0

جلوه گاه عرفان: شرح مناجات شعبانیه.(7)

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

جلوه گاه عرفان: شرح مناجات شعبانیه.(7)
چهارشنبه 17 فروردین 1401  3:05 PM

جلوه گاه عرفان: شرح مناجات شعبانیه.(6)

قسمت سوم
اشاره

«فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکینًا لَکَ مُتَضَرِّعا اِلَیْکَ راجِیًا لِما لَدَیْکَ ثَوابِی».

ترجمه

به سوی تو گریخته ام و در پیشگاهت ایستاده ام در حالی که خاضع و خاشع بوده و اظهار نیاز و حاجت دارم و امیدوار به پاداشی از آنچه که در نزد تو می باشد برای خودم

هستم.

واژه ها

هرب: گریختن.

وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ: کنایه از آن است که در پیشگاه تو ایستاده ام.

مُسْتَکینًا، استکانه: خضوع و خشوع. ابن منظور می گوید: و استَکان الرجل: خضع وذَلَّ... وفی التنزیل العزیز «فَمَا اسْتَکَانُوا لِرَبِّهِم»(1) ای فما خضعوا(2)؛ شیخ طبرسی(3) و شیخ طریحی(4) هم مشابه آن گفته اند.

البته برخی هم استکان را از سکینه و سکون دانسته اند(5)، ولی معنای اوّل اضافه بر آن که مشهور است با مضمون دعا و آیه مبارکه قرآن هم مناسب تر است.

مُتَضَرِّعا: تذلّل و اصرار در دعا، در قاموس و اقرب الموارد آمده «تَضَرَّعَ اِلَی اللّه ِ» یعنی ابتهال و تذلّل کرد، و به قولی خود را در معرض طلب حاجت قرار داد(6)، همچنین در قاموس به معنای خضوع ترجمه کرده است.

ابن منظور گوید (به صورت خلاصه): خَضَعَ وَ ذَلَّ، وَ تَضَرَّعَ: تَذَلَّلَ وَ تَخَشَّعَ، وَ قَولُهُ عَزَّوَجلّ«فَلَوْلا اِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا»(7) فَمَعناهُ تَذَلَّلُوا وَ خَضَعُوا وَ تَضَرَّعَ اِلَی اللّه ِ أی اِبْتَهَلَ، وَ التَضَرُّع: اَلتَّلَوِّی وَ الاِسْتِغاثَه وَ قَولُه عَزّوَجَلّ «تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَ خُفْیَهً»(8) اَلمَعنی: تَدْعُونَه مُظْهِرینَ الضِّراعَهَ وَ هِی شدّهُ الفَقْرِ و الحاجَهُ اِلَی اللّه ِ عَزَّوَجَلّ.(9)

راجِیًا: رجاء، امید.

ثواب: پاداش، کیفر، ثواب به جزای اعمال نیک و بد گفته می شود همان طور که قرآن کریم در مورد کیفر می فرماید: «هَلْ ثُوِّبَ الْکُفَّارُ مَا کَانُوا یَفْعَلُونَ»(10) و در مورد پاداش نیک می فرماید: «فَاَثَابَهُمُ اللّه ُ بِمَا قَالُوا جَنَّاتٍ...»(11).

شرح

کلام امام علیه السلام در این قسمت گویای دو مطلب است؛ یکی گریختن به سوی خداوند و دیگری ایستادن در محضر او.


گریز به سوی خداوند

1 - فَقَدْ هَرَبْتُ الیکَ: دلبستگی به هر چیز غیر از خدا ایجاد گرفتاری می کند، باید از هر مشغله ای به خدا پناه برد چه شیطان باشد چه نفس اماره، چه هوای ریاست باشد چه شهوت ثروت، بلکه هر چیزی که انسان را از خدا غافل دارد و به خود متوجه کند بتی است که در مقابل انسان جلوه گری می نماید.

قرآن کریم از زبان نوح پیامبر می فرماید که گفت :

«فَفِرُّوا اِلَی اللّه ِ»(12).

(به سوی خدا بگریزید).

