هویت ایرانی افتخار ایرانی
پنج شنبه 11 فروردین 1401 9:32 AM
هویت ایرانی حسی جمعی از سوی مردمان ایرانی متعلق به سرزمینهای تاریخی ایران است. این حس هویت، که هم از نظر جغرافیایی و هم از نظر تاریخی تعریف میشود، از یک تجربهٔ تاریخی و سنت فرهنگی مشترک بین مردمی که در ایران زمین زیستهاند تکامل یافته و در اسطورهها و افسانهها و نیز تاریخ آن مشترک است. این هویت با کشیدن مرز بین ایرانیان و دیگران یعنی ایران و انیران، ایران و توران، ایران و روم، عجم در برابر تازی، تاجیک/تاریک در برابر ترک، ایران و هند، ایران و فرنگ، تعریف و متمایز شد. این نوع هویت از سوی ادبای ایران شرح، منتقل و به طور پیوسته بازسازی شد.
احمد اشرف در انتهای اثرش هویت ایرانی، یک آمارگیری رسمی از ۲۸ مرکز استان ایران در سال ۱۳۸۰ را بیان میکند که برپایهٔ آن ۶۸ درصد مردم ایران به هویت ایرانی خود میبالند. «آنهایی که از سطح پایین آموزشی برخوردار بودند، درجات بیشتری از احساس هویت ملی را بروز دادند: ۸۲ درصد افراد بدون آموزش یا دارای آموزش ابتدایی در مقایسه با ۸۶ درصد دارای آموزشی متوسطه و ۸۰ درصد افراد در سطح آموزش عالی، احساس بیشتری نسبت به هویت ملی داشتهاند.» پایبندی به نظام خانواده و احترام به میراث کهن ایرانی به یاد مانده از پدران و مادران این کهن مرز و بوم از اصول بنیادی هویت ایرانی است.
هویت ایرانی به علت موقعیت خاص جغرافیایی از سه حوزه تمدنی ایرانی، اسلامی، و غربی تأثیر پذیرفته است.[۱][۲] از دیدگاه احمد اشرف، مفهوم تاریخی هویت ایرانی در نهضت های قومی، سیاسی، و دینی دوران ساسانیان شکل گرفت و در دوران اسلامی، با فراز و نشیب هایی پایدار ماند و در عصر صفوی، تولدی دیگر یافت و در عصر جدید، به صورت هویت ملی ایران متجلی شد.[۳] از نظر ریچارد فرای ایران شناس آمریکایی، تشکیل کشور ایران به شکل سیاسی مربوط به سده سوم میلادی، یعنی عهد ساسانیان، است و از نظر سیاسی، این اعتقاد که همۀ مردمی که در این سرزمین زندگی میکنند رعایای «پادشاه » هستند اعتقادی است که همواره در تاریخ ایران، اساس هویت سیاسی ایرانیان بوده است. وفاداری ایرانیان در زمان هخامنشیان معطوف به شاه و یا سلسله پادشاهی بوده است، نه به کشور. اما این اصل، در زمان ساسانیان، مورد چالش مذهب قرار گرفت و وفاداری مردم، که تا آن زمان معطوف به پادشاه بود، جایش را به مذهب داد که با تسلط اسلام این تحول تشدید و تثبیت شد.[۴][۵]
جغرافیای فلات ایران، تاریخ سرزمین ایران، زبان فارسی، دین اسلام و تجددخواهی و میل به پیشرفت عناصر اصلی هویت ایرانی را تشکیل میدهند.[۶] با این حال آنچه بیشتر محققان ایرانی بر آن اتفاق نظر دارند این است که سه رکن مهم و عمده هویت ملی در ایران عبارتاند از:
جغرافیا و سرزمین با نوسانات میان فلات ایران با مناطق کوهستانی آن.[۷]
زبان فارسی با همۀ تغییراتی که در اثر آمیزش با زبانهای ترکی، مغولی، و عربی داشته است.[۸]
دین اسلام که با وجود همه اختلافات فرقه ای، اصل و اساس آن ثابت و استوار مانده است.[۹]
بیشتر ایرانیان از دوران باستان تاکنون در فلات ایران زندگی کردهاند و مرزهای جغرافیایی این فلات هویت بخش مکان و بوم زیست ایرانیان به شمار میرود. ایرانیان در این مکان خود را یافتهاند و در طی قرنها، با نوسانات زیست محیطی آن، خود را تطبیق دادهاند. نه تنها در ایران بلکه در بین همۀ ملتها، سرزمین مشترک در جغرافیای سیاسی امروز و تشکیل واحدهای مستقل سیاسی به اندازهای اهمیت یافته است که بررسی هویت ملی بدون در نظر گرفتن آن، مطالعهای ناقص خواهد بود. در این میان، برخی همان واحد سیاسی را محور و عامل اصلی هویت ملی میدانند.[۱۰]
فارسی یا پارسی یکی از زبانهای هند و اروپایی در شاخه زبانهای ایرانی جنوب غربی است که در کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان به آن سخن می گویند. فارسی زبان رسمی کشورهای ایران و تاجیکستان و یکی از دو زبان رسمی افغانستان (در کنار پشتو) است.[۱۱][۱۲][۱۳][۱۴] زبان رسمی کشور هندوستان نیز تا پیش از ورود انگلستان به این کشور، فارسی بود. زبان فارسی در افغانستان به طور رسمی دری و در تاجیکستان تاجیکی خوانده شده است. فارسی از دیدگاه شمار و گوناگونی مَثَل ها در میان سه زبان نخست جهان قرار دارد.[۱۵] با ورود واژگانی از زبان عربی و زبانهای دیگری مانند یونانی، آرامی، ترکی و غیره، زبان فارسی، از نظر تعداد واژه ها، یکی از غنی ترین زبانها شده است. در کمتر زبانی، فرهنگ واژگانی چون لغتنامۀ دهخدا در ۲۰ جلد یا فرهنگ بزرگ سخن در ۸ جلد دیده میشود.[۱۶]
