شعر کودکانه درباره مهربانی
جمعه 22 بهمن 1400 6:18 PM
شعر کودکانه درباره مهربانی
بیایید با هم بخندیم
اما به هم نخندیم
در غم و غصه رو
به روی هم ببندیم
بیایید با صفا باشی
مبیرنگ و ریا باشیم
نبینیم عیب هم رو
پنهان کنیم اون ها رو
ببین که دل شکستن
یا که مسخره کردن
از دوستی خیلی دوره
جاش دشمنی میاره
********
شعر کودکانه در مورد مهربانی
مهربانی را اگر قسمت کنیم ٬
من یقین دارم به ما هم میرسد
آدمی گر ایستد بر بام عشق
دستهایش تا خدا هم میرسد….
********
شکر می کنم خدا
هر کجا فقط تو را
مهربان تر از همه
ای امید قلب ما
ای که آفریده ای
ابر و باد و آسمان
آفریدۀ تو هست
این جهان و آن جهان
********
با این دو دست کوچکم
دست می برم پیش خدا
با دل پاک و روشنم
دعا کنم، دعا، دعا
باز ای خدای مهربان
بشنو دعا های مرا
دعا برای مادرم
دعا به شادی بابا
به خانه ها صفا بده
به جان ما وفا بده
********
شعر در مورد مهربانی
مهم نیست چه شکلی هستیم
مهربونی ها ما رو تبدیل به زیباترین آدمهای دنیا می کنن.
حالا که آمده ای ، چترت را ببند
در ایوان این خانه جز مهربانی نمی بارد
مهربونیات زیاده که هنوز خوب و صبوری
مثل یک حس قشنگی حتی وقتی خیلی دوری
********
ایمان داشته باش که کمترین مهربانی ها از ضعیفترین حافظه ها پاک نمیشوند
پس چگونه فراموش خواهی شد تو که پیشه ات مهربانی است
********
مهربانی نقش هر نقاش نیست
هر که نقشی را کشید نقاش نیست
نقش را نقاش معنا میدهد
مهربانی نقش یار است حیف که یار نقاش نیست
********
با مادر خویش مهربان باش
آماده ی خدمتش به جان باش
با چشم ادب نگر پدر را
از گفته ی او مپیچ سر را
چون این دو شوند از تو خرسند
خرسند شود ز تو خداوند
********
شعر زیبای کودکانه درباره مهربانی
اگه آفتاب میسوزونه بی خیال آخه تو سایه بونی
اگه آدم ها وفا ندارند بی خیال آخه تو مهربونی
اگه من واست میمیرم بی خیال آخه تو لایق تر از اونی که میدونی
********
به مادر گفتم آخر این خدا کیست؟
که هم در خانه ما هست و هم نیست
تو گفتی مهربان تر از خدا نیست
دمی از بندگان خود جدا نیست
چرا هرگز نمی آید به خوابم
چرا هرگز نمی گوید جوابم
نماز صبحگاهت را شنیدم
تو را دیدم خدایت را ندیدم
به من آهسته مادر گفت: فرزند
خدا را در دل خود جوی یک چند
خدا در بوی و رنگ گل نهان است
بهار و باغ و گل از او نشان است
خدا در پاکی و نیکیست فرزند
بود در روشنایی ها خداوند
گردآوری: بخش کودکان بیتوته