فخر رازی می گوید: هر کاری را که انسان می کند و هر چیزی را که به دست می آورد در مقابل، عمر عزیز خود را از دست می دهد که آن چیز به هیچ وجه ارزش عمر از دست رفته را ندارد و لذا آدمی در هر معامله ای ضرر کرده است مگر آن که عمرش را در راه خدا صرف کند، در این صورت گر چه عمر خود را از دست داده است، ولی چیز ارزنده تری را به دست آورده است که رضایت الهی و جاودانگی می باشد، از این رو از همه چیز باید گریخت و به خدا پناه برد.

قرآن مجید همه را در خسران و زیان می داند مگر افرادی را که ایمان آورده، اعمال شایسته انجام داده و توصیه به حق و صبر می نمایند(13).

امیر المؤمنین علیه السلام هم به مانند کسی که خود را در میان طوفانی از بلا و لشکری از دشمن دیده و به پناهگاهی پناهنده شده است می گوید: به سوی تو گریخته و به تو پناهنده شده ام، امام که از هر وابستگی رهیده و دنیای مذموم را سه طلاقه کرده است با جهانی اخلاص می گوید: «فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْکَ».

ما در خلوت به روی خلق ببستیم

از همه باز آمدیم و با تو نشستیم


حضور در پیشگاه خداوند

2 - وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ: در این قسمت اشاره به سه نکته لازم است:

الف - امام علیه السلام در هنگام دعا خود را در محضر خدا حاضر می بیند، با او راز و نیاز می کند، تمامی حواسش به سوی اوست و سر تا پا توجه است، در برخی ادعیه می فرماید: «وَ اَقْبَلْتُ بِکُلّی عَلَیْکَ»(14)؛ یعنی با تمامی وجود به سوی تو رو آوردم. البته انسان همیشه در پیشگاه خداست و اولیای الهی همیشه خود را در محضر خدا می دانند، ولی حالت عبادت از ویژگی خاصی برخوردار است. یکی لبهایش مترنم به دعاست، اما دلش متوجه همه جا، ولی دیگری با تمام وجود و از اعماق دل خدا را می خواند.
تضرّع در پیشگاه خداوند

ب - دعا باید همراه با خضوع و خشوع و با تضرّع و تذلّل باشد. قرآن کریم می فرماید:

«اُدْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَ خُفْیَهً اِنَّه لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ»(15).

(پروردگار خود را بخوانید با تضرّع و در پنهانی، او تجاوزگران را دوست ندارد).

و نیز می فرماید:

«وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَ خیفَهً»(16).(خدای خود را در دلت با تضرّع و از روی ترس یاد کن).

این جا کبر و نخوت نمی خرند و استعلاء و استکبار راه ندارد، سراپا تواضع لازم است و فروتنی. شیطان به واسطه کبر و غرورش رانده شد و اولیای الهی به واسطه خضوع و خشوع مقرّب درگاه گشتند.

پیامبران الهی پیوسته اهل انابه و تضرّع بودند و دشمنان آنان اهل استکبار و تمرّد، پروردگار متعال حضرت ایوب را می ستاید که او «اَوّابْ» بود؛ یعنی بسیار رجوع کننده به خداوند و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «وَ اتَّبعْ سَبیلَ مَنْ اَنابَ اِلَیَّ»(17) (و راه کسی را پیروی کن که به سوی من بازگشت می کند).

خداوند متعال گاهی انسانها را گرفتار می سازد برای آن که از حالت خودبینی و غرور بیرون آمده و به تضرّع و تذلّل بپردازند، همان طور که می فرماید:«فَاَخَذْناهُمْ بِالْبَأْسآءِ وَ الضَّرّآءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُون»(18). حتی افراد بسیار لجوج سرسختی به خرج داده و به کار خود ادامه می دهند که در نتیجه به عذاب سخت تری گرفتارشان می سازد، قرآن کریم در مورد این افراد می فرماید:

«وَ لَقَدْ اَخَذْنَاهُمْ بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَکَانُوا لِرَبِّهِم وَ مَا یَتَضَرَّعُونَ»(19).

(آنها را گرفتار عذاب ساختیم، ولی نه برای پروردگارشان تواضع ورزیدند و نه تضرّع نمودند).

