0

آیه ی مورد نظرتان را ارسال فرمایید.

 
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:آیه ی مورد نظرتان را ارسال فرمایید.
جمعه 19 فروردین 1401  3:28 PM

نقل قول aa2233

ایاک نعبد وایاک نستعین

سلام

با تشکر از انتخاب شما که آیه 5 سوره حمد هست بخشی از سخنان حضرت آیت الله خامنه ای در مورد این آیه که در جلسه سوم تفسیر حمد بیان شده بشرح زیر میباشد:

تفسیر آیه إیَّاکَ نَعْبُدُ وإیَّاکَ نَسْتَعِین
«إیَّاکَ نَعْبُدُ وإیَّاکَ نَسْتَعِین»(۱). دو جمله بسیار عظیمی هستند «إیَّاکَ نَعْبُد» تو را بندگی می‌‌کنیم و «إیَّاکَ نَسْتَعِین» و از تو کمک می‌طلبیم.

عبادت یعنی بندگی، عبد یعنی بنده، شاید این جور استفاده شود که عبادت از آن مصدرهائی است که از عبد گرفته شده و بندگی از بنده گرفته شده است کما اینکه ترکیب بندگی هم شاید ابتدا نشان دهد بنده یعنی آن موجودی که در بند یک کسی یا یک چیزی است و بندگی یعنی در بند کسی و چیزی بودن در اختیار کسی یا چیزی بودن؛ انسان بندگی‌‌هائی دارد که بعضی خوب است و بعضی بد. بندگی بر خصلت خوبی خوب است.

بنده علم بنده صفا، طهارت، نور، بندگی انسان در مقابل خدا، یعنی تسلیم خدا بودن.
تعبیر رابطه بین خدا و انسان در بسیاری از ادیان آسمانی و در اسلام همین تعبیر بندگی است بنده خدا، بنده خدا یعنی تسلیم خدا و خدا منشاء همه خیرات است. بنده خدا بودن یعنی بنده کمال و خیر و نور مطلق بودن، این خیلی چیز خوبی است، بنده انسان‌ها بودن این چیز خیلی بدی است چون انسان‌ها ناقص و محدودند، بنده انسان‌ها بودن ذلت برای انسان است. بنده قدرت‌های ظالم بودن ذلت برای انسان است. بنده خواهش‌ها و هوس‌‌های نفسانی بودن ذلت برای انسان است پس بندگی از آن جمله چیزهایی نیست که همه جا بد و یا همه جا خوب باشد. بنده خدا بودن یک مفهوم بسیار متعالی‌یی است.

این رابطه بین انسان و خدا را در بعضی ادیان مثل مسیحیت به جای بندگی، رابطه پدر و فرزندی معرفی کردند، انسان‌ها همه فرزند خدا هستند. یعنی چه فرزند خدا بودن؟ «لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ»(۲) برای این است که هنوز در دنیا تفکری وجود دارد که همین تفکر مسیحیت است که رابطه انسان و خدا را رابطه پدر و فرزندی می‌داند و زاییده تفکرات شرک مردم و یونان قدیم است که آنها خدایان را پدرها و مادرها می‌دانستند این مسیحیت فعلی تغذیه شده از پستان آن شرک دوران تمدن یونان و رم باستان است، فرزند خدا بودن حرف و تعبیر غلطی است.

اگر خدا (معاذ الله) محدود شد، جسم شد و تولید کرد، مثل بقیه اجسام این دیگر خدا نیست آن را آن مفهوم خدائی که انسان در مقابل او باید خاضع باشد باید مفهوم بی‌نهایتی باشد که مصداق آن مفهوم که ذات مقدس پروردگار عالم است بایستی به کلی خارج و خالی از حدود عدمی و نقص‌آور باشد و الا اگر موجودی است که نقصی و حدی دارد او قابل پرستش نیست، انسان در مقابل موجودی پرستش می‌کند و او را تقدیس می‌کند که او از همه مرزها و حدودی که بشر می‌شناسد فراتر و بالاتر باشد. بنابراین اگر چنانچه خدا حقیقتاً زاینده انسان است به هر شکلی این نقیصه بزرگی است برای خدا و نمی‌تواند چنین چیزی وجود داشته باشد و اگر چنانچه یک تعبیر کفائی است که من گمان نمی‌کنم منظورشان تعبیر کفائی باشد اگر تعبیر کفائی است باز هم تعبیر رسائی نیست.