فارسی زبان نخست بیست میلیون تن در افغانستان، پنج میلیون تن در تاجیکستان، و حدود هفت میلیون تن در ازبکستان است. با توجه به رسمی بودن زبان فارسی در ایران، افغانستان، و تاجیکستان و چیرگی گویشوران سایر زبانها بدان به عنوان زبان دوم، روی هم رفته میتوان شمار فارسی گویان جهان را نزدیک به ۱۲۰ تا ۲۰۰ میلیون تن برآورد کرد.[۱۷][۱۸][۱۹][۲۰][۲۱]
دین اسلام به وسیله نویسندگان مختلف به عنوان پایه مهمی از هویت ملی ایران تلقی میشود. وجود احساسات مذهبی و ترکیب تقریباً نود و هشت درصدی مسلمان مردم ایران و تحولاتی که این دین در طول تاریخ ایران به وجود آورده، مؤید این ادعا است که اسلام یکی دیگر از ارکان هویت ملی ایران تلقی میشود. تلفیق دین در سایر عناصر هویت ملی به قدری شدید است که موجب تثبیت عنصر معنایی دین به عنوان هویتی چند وجهی در ایرانیت شده است.[۲۲] [۲۳]
کتاب از مرز تا مرز اثر پژوهشگر و مردم شناس ایرانی، کامیل احمدی است که در ۷۵۰ صفحه تدوین شده است و در آن به مقوله هویت و قومیت در ایران پرداخته است.
هویت ملی ایرانیان در دوران معاصر
در ایران، موج تجدد خواهی از اوایل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار و از زمان یکه جامعه ایرانی با تمدن جدید پا گرفته در اروپا و رشد یافته در قاره آمریکا مواجه شد، رواج یافت. این پدیده ابتدا در طبقه خواص یا نخبگان جامعه و سپس در میان عموم مردم رشد کرد و به انقلاب مشروطه انجامید. به این ترتیب، تجدد خواهی و یا بهتر بگوییم میل به پیشرفت به عنوان عنصر تازه ای در هویت و فرهنگ ایران به ظهور پیوست.[۲۴] اندیشمندانی که به بحث درباره هویت ایرانی پرداختهاند هر یک به گونه ای بر عناصر ذکر شده اشاره می کنند. ذبیح الله صفا زبان فارسی و نهاد شاهنشاهی را دو عنصر اصلی هویت ایران ذکر میکند. شاهرخ مسکوب تاریخ و زبان را برای ایرانیان مقوّم شخصیت میداند. عبدالکریم سروش باور دارد هویت ایرانی متشکل از سه فرهنگ ایرانی، اسلامی، و غربی میباشد. فرهنگ رجائی، ضمن بیان اندیشۀ نویسندگان فوق، خود، به ایران و اسلام و تجدد، عنصر سنت را نیز اضافه مینماید.[۲۵] نیکی کدی نیز سه عنصر جغرافیای فلات ایران، زبان فارسی، و مذهب شیعه را از عناصر اصلی هویت ایرانی میداند.[۲۶] بحث درباره هویت ایرانی از مشروطیت آغاز شد که در آن دوران، به باستانگرایی توجه مفرط گردید. به علاوه، «هویت فرهنگی ایرانیان دارای مؤلفه ها و بخش های گوناگونی است که با هویت ملی، هویت دینی، هویت قومی، و ... ارتباط پیدا میکند. همچنین اولین عنصر بنیادین هویت ملی ایرانی تاریخ است که دارای دو بخش اسطوره ای و تاریخی عینی میباشد. به علاوه، میتوان به زبان، آداب و رسوم، و ... نیز در زمینۀ هویت ایرانی اشاره کرد.[۲۷]
عناصر شکلدهنده و سازندهی هویت ملّی:
دربارهی عناصر شکلدهنده و سازندهی هویت ملّی ایرانی در آثار گوناگون سخن به میان آمده است . برخی دین را عمدهترین عنصر سازندهی هویت ملّی در نظر گرفته و عناصر دیگر به ویژه نقش استورگان و تاریخ باستانی ایران را ناچیز شمردهاند و برخی بیشترین اهمّیت را به عنصر باستانی داده و عنصر معنوی را نادیده گرفته و یا برخی، یکی از اصول، همچون زبان را دارای بیشترین نقش در شکل دادن به هویت ملی ایرانی دانستهاند.
به طور کلی باید به این امر توجه داشت که عناصر سازندهی هویت ملی ایرانی، آن عواملی هستند که در وهلهی نخست، جنبهی پایدار داشته و در طول چندین هزاره، همچنان نقش اساسی در تداوم سرزمینی و سیاسی آن بازی کرده و برخی عناصر نیز در طول دورانهای تاریخ ایران دگرگون شده و به شکلهای جدید جلوهگر گشتهاند. با این همه عارضیترین عنصرهای شکلدهندهی هویت ملی ایرانی از قدمت بسیار زیاد برخوردارند و دستکم مدت 14 سده از زمان ورود آنها به چهارچوب عناصر سازندهی هویت ملی ایرانی میگذرد. برخی عناصرِ عارضی هویت ملی ایرانی، همچون زبان فارسی، در واقع خود شکل تکاملیافتهی زبانهای کهنتر ایرانی است و به این ترتیب در عرصهی عناصر پایدار سازندهی هویت ملی ایرانی قرار میگیرد. مهمترین عناصر سازندهی هویّت ملی ایران را میتوان بر حسب تداوم و اهمیت به شرح زیر دانست:
1- تاریخ ایران:
تاریخ ایران یکی از عمدهترین عناصر سازندهی هویت ملی ایرانی است، چرا که بیانگر آغازینِ دورانهای شکلگیری روح جمعی و دیرینه بودن هویت ملی ایرانی است. البته باید به این نکتهی مهم توجه داشت که اصولاً تاریخ ایران از دو بخش عمدهی استورهای و تاریخی تشکیل شده است و این دو بخش در آثار تاریخی مربوط به ایران، به خوبی جلوهگر شده است.