تواضع و تضرّع در هنگام گرفتاری و بلا دلیل ایمان به خدا و بازگشت به سوی اوست و حکایت از این می کند که انسان او را پناه و ملجأ خود می داند، دل انسان هنگامی که متوجه به خدا شد نرم شده و رقّتی به او دست می دهد لذا از غفلت بیدار شده و متنبّه و متذکر می گردد. از این رو همان بلا برای او نعمت شده و همان محبت باعث سعادت او می گردد، از کژ راهی برگشته و از بیراهه به راه می رود، به خلاف کسی که در طغیان خود فرو رفته و در تاریکی ضلالت کور و نابینا شده که از هیچ گونه بلایی توجه نیافته و از هیچ گونه هشداری هم متنبّه نمی شود. قهرا چاره چنین فردی تنها عذاب اکبر و جهنم سوزان است.(20)

دعاهای پیامبر اکرم و ائمه اطهار همراه با خضوع و خشوع بوده و توأم با تضرّع و زاری. امام سجاد علیه السلام در موارد بسیاری ابراز تضرّع در پیشگاه الوهیت می نماید و در عین حال درخواست بیشتر برای تضرّع زیادتر می نماید.(21) نقش تضرّع و زاری در نجات انسان تا آن جاست که امام چهارم در دعای خویش می گوید:

«وَ لاَیُنْجِینِی مِنکَ اِلاّ التَّضَرُّعُ اِلَیْکَ»(22).(مرا از (عذاب) تو نجات نمی بخشد مگر تضرّع در پیشگاه تو).در مورد اینکه استکانت چیست و تضرّع چه می باشد؟ همان طور که گفته شد - اهل لغت هر دو را به معنای تذلّل و خضوع وخشوع معنا کرده اند و اضافه بر آن در مورد تضرّع گفته اند: مبالغه در سؤال و اظهار فقر و نیاز به درگاه پروردگار. در برخی از روایات هم حالت انسان در هنگام استکانت و تضرّع بیان شده است

همان طوری که محمّد بن مسلم می گوید:

«سَأَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ عَنْ قَولِ اللّه ِ عَزّوَجَلّ «فَمَا اسْتَکانُوا لِرَبِّهمْ وَ ما یَتَضَرَّعُونَ» فَقالَ: الإِسْتِکانَهُ هُوَ الْخُضُوعُ والتَّضَرُّعُ هُوَ رَفْعُ الْیَدَیْنِ وَالتَّضَرُّعُ بِهِما»(23).

(از امام باقر علیه السلام سؤال کردم از (تفسیر) گفتار خدای عزّوجل «پس فروتن نشدند برای خدای متعال و تضرّع نکردند» فرمود: استکانت همان فروتنی است و تضرّع بلند کردن هر دو دست واظهار ذلت بدانها در پیشگاه خداوند است).
خشوع رسول اکرم صلی الله علیه و آله در پیشگاه الوهیّت

یکی از همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می گوید در شب نیمه شعبان هنگامی که شب از نصف گذشته بود رسول خدا را دیدم که بر روی زمین به سجده افتاده و آن چنان به زمین چسبیده بود که گویی جامه ای بر روی زمین افتاده است. به آن حضرت نزدیک شدم، دیدم در سجده اش می گوید: «سَجَدَ لَکَ سَوادِی وَ خَیالِی وَ آمَنَ بِکَ فُؤادِی هذِهِ یَدَایَ وَ ما جَنَیْتُهُ عَلی نَفْسِی یا عَظِیمُ تُرجی لِکُلِّ عَظِیمٍ اِغْفِرْ لِیَ الْعَظِیمَ فَاِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذَّنْبَ العَظیمَ اِلاّ الرَّبُ العَظیمُ».

(پروردگارا جثه و جسدم در پیشگاهت به سجده افتاده و دل و قلبم به تو ایمان آورده، این دستهای حاجت من است با کارهایی که علیه خود انجام داده ام، ای پروردگار عظیمی که برای هر موضوع بزرگی به او امید هست بر من ببخش کار عظیم را، زیرا خطای بزرگ را نمی بخشد مگر پروردگار بزرگ).

