آیا پیکر رضا براهنی در ایران خاکسپاری میشود؟
بازگشت ابدی به خانه
دنیایاقتصاد : شاید مهمترین خبر فرهنگی نوروز امسال درگذشت شاعر، نویسنده و منتقد برجسته ادبی ایران رضا براهنی بود. اتفاقی که البته با توجه به بیماری مزمن این چهره برجسته چندان دور از انتظار نبود اما واکنشهای بسیاری در پی داشت و تا همین امروز نیز این واکنشها با گستردگی قابلتوجهی ادامه دارد. به هر روی خبری که صبح جمعه پنجم فروردینماه در رسانهها منتشر شد، قریب به اتفاق علاقهمندان و کارشناسان ادبیات را در ابتدای قرن پانزدهم سوگوار کرد. اکتای براهنی، کارگردان سینما و فرزند رضا براهنی، در صفحه اینستاگرام خود نوشت: «به تاریخ ۵ فروردین ۱۴۰۱ پدرم رضا براهنی جهان را ترک و به دیدار آفتاب شتاب کرد.» اکتای علت مرگ پدر را اعلام نکرد اما به نظر میرسد که کهولت سن و بیماری مزمن آلزایمر براهنی علت اصلی مرگ او در ۸۶ سالگی بود.
از زندگی
رضا براهنی در ۲۱ آذر ۱۳۱۴ در تبریز به دنیا آمد. خانوادهاش توان اقتصادی بالایی نداشت و رضای خردسال مجبور بود همزمان با تحصیل در دوران دبستان هم کار کند. او در ۲۲ سالگی از دانشگاه تبریز لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی گرفت، سپس به ترکیه رفت و پس از دریافت درجه دکترا در رشته خود به ایران بازگشت. از آبان ۱۳۴۳ با سمت استادیاری در رشته زبان و ادبیات انگلیسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد و در اردیبهشت ۱۳۴۷ به سمت دانشیاری ارتقا یافت. براهنی هنگام تحصیل در ترکیه با دختری به نام آنجلا ازدواج کرد اما این ازدواج چندان طول نکشید و در سال ۱۳۴۶ به طلاق منجر شد. در سال ۱۳۵۰ براهنی با ساناز صحتی، یکی از دانشجویانش در دانشگاه تهران، ازدواج کرد. ازدواجی که تا پایان عمرش ادامه داشت. براهنی در دوران حکومت پهلوی با محدودیتهای بسیاری روبهرو بود و به زندان افتاد. انتقادها و اعتراضهای جدی و صریح او از حکومت شاه در بسیاری از جوانان آن زمان تاثیر کرد و موجی از نارضایتیها علیه حکومت را دامن زد. او پس از انقلاب نیز به فعالیتهای خود در حوزه ادبیات ادامه داد و از اواخر دهه ۷۰ خورشیدی به تورنتوی کانادا مهاجرت کرد.
براهنی در طول زندگی حرفهایاش فعالیتهای بسیاری در حوزه نقد ادبی انجام داد و کتابهای بسیاری نیز منتشر کرد و توانست نام خود را به عنوان مهمترین منتقد ادبی ادبیات مدرن ایران ثبت و ضبط کند. او در کتاب «طلا در مس» که از مهمترین کتابهای نقد ادبی معاصر و در فاصله سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۴ نوشته شده، به بررسی تاریخ شعر فارسی شامل شعر کلاسیک و شعر مدرن ایران پرداخته و اشعار شعرای ایرانی را نقد کرده است. «طلا در مس»، مجموعهای از نقدها و یادداشتها بود که عموما در نشریات ایران به چاپ رسیده بود. این کتاب که یک بار در سال ۱۳۴۴ نشر یافته بود، در چاپ دوم با مطالب و حجم بیشتر و تفاوتهای جدی با چاپ اول در سال ۱۳۴۷ منتشر شد. از جمله رمانهای رضا براهنی میتوان به «آواز کشتگان»، «رازهای سرزمین من» و «روزگار دوزخی آقای ایاز» اشاره کرد. همچنین غیر از «طلا در مس»، کتابهای «قصهنویسی»، «کیمیا و خاک» و «تاریخ مذکر» از جمله آثاری بودند که در حوزه نقد ادبی نوشت. در حوزه شعر نیز «خطاب به پروانهها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟» و «اسماعیل» از مهمترین آثار او بودند.