استورگان ایرانی در چهارچوب دولتهای پی در پی سلسلههای اشکانی و ساسانی همچنان محفوظ ماندند و بر خلاف سایر استورگان منطقه، همچون استورگان میانرودان که به دلیل انقطاع تاریخی و نهادی (فقدان دولت) رو به فراموشی گذاشتند، پس از اسلام نیز همچنان مایهی مباهات ایرانیان بودند و در رستاخیز سیاسی ایران در قرن یکم هجری نقشآفرینی کردند. همین قدرت و جذبهی بخش استورگانی تاریخ ایران بود که بسیاری از پادشاهان تاریخ ایران پس از اسلام، نظیر سلطان محمود غزنوی، فرمانروایان شمال ایران (آلبویه و دیلمیان) و حتی شاه اسماعیل صفوی به آن مباهات میکردند و با رساندن نسب خود به سلسلههای استورگانی و شخصیتهای اسطورهای ایران، هَمّ و غَمّ خود را جهت استحکام دولت ایرانی و بازسازی فرهنگی، تاریخی، تمدّنی و سرزمینی آن به کار میبردند. بسیاری از ایرانیان نیز از طریق تداوم شیوههای روایتگونهی این تاریخ کهن و باستانی، همچون شاهنامهی فردوسی، به ویژه بخش استورگانی آن، با گذشتهی خود آشنا و به شناخت هویت ملی خود نایل میشدند
به همین جهت است که برخی از پژوهشگران ایرانی نقش استورگان ایرانی را در زنده نگاه داشتن تداوم تاریخی، سیاسی و فرهنگی ایران از همه مهمتر دانسته اند .در هر حال تاریخ ایران از دوران نخستین آن تا به امروز، شکلدهندهی نگرش و گاه شخصیت ایرانی بوده و بنیان مهمی برای شناخت ایرانیان از خود و شناساندن خود به دیگران و به عبارت دیگر هویت آنان به شمار میرود.
2- جغرافیا (سرزمین)
مفهوم «کشور» که معنای گستردهتر از وطن دارد و علاوه بر پیوندهای عاطفی، پیوندهای سیاسی ایرانیان را با سرزمین خود مشخص میکند از دورهی باستان به بعد برای ایرانیان، پیامآور محدودههای جغرافیایی و مرزهای ایران بوده است. ایران در واقع خود یک مفهوم سرزمینی نیز هست و به همین جهت واژهی «ایرانزمین» مشخصکنندهی محدودههای سرزمینی آن است. بر خلاف برخی دیدگاههای پُستمدرن یا نگاههای ایدئولوژیک قومگرایانه، ایران به مثابهی یک مفهوم جغرافیایی و یا به مفهوم «کشور»، مخلوق دوران مدرن نیست، بلکه از دیر هنگام یک پدیدهی «سرزمینی» را تداعی کرده است.
بسیاری از شاعران و نویسندگان ایرانی پس از اسلام، همین مفهوم سرزمینی را در قالب اشعار حماسی به ایرانیان زمان خود منتقل کردند و همچون فردوسی در بیتهای «چو ایران مباشد تن من مباد...» مفهوم جغرافیایی هویت ایرانی را با موجودیت ایرانیان یکسان دانستند. برخی از دیگر شاعران ایرانی همچون نطامی گنجوی، ایران را به منزلهی یک واحد سرزمینی، قلبِ زمین خواندهاند، و آن را با همهی جهان برابر دانستهاند:
همه عالم تن است و ایران دل / نیست گوینده زین قیاس خجل
چون که ایران دلِ زمین باشد / دل ز تن بِه بُوَد یقین باشد
این بیانات نه تنها نشانه ی نوعی علاقهی وافر به سرزمین ایران است، بلکه در نهایت فداکاری و از جان گذشتگی، یعنی از دست رفتن «تن» فانی در راه «دل» باقی، یعنی «ایرانزمین»، و در نهایت تلاش برای حفظ مرزها و بر آن اساس، ارزشهای ملی و تمدنی آن را سفارش میکند.
3- نهاد دولت:
اندیشهی دولت و آرمانشهری ایرانی که در ادبیات سیاسی کشور به شکل «شاهیِ آرمانی» تجسم یافته بود، عامل مهم رستاخیز سیاسی ایران و ظهور دولتهای محلی ایرانی پس از اسلام بوده است .اگر تاریخ و سرزمین ایران را دو پایهی اساسی تداوم هویت ایرانی بدانیم، نهاد دولت و اندیشهی شاهی آرمانی ، که در واقع به لحاظ فلسفی – سیاسی همان دولتِ آرمانی مبتنی بر عدالت و قدرت است، پایهی سوم آن را تشکیل میدهد.