رسول اکرم با این که هیچ گناهی نداشت باز در پیشگاه پروردگار بزرگ خود را دارای قصور معرفی می نمود و پوزش می طلبید. سپس می گوید: دیدم پیامبر سر برداشت و مجددا به سجده رفت و باز دعایی خواند بعد از آن دو طرف روی خود را بر خاک نهاده و می فرمود: «عَفَّرْتُ وَجْهِی فِی التُّرابِ وَحُقَّ لِی اَنْ اَسْجُدَ لَکَ»(24).

(پروردگارا صورت خویش را در مقابل تو به خاک می مالم و سزاوار است برای من که در پیشگاهت سجده کنم).

در مصباح المتهجّد می نویسد که پیامبر اکرم تا چهار مرتبه به سجده افتاد و همچنان با خدا راز و نیاز می کرد و به تضرّع و زاری می پرداخت.خشوع امیرالمؤمنین علیه السلام در محضر خداوند امیرالمؤمنین علی علیه السلام در پیشگاه با عظمت الهی می گفت: «اِلهی کَفی بِی عِزّا أنْ اَکُونَ لَکَ عَبْدا وَکَفی بِی فَخرا اَنْ تَکُونَ لِی رَبَّا أَنْتَ کَما اُحِبُّ فَاْجعَلْنِی کَما تُحِبُّ»(25).

(پروردگارا همین عزت برای من بس است که بنده تو هستم و همین افتخار برای من کافی است که تو پروردگار من می باشی. آن طور که من می خواهم تو هستی، مرا هم آن گونه قرار ده که تو می خواهی).

او که مرحب ها را به خاک افکنده بود و در مقابل عمروبن عبدودها خم به ابرو نمی آورد در پیشگاه الوهیت سر تا پا خشوع بود و تواضع و می گفت: مُسْتَکینا لک، آری.

من که سر در نیاورم به دو کون

گردنم زیر بار منت اوست

فروتنی و تواضع پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و عترت طاهرین علیهم السلام او در پیشگاه مقدس ربوبی فوق العاده بوده است به طوری که در مورد رسول خدا نوشته اند:

«کانَ صلی الله علیه و آله کَثِیرَ الضّراعَهِ وَ الاِبتهالِ اِلَی اللّه تعالی».(26)

این عبودیت محض از ویژگیهای اولیای الهی است و از افتخارات دین مبین اسلام و مکتب والای تشیّع، و لازم است که همراه با فضائل اهل بیت علیهم السلام مراتب عبودیت و بندگی ایشان هم در پیشگاه مقدس الوهیت بیان شود که آن هم از برجسته ترین فضائل آنان می باشد.


امید به عنایات پروردگار

ج - هنگامی که انسان به دعا می پردازد باید امید به خدا و عنایات او داشته باشد، نه بی تفاوت باشد ونه مأیوس، توجه به نقش دعا بلکه هر عمل صالحی داشته باشد و بداند که هیچ کاری بدون نتیجه و پاداش نیست. رجاء علامت ایمان است، ایمان به خدا ایمان به رحمت خدا و ایمان به پاداش او و از همه مهمتر ایمان به لقای وی. آیات قرآنی و روایات رسیده، دریچه های فراوانی از نوید را به روی انسان می گشایند، هر سوره ای از قرآن با نام خدای مهربان آغاز می شود، خدایی که رحمتش هم مداوم است و هم گسترده. به استثنای سوره برائت که با بیزاری از مشرکان پیمان شکن آغاز می گردد، شروع قرآن و سوره های آن با رحمت الهی بهترین آموزش است برای همگان که امید به رحمت او داشته باشند مگر آنهایی که برای او شریک می ورزند و چقدر نویدبخش است که می فرماید:

«ما یَفْعَلُ اللّه ُ بِعَذابِکُمْ اِنْ شَکَرْتُمْ وَ امَنْتُمْ وَ کانَ اللّه ُ شَاکِرًا عَلیمًا»(27).

(خداوند چه کاری به عذاب شما دارد اگر شکرگزاری کرده و ایمان آورید؟ و همانا خداوند قدردان و داناست).

خداوند زود راضی می شود و خشنود می گردد و همان طور که امیرالمؤمنین علیه السلام می گوید «سَریعَ الرِّضا»(28) است، این بنده است که چموشی می کند و از رحمت الهی به ظلمت گناه می گریزد.