از رضا براهنی ترجمههای متعددی ازجمله ترجمه آثاری از ویلیام شکسپیر، آنتوان دوسنت اگزوپری، دیوید کات و کارلو ماریا فرانزرو منتشر شده است. در ۵ سال گذشته خبرهای متعددی درباره ابتلای براهنی به آلزایمر پیشرفته منتشر شده بود. پیش از تحویل سال نیز تصویری از براهنی در آسایشگاهی در کانادا منتشر شده بود که این تصویر نیز با واکنشهای گسترده و عمدتا احساسی دوستدارانش روبهرو شد.
واکنشها به درگذشت
در واکنش به درگذشت رضا براهنی متنهای بسیاری در فضای مجازی منتشر شد. بسیاری از منتقدان او، از شیوههای تند و تیز نقد ادبی او نوشتند و دوستدارانش از اهمیت و اثرگذاریاش در فضای نقد ادبی ایران. در این میان جالب بود که برخی از بازیگران سینمای ایران از جمله رویا نونهالی، لیلا بلوکات و... نیز با انتشار تصاویری از این چهره برجسته، آثاری از او را بازانتشار کردند. اما شاید یکی از مهمترین واکنشها، نوشتاری بود که رضا داوری اردکانی درباره براهنی نوشت.
این معلم فلسفه ایرانی در نوشتاری گفته بود: «درگذشت دکتر رضا براهنی برای اهل ادب و فرهنگ ایران و بخصوص برای من که سالها با او بحثها و گفتوگوها و دوستیها داشتهام، یک ضایعه است. این ضایعه را به اهل ادب و فرهنگ ایران و البته به بستگان و فرزندان و همسر گرامیاش تسلیت میگویم. من درباره براهنی هر نظری داشته باشم نمیتوانم تردید کنم که او از نوادر زمان ما بود. در دهههای ۴۰ و ۵۰ شاید کسانی را با نیش قلم خود آزرده باشد اما تا آنجا که من میدانم و در حدی که دکتر براهنی را میشناسم او از سر دشمنی و کینتوزی با اشخاص قلم نمیزد و به آنچه میگفت و مینوشت اعتقاد داشت. براهنی شاعر و ادیب و رماننویس بود و نقد ادبی در ایران را اگر نگویم بنیان گذاشت تعین و تشخص خاص بخشید. این را هم میدانم که زندگی در دیار غربت تا چه اندازه برای او دشوار و ناگوار بود.»
هوشنگ گلمکانی، نویسنده و منتقد سینمایی نیز در متنی در سوگ براهنی نوشت: «نوروز سیوچند سال پیش، درست در چنین روزهایی، داشتم یکی از تجربههای لذتبخش ادبیام را با خواندن «رازهای سرزمین من» تجربه میکردم؛ رمانی بلند در دو جلد، که جدا از روایت گوشههایی از تاریخ معاصر سرزمین ما و بهخصوص رویدادهای آشنای پیرامون خودمان، از حیث روایت (های متقاطع) برایم تجربهای تازه و هیجانانگیز بود. قطعا دادن عنوانهای «ترین» و «نخستین» در چنین مواردی عاقلانه و درست نیست، اما این تکنیک روایی را رضا براهنی پیش از آن در رمان سترگش به کار برده بود که روایتهای متقاطع در سینما و ادبیات تبدیل به یک جریان قدرتمند شود؛ یعنی که البته پیش از آن هم کموبیش وجود داشته، اما برای خودم، از آن پس «رازهای سرزمین من» همیشه یک معیار در این زمینه بود؛ تکاندهنده در فرم و مضمون. رضا براهنی در طول زندگی پربار و پرکارش، بر خیلیها تاثیر گذاشت و حرص خیلیها را هم درآورد. تقریبا به همه چیز واکنش نشان داد؛ واکنشهایی که خود واکنش برمیانگیخت؛ به خاطر لحن و ادبیات تحریککنندهاش.»
بازگشت به ایران
به گفته اکتای براهنی فرزند رضا براهنی، پیکر او برای خاکسپاری به ایران بازگردانده میشود. اکتای براهنی نوشته است: «به اطلاع تمامی دوستان و آشنایان میرسانیم که بنا به وصیت رضا براهنی ما وظیفه داریم که پیکر او را به کشور بازگردانده و در ایرانه خانم زیبایش که عاشقش بود به خاک بسپریم. پس از انجام مراحل اداری و هماهنگیهای لازم در روزهای آتی اطلاعرسانی خواهیم کرد.»