در اندیشهی سیاسی ایران باستان در واقع این دولت است که پاسداری اصل تداوم تاریخی و سرزمینی ایران را به عهده دارد، و هر چه میراث سیاسی ایران، یعنی اندیشهی دولتِ مبتنی بر عدالت و قدرت، بیشتر بر اندیشهی شاهی آرمانی و ریشهی مردمی آن تطابق یابد، تداوم تاریخ و جغرافیای ایران آسانتر و مستحکمتر خواهد بود. انحراف دولت و رهبران دولت ایرانی از اندیشهی عدالت موجب دور شدن فرّه ایزدی از آنها خواهد شد و شکافی میان طبقهی حاکم و مردم ایران به وجود خواهد آورد که گسستهای تاریخی و سرزمینی را به دنبال خواهد داشت.
اندیشهی دولت عادل و مقتدر ایرانی در تمامی آثار تاریخی مربوط به ایران، چه بخشهای استورهای و چه تاریخی آن، نمودار است. در واقع همین خاطرهی تاریخی از دولت ایرانی در عصر استورگان و عصر تاریخیترِ اشکانی و ساسانی بود که به نخبگان ایرانیِ پس از اسلام برای احیای اقتدار ایران، انگیزه داد. بدون شک، بنیادگذاران دودمانهای محلّی ایرانی نظیر صفاریان، طاهریان، آلبویه، دیلمیان و سامانیان و دولتهای بعدی نظیر غزنویان و تمامی دولتهای ایرانی پس از حملهی مغول از وجود دولتهای مقتدر ایرانی پیش از اسلام آگاهی داشته و از آن انگیزه گرفتهاند.
اظهارنظرها، موضعگیریها و سیاستهای نخبگان حاکم، که در کتابهای تاریخی زمان خود آنها ثبت شده است، حاکی از این آگاهی تاریخی است. به علاوه، تلاشهای نخبگان محلی ایرانی برای احیای میراث سیاسی و تاریخی ایران از دوران استورگانی تا ظهور اسلام در قالب کتابهای نظم و نثر جدید، نظیر انواع شاهنامههای قبل از فردوسی بازتاب یافته است. خود شاهنامه، نشان از تأثیرگذاری میراث سیاسی ایران در تداوم دولت ایرانی و احیای سریع آن پس از گسستهای طولانی و یا کوتاه دارد. دولت ایرانی نه تنها عامل اصلی تداوم تاریخی و جغرافیایی ایران بوده است، بلکه وظیفهای اساسی برای ارتقای میراث ادبی، تمدنی و دینی آن نیز داشته است.
4- میراث فرهنگی
تاریخ، جغرافیا و اندیشهی دولتِ آرمانی ایرانی، در آداب و رسوم، سنتها، آیینها و آثار نثر و نظم بسیار متعددی ثبت شده است که میتوان از آن به مثابهی میراث فرهنگی ایران نام برد. این میراث شامل آداب و رسوم و آیینهایی است که از عهد واپسین تاریخ ایران تا به امروز همچنان تداوم یافته و بخشی جداناپذیر از هویّت و فرهنگ ملی ایرانی شدهاند. برخی از این آیینها همانند نوروز نه تنها در ایران کنونی، بلکه در فرای مرزهای آن، یعنی در حوزهی تمدنی ایرانی، گرامی داشته میشود و همهی جهانیان نیز آن را نشانهای از فرهنگ و میراث فرهنگی ایران میدانند. برخی از آداب و رسوم ایرانی پس از اسلام نیز در بستر دین جدید، همچنان تداوم پیدا کرد. برخی از این آیینها نظیر جشنهای سده و مهرگان - که در دورانهای اخیر گرامی داشته میشوند - همچنان در زمرهی میراث فرهنگی ایران قرار دارند.
میراث فرهنگی ایران همچنین کتابها و آثار برجستهای است که دربارهی تاریخ، گسترهی سرزمینی، آیینها و سنتها و اندیشههای دینی – فلسفی – سیاسی ایران به رشتهی تحریر درآمده است. در این زمینه به ویژه آثار منظوم پس از اسلام اهمیت فراوان پیدا میکند. آثار شاعران بزرگی همچون فردوسی، رودکی، نظامی، حافظ، سعدی، مولوی، ناصرخسرو، انوری، ابوسعید ابوالخیر، سنایی، عطار، خیام و صدها شاعر دیگر، دربردارندهی بخشهای مهم تاریخ، گسترهی سرزمینی، میراث سیاسی (نهاد دولت) و اندیشههای سیاسی، فلسفی و دینی ایرانیان است. مفاهیم والای شاهنامه، گلستان و بوستان سعدی، غزلیات حافظ، مثنوی معنوی و خمسهی نظامی و دهها اثر ادبی دیگر، گنجینههای گرانبهایی هستند که نه تنها نظایر آن را کمتر میتوان در سایر نقاط جهان یافت، بلکه شکلدهندهی روح و روان ایرانی در گذر تاریخ نیز بودهاند.
در کنار این آثار میراث ادبی ایران، زبان فارسی از اهمیّت والایی برخوردار میشود. گرچه بر خلاف نظر برخی از پژوهشگران، تنها نمیتوان به زبان فارسی به منزلهی عمدهترین عنصر سازندهی هویت ملی ایرانی اکتفا کرد، از آنجا که تمامی میراث ادبی، تاریخی، عرفانی، دینی و فلسفی اندیشهی ایرانی، و نیز اکثر کتابهای نظم و نثر مربوط به تاریخ و استورگان ایران به زبان فارسی نوشته شده است، این زبان را میتوان یکی از ارکان عمدهی هویت ملی ایرانی بهشمار آورد. زبان به عنوان مهمترین مولفه در ارتباط و تعاملات انسانی و حتی سازنده ی اندیشه است و حتی می توان آن را نگهبان هویت دانست و زبان فارسی رشته اصلی پیوند ایرانیان با تمدن گذشته شان می باشد .