البته همان طور که در آینده بیان خواهیم کرد، امید و رجاء، آدمی را به تلاش و کوشش در راه خدا وا می دارد نه بیکاری و سستی و کاهلی، همچنان که خوف از او هم انسان را به پرهیز از مخالفت و احتراز از معصیت وا می دارد نه یأس و حرمان از او و پیوسته خوف و رجاء دو انگیزه پرهیز از معصیت و تلاش در طاعت برای سالکان راه الهی می باشد.


قسمت چهارم
اشاره

«وَتَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حاجَتی وَ تَعرِفُ ضَمِیرِی ولا یَخْفی عَلَیْکَ اَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثوایَ وَ ما اُریدُ اَنْ اُبْدِی ءَ بِهِ مِنْ مَنطِقِی وَ اَتَفَوَّهُ بِهِ مِنْ طَلِبَتی وَ اَرْجُوهُ لِعاقِبَتِی».

ترجمه

تو می دانی آنچه در دل من است و از نیاز من آگاهی و از اندرون و نیت من اطلاع داری و هیچ کاری از کارهای من چه مربوط به آینده و چه در ارتباط با حال از تو مخفی نیست و هر مطلبی را که بخواهم با گفتار اظهار کنم از تو پوشیده نیست و هر موضوعی را که بخواهم با دهان عرضه بدارم از تو پنهان نیست وهیچ امیدی نسبت به آینده و عاقبتم از تو مخفی نمی باشد.

واژه ها

ضَمِیر: درون، باطن، پنهان، نیّت. طریحی گوید: وأضْمَرتُ فی نفسی شیئا: یعنی نیت کردم و آن عبارت از چیزی است که انسان در نیت خود قرار می دهد بدون آن که به زبان براند.(29)

مُنقَلَبِی و مَثوایَ: بازگشتگاه و جایگاه و منزلگاه.

اُبْدِئَ: آشکار کنم، ظاهر سازم، طریحی گوید: «أبدی الشی ء»؛ یعنی ظاهر ساخت(30).

منطق: گفتار.

اَتَفَوَّه: با دهان بیان کنم، به زبان آورم، فاه، فوه: دهان.

شرح

آنی تو که حال دل نالان دانی

احوال دل شکسته بالان دانی

گر خوانمت از سینه سوزان شنوی

ور دم نزنم زبان لالان دانی

خداوند بهتر از هر کسی آگاه به نیاز و خواسته ما است، حتی بهتر از خود ما، او می داند آرزوهای ما چیست و مصلحت ما کدام است. او از سرانجام ما به خوبی آگاه می باشد، همچنان که از وضعیت کنونی ما اطلاع دارد.

«یَعْلَمُ خَآئِنَهَ الاَْعْیُنِ وَ مَا تُخْفِی الصُّدُورُ»(31).

(نگاههای دزدانه و یا چشمهای خیانتکار را می شناسد و از آنچه که در سینه ها پنهان شده است آگاه می باشد).

بعد زمان و بعد مکان در مقابل او وجود ندارد، بلکه او برتر از هر دو است و اشراف بر هر دو دارد، حتی گاهی انسان در حیرت است و مصلحت خود را نمی داند، ولی خداوند از سعادت وی به خوبی اطلاع دارد، گاهی انسان علاقه به چیزی دارد، ولی صلاح او نیست و گاهی هم گریزان می باشد ولی خیر او در آن است. قرآن کریم می فرماید: «وَ عَسی اَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُم وَعَسی اَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَکُم».(32)

(و بسا از چیزی کراهت داشته باشید ولی برای شما خیر باشد و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید ولی برای شما شرّ باشد).

امیرالمؤمنین علیه السلام در پیشگاه خداوند می گوید:

«اَللّهُمَّ اِنْ فَهِهْتُ عَنْ مَسألَتِی اَوْ عَمِیتُ عَنْ طِلْبَتِی فَدُلَّنِی عَلی مَصَالِحِی وَ خُذْ بِقَلْبِی اِلی مَراشِدِی فَلیسَ ذلِکَ بِنُکْرٍ مِن هِدَایاتِکَ وَ لا بِبِدعٍ مِنْ کِفایاتِکَ»(33).