پدر و فرزندی هیچ چیزی را اثبات نمی‌‌‌‌‌کنند پس راه کمال بشر چیست؟ یعنی تسلیم شدن در مقابل او، تسلیم همراه با تقدیس و محبت و عشق، این است که انسان را به تکامل می‌رساند، و این راهی است که انسان می‌تواند پیمودن آن راه را هدف از آفرینش خودش به حساب بیاورد. و عملاً این جوری شد که آن کسانی که خود را فرزند خدا می‌دانستند در عمل بنده همه چیز غیر از خدا شدند بنده هوای نفس در درجه اول که می‌‌دانید دنیای مسیحیت فسق و فجور و آلودگی همیشه بر زندگی مسیحیت به صورت غالب حکم فرما بوده است مصلحینی که در میان مسیحیت بوجود آمدند مواجه بودند با شهوت‌‌رانی‌های مردم و بنده شهوت بودن.

سرگذشت این فرزندان خدا به‌زعم خودشان از بندگانش شروع شده تا بندگی قدرت‌های گوناگون و بندگی انواع و اقسام نظام‌های مختلف. بندگی خدا وجود نداشته که آنها را منع کند از این بندگی‌ها درحالی‌که ما وقتی انسان را بنده خدا می‌دانیم معنایش این است که بنده هیچ کس دیگر نمی‌توانیم بشویم. پس نکته‌ای که در بندگی خدا است نفی بندگی هر موجود و قدرت دیگر است که یکی از دو پایه اصلی توحید عبارتست از نفی عبودیت غیر خدا، نفی بندگی نفس در درجه اول، و انسانیت اساساً از اوج سقوط نمی‌کند مگر به تبعیت و بندگی هوس، و بندگی خدا این بندگی را نفی می‌کند. نفی بندگی خود تا نفی بندگی قدرت‌ها.

این آیه می‌گوید « إیَّاکَ نَعْبُد» تو را عبادت می‌کنیم البته این غیر از نعبدک هست نعبدک یعنی تو را عبادت می‌کنیم همین اگر به جای این ضمیر متصل خطاب آمدیم ضمیر منفصل آوردیم و قبل از نعبد آوردیم و گفتیم «إیَّاکَ نَعْبُد» معنا یک تفاوت عمده پیدا می‌کند انحصار را می‌فهماند «إیَّاکَ نَعْبُد» یعنی فقط تو را عبادت می‌کنیم و هیچ موجود دیگری را جز تو عبادت نمی‌کنیم. پس در «إیَّاکَ نَعْبُد» یک بحث داریم در اصل بندگی خدا که می‌گوئیم بندگی خدا یعنی بنده فضیلت و خیر و کمال و بندگی فضیلت یعنی در جهت فضیلت حرکت کردن این غیر از بندگی انسانها است که مایه ننگ و ذلت است انسان، همان انسانی که حاضر نیست بگوید من بنده کسی هستم، نوکر کسی هستم، به راحتی می‌گوید من بنده احسان کسی هستم، این را انسان به راحتی قبول می‌کند این برای انسان افتخارآفرین و شرف‌‌آفرین است بندگی که انسان را به کمال برساند. یک بحث دیگر این است که این بندگی کردن بندگی کردن انحصاری است فقط خدا را ما عبادت می‌کنیم و نه غیر خدا را و در قرآن یکی از اصول اساسی، عبادت نکردن غیر خدا است. ان‌شاءالله در بحث‌های قرآن ملاحظه خواهید کرد که یکی از چیزهایی که مکرر در قرآن ذکر می‌شود همین مسئله اجتناب از بندگی غیر خدا است مثلاً درباره خدا گرفتن و معبود گرفتن هوای نفس «أفَرَأیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ»(۳) این مضمون در قرآن مکرر ذکر شده است.۱۳۷۰/۰۱/۲۱


۱  سوره مبارکه فاتحةالکتاب  -
إِيّاكَ نَعبُدُ وَإِيّاكَ نَستَعينُ
ترجمه:
(پروردگارا!) تنها تو را می‌پرستیم؛ و تنها از تو یاری می‌جوییم.

۲ سوره مبارکه اخلاص آیه 3
لَم يَلِد وَلَم يولَد
ترجمه:
(هرگز) نزاد، و زاده نشد،

۳ سوره مبارکه جاثیه آیه 23
أَفَرَأَيتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلٰهَهُ هَواهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلىٰ عِلمٍ وَخَتَمَ عَلىٰ سَمعِهِ وَقَلبِهِ وَجَعَلَ عَلىٰ بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَن يَهديهِ مِن بَعدِ اللَّهِ ۚ أَفَلا تَذَكَّرونَ
ترجمه:
آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی (بر اینکه شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پرده‌ای افکنده است؟! با این حال چه کسی می‌تواند غیر از خدا او را هدایت کند؟! آیا متذکّر نمی‌شوید؟!

تشکرات از این پست
nargesza aftabm
دسترسی سریع به انجمن ها