5- مردم ایران:
توجه به نقش مردم ایران به منزلهی یکی از عناصر هویت ملی موجب درک درستتر ماهیّت هویت ملی و اندیشهی سیاسی ایرانی نیز خواهد شد. گذشته از آن در بازسازی و بازتعریف هویت ملی ایرانی و روزآمد ساختن منظومهی معنایی هویت ملی برای دوران معاصر، تمرکز بر جایگاه مردم ایران اهمیت ویژهای پیدا میکند.
در اندیشهی سیاسی ایران، مردم همیشه نقش محوری ایفا کردهاند، و تداوم و بقای سرزمینی، تاریخی و فرهنگی ایرانزمین همیشه رابطهی تنگاتنگی با جایگاهِ محوری مردم آن داشته است. بر خلاف برخی تصورها و برداشتهای رایج، استورگان و تاریخ ایران، بازتولیدِ نقش نخبگان سیاسی حاکم (پادشاهان) و محوریّت آنها نیست. تأکید اصلی فردوسی بر قهرمانانِ ملی ایرانی است که از درون مردم برخاسته و در حفظ تداوم تاریخی و فرهنگی و سیاسی ایرانزمین نقشآفرینی کردهاند.
توجه به مردم ایران، به مثابهی عنصر عمدهی سازندهی هویت ملی ایرانی، نه تنها موجب درک درستتر فلسفهی سیاسی ایران، بلکه باعث پویایی و تداوم هویت ملی ایرانی در حال و آینده نیز میشود، چرا که در دوران مدرن، پویایی و تداوم نظام و ثبات سیاسی، بر جایگاه مردم و حضور و مشارکت آنها و سه نکتهی زیر اساسی استوار است که هر سه، جایگاه خاصی در اندیشهی سیاسی ایران دارند:
الف) برابری در مشارکت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی
بهرغم وجود تفاوت در اندیشهها و باورهای گوناگون دینی و قومی، مردم ایران هویت واحد پیدا میکنند و در تمامی شؤون اجتماعی و سیاسی و اقتصادی از برابری برخوردار میشوند. مردم ایران فارغ از هر عقیده، دین و لهجه و زبانی میبایست نقش محوری در سیاستگذاریهای کشوری داشته باشند و از برابری در همهی زمینههای مشارکت در سرنوشت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران برخوردار شوند.
ب)برابری جنسیتی
بر خلاف تصور نادرست رایج، در فلسفهی اندیشهی سیاسی ایران نیز، به ویژه آنگونه که در حماسهی شاهنامه جلوهگر شده است، تبعض جنسیتی میان زن و مرد و خوار شمردن زنان از جایگاه چندانی برخوردار نیست، و در هیچ کجای شاهنامه زنان به خاطر زن بودن و یا به خاطر تعلق به قومها یا مذهبهای گوناگون خوار شمرده نشدهاند و حقوق آنها پایمال نگردیده است. زنانی همچون فرانک (مادر فریدون)، رودابه (همسر زال و مادر رستم)، تهمینه (همسر رستم و مادر سهراب)، ..از جمله چهرههای مردمی شاهنامه هستند که از آنها به شایستگی یاد شده است. بهاین خاطر پایبندی به برابری جنسیتی و اعمال آن از لازمههای اصلی سیاستگذاری ملی در چهارچوب هویّت ملی ایرانی است. همچنین در فرهنگ ایرانی و تاریخ ایران، بر خلاف جامعهی جاهلی عرب پیش از اسلام و حتی پس از آن، نگرش منفی دربارهی زنان به خاطر زن بودن کمتر وجود داشته است. احترام ایرانیان به چهرههای تاریخی زنان اسلام به ویژه حضرت فاطمه زهرا و حضرت زینب و نظایر آن و ستایش نقشِ اجتماعی و سیاسی آنها در زمانهی خود، بازتاب تأثیر نگرش و فرهنگ ایرانی نسبت به زنان و مسألهی جنسیت و برابری آن بوده است.
ج) حکومت مبتنی بر داد و دهش (عدالت)
در نظر گرفتن مردم ایران به مثابهی یکی از عناصر عمدهی سازندهی هویّت ملی ایرانی و درک جایگاه آنها در هویّت ملی ایرانی و تاریخ و میراث سیاسی و فرهنگی ایران موجب درک درستتر اندیشهی «عدالت» و «داد و دهش» در فلسفهی سیاسی ایران میشود.
6- دین
بخش مهمی از برداشت ما در باره ی خود و دیگران ،حاصل اعتقادات وباورهای دینی ماست .دین و مذهب در ایران از این لحاظ قابل توجه است که الهام بخش سایر موئلفه های هویتی نیز هست .ایمان به نقش عوامل غیبی و ماورالطبیعی در حیات عمومی انسان ها بخش برجسته ای از تاریخ مضبوط ایرانیان بوده است
پذیرش اسلام به هیچوجه متضاد با هویت ایرانی قلمداد نشد و بزرگترین فرهیختگان ادبی، فکری و سیاسی ایران که به رستاخیز ادبی، فرهنگی و سیاسی کشور همّت گماشتند، از مسلمانان معتقد و مؤمن بودند. در همان حال، همین مؤمنانِ مسلمان با تعصب تمام، میراث تاریخی، تمدنی، فرهنگی و سیاسی ایران باستان را زنده نگاه داشتند و زمینهی رستاخیز دولت ایرانی را فراهم کردند.
هویت ایرانی در زمان ظهور اسلام
اسلام در شرایطی ظهور کرد که امپراتوری های ساسانی و روم به واسطه ناملایمات داخلی و فقر گسترده ی فکری ،از پاسخ به پرسش های جدید عاجز مانده بودند هنگامی که ایرانیان اسلام را آیینی قابل قبول و استناد یافتند ،آزادانه با پذیرش آن ،به طور خردمندانه و دور اندیشانه بین مواریث ایرانی و تعالیم اسلامی رابطه برقرار کردند و خلا های موجوددرزمینه ی معنویت ،حکومت و مناسبات اجتماعی را با پیام های وحیانی و روشنگر اسلام رفو کردند و خود به سرامدان علم و ادب ،عرفان و فلسفه تبدیل شدند به طوری که صاحب نظران باور دارند ،بدون حضور و مشارکت ایرانیان شاید تمدن اسلامی شکل نمی گرفت.
با ورود دین اسلام به ایران هویت دینی ایرانیان خود را در سازگاری و همراهی با هویت اسلامی قرار می دهد هر چند هویت ملی نیز کماکان در کنار این عنصر سازنده هویتی به حیات خود ادامه می دهد و بر آن تأثیر می گذارد و از آن تأثیر می گیرد.
از زمان حمله اعراب مسلمان به ایران تا سال های آغازین قرن دهم هجری، بجز یک دوره چند ده ساله، دین رسمی و مذهب رسمی سنی بود. اما چند رویداد در این مقطع تاریخی نشان دهنده قوت و شدت حضور دین در سرزمین ایران بوده است.
تا زمان حمله مغول دستگاه خلافت عربی، بنی امیه و بنی عباس حامی مذهب سنی بود. اما بعد از سقوط عباسیان و دولتهای ایرانی تبار ترک نژاد که جملگی حامی خلیفه های عباسی بودند، سازمان دینی حاکم بر جامعه ایران دچار خلا شد و فلات ایران بار دیگر عرصه رقابت تاریخی ادیان شد. ایرانیان این بار دین مغول را نپذیرفته و در مقابل فرهنگ ایران بستری شد برای رشد مذهب تشیع. همان مذهبی که از قرن چهارم و با روی کار آمدن غزنویان در خراسان و با آن و زیر مجموعه های آن مقابله شد.
در میان دولتهای شیعی که همگی در رشد فرهنگ شیعه در ایران مؤثر بوده اند و شامل دولت شیعی طبرستان، دولت آل بویه، ایلخانان مغول بویژه غازان خان (محمد خدا بنده) و امرای سربداران، دولت صفویه نقش افزون تری داشته است. صفویان طی ۲۳۰ سال حکومت با طرح هویت شیعی برای ایرانیان توانستند ایران را به صورت هویت مستقل به وجود آورند.
یکی از مظاهر حضور دین دراجتماع ایران جنبش های اجتماعی هستند. اگر چه جنبش های اجتماعی می توانند معلول و نشأت گرفته از علتهای گوناگون باشند اما در بسیاری از این جنبشها عامل دین نقش تعیین کننده ای داشته است. یکی از مهم ترین نهضتهای اجتماعی متکی بر دین نهضت تنباکو بوده است که در نتیجه تعارض هویت دینی(اسلامی) با هویت ضد دینی یا استعمار پدید آمد. در این جریان موضع گیری مرجعیت دینی و استقبال مردم از حکم میرزای شیرازی بیانگر وجود زنده هویت اسلامی در جامعه عهد ناصری است و این هویت در موضوع قرارداد رژی فرصت تبلور یافت، تا چهره ای از خود در مقابل هویتهای غیر دینی نشان دهد.
همچنین در قضایای مشروطه و در جریان ملی شدن صنعت نفت در ایران نقش عامل دین و روحانیون برجسته است.
در جریان ملی شدن صنعت نفت، آیت ا... کاشانی در کنار دکتر محمد مصدق ضمن موضع گیری شفاف علیه انگلستان از مفاهیم مذهبی مثل جهاد، احکام دینی و دولت کافر انگلستان مکرر بهره می گرفت. او به ویژ دغدغه دفاع از هویت دینی، نفی سیطره بیگانگان و دفاع از حقوق مسلمانان را داشت.
پیروزی انقلاب اسلامی را می توان یکی از مهمترین جنبشها و نهضتهای اجتماعی قلمداد کرد که در آن نقش عامل دینی برجسته و مهم است. انقلاب اسلامی بعدها خود سرمنشا خیزشهای مذهبی در میان دین داران به ویژه در جهان اسلام شد و مبدا شکل گیری مجدد و احیاء هویت مذهبی در ایران شد چرا که منجر به شکل گیری نظام جمهوری اسلامی و تدوین قانون اساسی مبتنی بر دین اسلام و مذهب شیعه شد و از آن پس دولت دینی به عنوان یک نهاد سیاسی به باز تولید و احیاء هویت دینی ایرانیان همت گماشت
سازگاری هویت ایرانی با اسلام:
بدیهی است که ايرانيان علاوه بر اعتقاد به دين نوين يعنى اسلام داراى سابقه سياسى پيش از اسلام بودند و به مدت هزار سال قبل از ظهور اسلام يعنى قرن هفتم پيش از ميلاد تا قرن هفتم ميلادى داراى دولتهاى قدرتمندى نظير مادها هخامنشيان اشكانيان و ساسانيان بودند. به دليل همين سابقه سياسى و تاريخى بود كه ايرانيان پس از ظهور اسلام با حفظ اعتقاد به ايمان جديد به رستاخيز سياسى وفرهنگى خود دست زده در راه ارتقا و پيشبرد ميراث سياسى و فرهنگى ايران كوشش فراوان كردند.
ايرانيان نوعى سازگارى هوشمندانه ميان هويت ايرانى ودين اسلام بر قرار ساختند وبا ذكرتاريخ ايران پيش ازاسلام آن را در كنارشرح تحولات تاريخ اسلام مورد تجزيه وتحليل قرار دادهاند.ايرانيان در طول قرنهاى پس از اسلام، ميان هويت ملى خود(ايرانيت)و اعتقاد دينى خود (اسلاميت) سازگارى برقرار ساختند و هيچ گاه يكى از اين عناصر رادر برابر ديگرى قرار ندادند
نتیجه گیری:
از آن چه گفته شد می توانیم نتیجه بگیریم؛ عناصر شکل دهنده هویت ملی ایران را مجموعه منسجمی تشکیل داده که به هیچ وجه نمی توان تاثیر و یا تاکید بر یک عنصر بیش از دیگری کرد آنچه هویت ایران اسلامی را می سازد کل است که ضمن در برداشتن مجموعه اجزا خود ترکیبی خاص یافته و به جرات می توان اظهار کرد ؛ برای ملت ایران هویت ملی از اهمیت اساسی و حیاتی بر خوردار است به طوری که در طول تاریخ هر گاه احساس کرده اند هویت ملی آنان با تهدید مواجه شده به شدت واکنش نشان داده اند( برای نمونه در جنگ چالدران هجده هزار سرباز ایران در مقابل دویست هزار سرباز ترک و بلغار و .. جنگیدندو یا در دوره دوم جنگ با روسیه با اعلام جهاد توسط علما ،دهها هزار ایرانی سرازیر جبهه ها شدند همچنین جنگ تحمیلی که رژیم صدام به حمایت آمریکا اقدام نمود ملت ایران با واکنش شدید خود هویت ملی خود را حفظ نمودند.)
از آنجا که اقداماتی توسط دولتهای متحد غربی برای تخریب هویت ملی ایرانی صورت گرفته مانند ساخت فیلم های سینمایی توسط هالیوود(فیلم300)و ..جامعه ی ایران برای نگهداشت و پایداری هویت خود و حتی جهانی سازی هویت ایران اسلامی همواره اقداماتی انجام داده است به عنوان مثال ؛ دكتر محمدرضا مجيدي ، سفير و نماينده دائم جمهوري اسلامي ايران در يونسكو، پاريس در پاسخ به این سوال که درباره تبيين هويت ايراني ـ اسلامي در تعامل با جامعه جهاني چه تلاشهايي صورت گرفته است ؟ وی در قسمتی از صحبت های خود بیان می کند: برنامههايي براي شناساندن ظرفيتهاي غني فرهنگ و تمدن ايراني ـ اسلامي تعريف شده است تا جايگاه ايران فرهنگي در منطقه و جهان بيش از پيش روشن شود. همچنين جهت ارتقاي آگاهيهاي بينالمللي نسبت به پيشرفتها و دستاوردهاي جمهوري اسلامي ايران در عرصههاي علمي، فرهنگي و آموزشي، اين نمايندگي با همكاري نهادها و سازمانهاي مختلف كشور برنامههايي را اجرا نموده يا در دست اجرا دارد و سعي كرده است فعاليتهاي مربوط به ايرانشناسي و گسترش زبان و ادب فارسي را نيز تقويت نمايد.
و در قسمتی دیگر اضافه می کند:... در واقع ايران اسلامي در حوزههاي فعاليت يونسكو حرفهاي زيادي براي گفتن دارد كه بايد با تحرك بيشتر مراكز علمي كشور اعم از دانشگاه و حوزه و استفاده از زبان بينالمللي نسبت به عرضه انديشههاي بلند ديني و مفاهيم ارزشمند فرهنگ ايراني و اسلامي اقدام كنند و مراكزي چون يونسكو تريبون مناسبي براي اين امر است.
همچنین در قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه جمهوري اسلامي ايران (1394 ـ 1390):فصل اول را به فرهنگ اسلامي ـ ايراني اختصاص داده شده و در ماده1چنین بیان شده است:دولت موظف است با همكاري ساير قوا « الگوي توسعه اسلامي ـ ايراني» كه مستلزم رشد و بالندگي انسانها بر مدار حق و عدالت و دستيابي به جامعهاي متكي بر ارزشهاي اسلامي و انقلابي و تحقق شاخصهاي عدالت اجتماعي و اقتصادي باشد را تا پايان سال سوم برنامه تدوين و جهت تصويب به مجلس شوراي اسلامي ارائه دهد. اين الگو پس از تصويب در مجلس شوراي اسلامي مبناي تهيه برنامه ششم و برنامههاي بعدي قرار ميگيرد.
پیشنهاد:
اگر فردی خانه اش را گم کند می توان به او کمک کرد تا به خانه اش برگردد اما اگر خودش را گم کرد به این راحتی ها نمی توان خودش را به او شناساند . و اگر فرد خود گم کرده اینچنین مشکلات داشته باشد وای بر ملتی که به این آسیب دچار گردد که در آن صورت بسیار بد روزگاری خواهد داشت ودر این حال بر ما واجب است که با تمام قوا در شناخت هویت ایرانی برای جوانان تلاش کنیم تا سد محکمی برابر تهاجم فرهنگی دشمنان ایران اسلامی بسازیم تا خدای نکرده جز گروه ضالین نگردیم.
جنگ هویت که دشمن آغازگر آن است و اکنون به مثابة تهدیدی نیرومند تلقی میشود، در صورت برنامهریزی کلان و بسیج نیروها و نخبگان، قلمداران و هنرمندان و نظریهپردازان برای مقابله با آن ، میتواند به فرصتی ارزشمند برای تعمیق و گسترش هویت ایرانی تبدیل شده و موجب بسط این هویت شکوهمند و پیامهای شیعی و آزادیخواهانه آن در منطقه بخصوص جهان تشیع و جهان اسلام گردد که در این صورت به تهدیدی قدرتمند و زوال ناپذیر علیه آغازگران جنگ هویت و عوامل آنها تبدیل میگردد.به هوش باشیم و بصیرت و هوشیاری ایرانی داشته باشیم وگرنه اهالی روم و فرنگستان و ترکیه و تاتار و اعراب حجاز و روس و و و که امروز پول خرج می کنند و برنامه ماهواره مجانی می گذارند و دکترای افتخاری به بعضی از ما می دهند و اقامت مشمئز کننده در غرب را به ما با خواری و خفت می دهند و شبانه روز برایمان فیلم و سریال خوش آب و گل صورتی و بنفش ..پخش می کنند و وقتی در جهت سیاستهای فریبنده شان قرار می گیریم ما را به بهانه یک کتاب و مقاله و فیلم که با سیاستهایشان همخوان باشد تحویل می گیرند و «شما» خطاب می کنند؛ کارشان که به نتیجه برسد، «شما» را به «تو» و «تو» را به «هیچ» بدل می کنند.
نکته آخر
منابع
1-کچوئیان، حسین. تطورات گفتمان های هویتی ایران: ایرانی در کشاکش با تجدد و مابعد تجدد. تهران، نشر نی، (۱۳۸۷).
2-کامیل، احمدی. بررسی صلحمدار چالش هویت قومی در ایران، (مطالعهای به شیوه GT در بین پنج گروه قومی ایران)، نشریه علمی مطالعات پژوهشی در علوم انسانی و علوم اجتماعی، شماره ۶۳ ، ص ۶۵ - ۹۳ . [۱]
3-احمد، اشرف. هویت ایرانی در بین ایرانیان خارج از کشور، تهران، بولتن فرهنگی معاونت امور بین الملل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، جلد دوم سنت و تجدد، (۱۳۷۸)، ص ۵۲۲.
4-فرای، ریچارد. هویت ایرانی در دوران باستان. ایراننامه، شماره ۴۷ ، (۱۳۷۳)، ص ۴۳۵ و ۴۳۶.
5-احمدی، کامیل. از مرز تا مرز (پژوهشی جامع در باب هویت و قومیت در ایران). لندن، انتشارات مهری. چاپ اول. (۱۴۰۰). ص ۷۱.
6-زاهد، سعید. هویت ملی ایرانیان، مجله راهبرد یاس، سال اول ۱۳۸۷، شماره چهارم، صفحه ۱۲۹ الی ۱۳۸.
7-ابوالحسنی، سیدرحیم. .مولفه های هویت ملی با رویکردی پژوهشی، زمستان ۱۳۸۷[۲], دوره ۳۸, شماره ۴ ; از صفحه ۱ تا صفحه ۲۲.
8-«فلاح، مرتضی. نقش زبان فارسی در گسترش هویت ملی و فرهنگی ایران، مطالعات ملی تابستان ۱۳۸۷، شماره ۳۴، ص ۳ - ۳۰».
9-تاریخ ادیان و مذاهب در ایران، عباس قدیانی، ۱۳۸۱، ISBN 964-94224-3-9 صفحههای ۱۲۹، ۲۳۴، ۲۴۱، ۲۴۲.
10-احمدی، کامیل. از مرز تا مرز (پژوهشی جامع در باب هویت و قومیت در ایران). لندن، انتشارات مهری. چاپ اول. (۱۴۰۰). ص ۷۳.
11-«زبان فارسی در افغانستان».
12-«زبان فارسی در افغانستان. دانشنامه ایرانیکا».
13-«زبان فارسی در تاجیکستان».
14-«جایگاه و تعداد گویشوران زبان فارسی در تاجیکستان. دانشنامه ایرانیکا».
15-رحماندوست، مصطفی، فوت کوزهگری: مثلهای فارسی و داستانهای آن، تهران: انتشارات مدرسه، چاپ دوم: ۱۳۸۷، پیشگفتار. شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۸۵۸۱۲۴.
1-6«گزارش دانشگاه تگزاس از زبان فارسی».
1-7«زبان فارسی در سطح جهان».
18-«United Language Group».
19-«گزارش واشنگتن پست از زبان های دنیا».
20-«University of Toronto - school oF countinuing studies».
21-«زبان فارسی در ازبکستان».
22-«احمدی، کامیل. بررسی صلح مدار چالش هویت قومی در ایران (مطالعهای به شیوۀ GT در بین پنج گروه قومی ایران)، نشریه علمی مطالعات پژوهشی در علوم انسانی و علوم اجتماعی. شماره ۶۳، تابستان ۱۴۰۰، ص ۵۰ - ۶۴». [۳]
23-مفتخری، حسین. جستارهای تاریخی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال چهارم، شماره دوم، پاییز و زمستان ۱۳۹۲ ص ۹۳ - ۱۱۱ . [۴]
24-احمدی، کامیل. از مرز تا مرز (پژوهشی جامع در باب هویت و قومیت در ایران). لندن، انتشارات مهری. چاپ اول. (۱۴۰۰). ص ۷۵.
25-رجایی، فرهنگ. مشکل هویت ایرانیان امروز، تهران، نشر نی. (۱۳۸۲)، ص ۴۷۷۱.
26-کدی، نیکی. ایران دوران قاجار و برآمدن رضاخان، تهران، انتشارات ققنوس، (۱۳۸۱)، ص ۱۰۲۲.
27-احمدی، حمید. ایران هویت، ملیت، قومیت. تهران، مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، چاپ اول، (۱۳۸۳)، ص ۱۶۹.
منبع:
http://sassanids.com/%D9%87%D9%88%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%9B-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C-%DB%8C%D8%A7-%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%9F/
http://sociologytehran.blogfa.com/post/22
https://fa.wikipedia.org/wiki/