پروردگارا، اگر ندانم چه بخواهم یا نسبت به خواسته ام نابینا باشم تو مرا به آنچه که صلاح من است راهنمایی فرما و دل مرا در دست قدرت خود گرفته و به سوی رشد و ارتقاء من ارشاد نما، این هدایت و رهنمود یک چیز ناشناخته ای از تو نیست و یک موضوع نوظهوری از تو نمی باشد. تو همیشه جویندگان را ارشاد نموده ای و گمراهان را هدایت فرموده ای.

دلی افسرده دارم سخت بی نور

چراغی زو به غایت روشنی دور

بده گرمی دل افسرده ام را

فروزان کن چراغ مرده ام را

ندارد راه فکرم روشنایی

ز لطفت پرتوی دارم گدایی

اگر لطف تو نبود پرتو انداز

کجا فکر و کجا گنجینه راز
چرا دعا کنیم؟

در اینجا یک سؤال پیش می آید، حال که خداوند متعال از خواسته ما آگاه است و نیاز ما را به خوبی می داند چه ضرورت دارد که دعا کنیم و از او بخواهیم؟

عرض حاجت در حریم حضرتت محتاج نیست

راز کس مخفی نماند با فروغ رای تو

در جواب باید گفت: او نیاز ندارد، ولی ما به دعا نیاز داریم.

دعا سبب می شود که رقّت قلبی به ما دست دهد، به نیازمندی خود توجه یابیم و بدانیم غنی مطلق اوست و رفع هر نیازی را می کند. این توجه و رقّت قلب برای ما لازم است نه او، برای ما موجب تزکیه و رشد است نه او، حتی گاهی انسان گرفتار می شود برای آن که از خواب غفلت بیدار گردد و به سوی او روی آورد.

مرغ خوش خوان را بشارت باد کاندر راه عشق

دوست را با ناله شب های بیداران خوش است

یک تب شبانه، قهرمانی را از پا در می آورد، یک بی هوشی متفکری را از کار می اندازد، یک بحران سیاستمدار مقتدری را کلافه می کند. همه اینها برای اهلش بینش است و آموزش تا به دنیا دل نبندند و ارتباط خود را با خدا قطع نکنند و هیچ چیز را پایدار نپندارند که: «مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ مَا عِنْدِاللّه ِ بَاقٍ».(34)

کاری کنیم ورنه خجالت برآورد

روزی که رخت جان به جهان دگر کشیم

از این رو ما موظف به دعا هستیم و برای آن که این حالت برای ما پدید آید و این سازندگی برای ما پیش آید خداوند برآوردن حاجت را هم منوط به دعای ما ساخته و فرموده: «اُدعُونِی اَستَجِب لَکُم». گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست؟

 

پی نوشت:

1- مؤمنون/76.
2- لسان العرب، ج13، ص218.
3- مجمع البیان، ج7، ص113.
4- مجمع البحرین، ج6، ص267.
5- مجمع البیان، ج7، ص113
6- قاموس قرآن، ج4، ص180.
7- انعام /43.
8- انعام /63.
9- لسان العرب، ج8، ص221 - 222.
10- مطفّفین /36.
11- مائده /85.
12- ذاریات /50.
13- سوره عصر.
14- صحیفه سجادیه، دعای 28.
15- اعراف /55.
16- اعراف /205.
17- لقمان /15.
18- انعام /42.
19- مؤمنون /76.
20- فی ظلال القرآن، ج6، ص41.
21- ر.ک: دعاهای 10 - 13 - 20 - 31 - 47 - 48 از صحیفه سجادیه.
22- صحیفه سجادیه، دعای 48.
23- اصول کافی، ج4، ص230.
24- مفاتیح الجنان، ص309.
25- شیخ الطائفه محمّد بن الحسن الطوسی، مصباح المتهجّد، ص584.
26- مولی محسن فیض کاشانی، المحجه البیضاء، ج4، ص119.
27- نساء /147.
28- دعای کمیل.
29- مجمع البحرین، ج3، ص375.
30- مجمع البحرین، ج1، ص45.
31- غافر/19.
32- بقره /216.
33- نهج البلاغه، خطبه 218.
34- نحل /96.

 

منبع:

عبدخدایی، محمدهادی، 1317، جلوه گاه عرفان: شرح مناجات شعبانیه. ، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1383

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها