و تحمل نیز بیشتر می شود . تنها سرچشمه ای که در بشر بیشتر می شود . بقیه ، خشک می شوند .
با شناختن مردم همیشه یک کمی دلمان برایشان می سوزد . برای همین است که با بیگانگان راحت تر هستیم . چون هنوز آن لحظه دلسوزی و تنفر شروع نشده است .
منبع:http://bestbooks.blogfa.com/