0

وطن‌دوستی یا وطن‌پرستی؟/ وطن دوستی؛ از ادعا تا واقعیت

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

وطن‌دوستی یا وطن‌پرستی؟/ وطن دوستی؛ از ادعا تا واقعیت
یک شنبه 10 بهمن 1400  2:12 PM

یادداشتی از مصطفی عباسی‌مقدم؛

وطن‌دوستی یا وطن‌پرستی؟/ وطن دوستی؛ از ادعا تا واقعیت

وطن‌دوستی یا وطن‌پرستی؟/ وطن دوستی؛ از ادعا تا واقعیت

هر چند در حب وطن بایستی اعتدال و منطق و بالاتر از هم اصول و ارزش‌های دینی را رعایت کرد. حقیقت این است که آثار و نتایج ثمربخش و مهمی در پی حب وطن تحقق می‌یابد.

به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر به قلم مصطفی عباسی مقدم، استاد دانشگاه کاشان و مشاور پژوهش معاونت قرآنی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نوشته شده است که در ادامه می آید؛

همواره بحث وطن و گرایش به آن در میان ملل مختلف به خصوص ملت محبت‌ورز و دوستی‌مآب ایران مطرح بوده و حتی توانسته است بسیاری از عوامل اختلاف و تفاوت مانند قومیت‌ها و مذاهب را تحت‌الشعاع خود قرار دهد و عامل وحدت و همبستگی در کشور گردد. در این مباحث می‌خواهیم از جوانب مختلف مفهوم و کارکردها و احیانا آفات وطن‌دوستی را بکاویم و ابعاد دیگر آن مثل وظایف ما در قبال وطن را بیشتر و عمیق‌تر بررسی کنیم تا بدانیم چه باید گفت درباره این وطن و چه باید کرد و چه رفتاری در برابر دوست و دشمن با محوریت این میهن مقدس باید انجام داد.

اهمیت و ارزش وطن

نخست آن‌که همه یا اغلب انسان‌ها نوعی دلبستگی و شیفتگی به وطن و میهن خویش دارند اما میزان دل‌دادگی و سرسپردگی، گاه به حدی است که مال و جان به پای آن فدا می‌شود و گاهی در حد شعار و اظهار همدردی و نشان دادن علاقه است. فرق است میان آن کس که تنها حاضر است در سرزمین خود در کمال امنیت ندای ایران، ایران سر دهد و آن کس که در دفاع از کیان و دین و ارزش‌های ایرانی حتی در خارج از خاک وطن جهادگرانه سر دهد و جان خویش قربانی حفظ دستاوردهای مادی و معنوی وطن نماید.

از سویی این مفهوم یا این پدیده آن‌قدر اثرگذار و جایگزین در جهان و اندیشه انسان است که بسیاری از درگیری‌ها و جنگ‌ها با محوریت آن، میان اقوام و کشورها و ملت‌ها صورت گرفته و جان بسیاری از انسان‌ها را ستانده است، البته این ناشی از گرایش افراطی یعنی وطن‌پرستی به جای وطن‌دوستی است.

وطن دوستی یا وطن پرستی؟

شکی نیست که پرستش ویژه خداست و این تعبیر حتی اگر از روی آسان‌گیری و تساهل به کار رود، چندان مطلوب نیست. دوستی خانه و کاشانه و شهر و دیار و وطن به عنوان مرکز و محل، که در واقع، زمین رشد و نمو و زمینه‌ تعالی انسان و جامعه انسانی است، امری پسندیده است و هرگونه احترام و تکریم آن نیز جا دارد. اما اگر قرار باشد همه ارزش‌های انسانی و دینی و اخلاقی تحت‌الشعاع ارزش وطن قرار گیرد، قطعاً به انحراف و نابهنجاری اخلاقی و خطای انسانی منجر خواهد شد. همان چیزی که از امثال هیتلر و صدام تحت عنوان نازیسم آلمانی و عرب‌گرایی و ناسیونالیسم عربی دیدیم و حاصل آن نابودی ارزشها و آثار ملت‌های مختلف بود.

مرز بین وطن‌دوستی و وطن‌پرستی آن‌گاه روشن می‌شود که در عمل مجبور به اولویت‌بخشی به برخی امور باشیم، مثلا اگر میل و گرایش به وطن اقتضاء کرد که دروغ و دغل را پیش گیریم و یا به خاطر پای‌بندی به وطن به ستمگری و اجحاف عادت کنیم و در حق دیگران یا ملت خود بپذیریم اینجا وطن‌دوستی جنبه‌ منفی می‌یابد، یعنی می‌شود وطن‌پرستی در برابر خداپرستی و اخلاق‌مداری.

توجه و اهتمام قرآن به وطن

جالب است که قرآن به طور منطقی و فطری، وطن را مورد توجه قرار داده و از آن بی‌تفاوت نگذشته است. به مکه سوگند یاد می‌کند و به عنوان وطنی محترم و قابل اعتنا و قابل سوگند خوردن ذکر می‌کند: «لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ*وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ» به این سرزمین تو که مکه است سوگند. ریشه این توجه به وطن نیز در قرآن از آنجا ناشی می‌شود که اسلام عنایتی توأمان و دوجانبه به دنیا و آخرت و ماده و معنا دارد و هرگز نگاهی یک‌سویه و تک‌بعدی به دنیا و آخرت انسان نداشته است. وطن و سرزمین یکی از ارکان دینداری انسان مؤمن است و شرایط زمانی و مکانی‌ای که ایمان و اخلاق و تعالی همه جانبه فرد را باعث گردیده، ارزش تکریم و تحسین و بزرگداشت دارد و از این رو در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)  تکریم وطن در بیان و عمل دیده می‌شود که در سطور آینده در این مورد بیشتر بیان خواهیم کرد.

کارکردهای وطن

قبل از آنکه سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) را درباره وطن بازگوئیم قدری درباره نتایج و کارکردهای وطن جستجو و گفتگو کنیم. وطن به انسان هویت می‌دهد و او را به شایستگی از دیگران متمایز می‌نماید. بدین لحاظ همواره در نام بردن از افراد و گروه‌ها و حتی مکاتب و جریانات، نخستین چیزی که نسبت‌ها با آن بیان می‌شود مکان نشو و نما و اقامت فرد است. نجفی، قمی، مکی، مدنی، بطحایی، تهرانی، کاشانی، شیرازی، نهاوندی، بهبهانی، اهوازی و ... همه نسبت‌های بزرگان ما هستند که هم هویت‌بخش و هم مایه ارزش‌گذاری و مباهات دوسویه‌اند ، هم برای آن سرزمین و هم برای آن شخص.

انسان بی‌وطن احساس بی‌هویتی و بی‌پشتوانگی می‌کند و در تندباد حوادث و فراز و نشیب‌ها بسیار احساس خلأ خواهد کرد. پس یکی از تکیه‌گاه‌ها و در نتیجه دلبستگی‌های انسان، وطن و خاک و سرزمین است و این دلبستگی با سایر ارزش‌های علمی و معنوی و اخلاقی منافاتی ندارد، بلکه مکمل و کامل‌کننده آنهاست به ویژه در مورد سرزمین‌های خوش‌نام و دارای سابقه ارزشمند تمدنی و دینی و فرهنگی.

وطن، آرامش و آسایش می‌بخشد که از اولین و مهم‌ترین کارکردهای وطن است. اساسا وطن جذابیت و جمعیت بیشتری می‌یابد که آرامش بیشتری به فرزندان خود ببخشد. در مورد ارم سرزمین قوم عاد، قرآن می‌فرماید: از حیث عمران و آسایش به گونه‌ای بوده مثل آن در دنیا وجود نداشت «لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلَادِ» سرزمین قوم شعیب در بهترین شرایط اقتصادی و درآمد بود که از همه جا برای تأمین معاش و تجارت به آنجا آمد و شد می‌کردند و در نتیجه درآمد و آسایش قابل توجهی داشتند. مکه نیز وطنی مطلوب و محل تلاقی افراد و اقوام و بزرگان ملل مختلف بود و افتخار خدمت‌رسانی و سقایت حجاج و کلیدداری و غیره در آنجا بسیار اهمیت داشت و درآمد و احترام و مقام و آسایش بسیاری نصیب مکیان می‌کرد.

وطن همچنین امنیت می‌دهد و دل هموطنان را قرص و محکم می‌کند که در برابر هر دشمن و مهاجمی، یک ملت همچو کوه ایستاده‌اند و به دفاع خواهند پرداخت. هر گاه چنین احساسی در قبال وطن وجود داشته باشد نشان از اقتدار یک ملت در ضعف دشمنان اوست و این امنیت، ناشی از یک وطن به معنای واقعی است.

وطن فرهنگ‌ساز و تمدن‌پرور است. اگر زندگی جمعی آحاد جامعه به صورت همه‌جانبه از لحاظ علمی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی، دینی و غیره شکل بگیرد حاصل آن در طول دورانی مشخص یک تمدن و فرهنگ مستقل و قابل ارائه در جهان است، لذا می‌بینیم برخی خاک‌ها و سرزمین‌ها که عناصری همچون دانش، دین، تلاشگری، اخلاق و مدیریت بیشتری داشته اند به تمدن و فرهنگی جهانی دست یافته‌اند و به وطنی ارزشمند و قابل احترام تبدیل شده‌اند و برخی دیگر که به گونه‌ای دیگر بوده‌اند از چنان آوازه‌ای ندارند.

وطن ما ایران قطعا از آن وطن‌ها و سرزمین‌هایی است که همه ارزش‌های فوق را یک‌جا داشته و دارد، سرزمین کهن و دیرین، سرزمینی مملو از افتخارات، اسطوره‌ها، دارای تنوعی از شرایط اقلیمی و جغرافیایی که خود جاذبه‌ای خاص به آن می‌بخشد. ملتی حاوی و جامع احترام و تیره‌های گوناگون و متنوع، سرزمینی با گرایش‌های دینی قوی و مذاهب اصیل و همساز و به دور از خشونت و واپس‌گرایی.

آفات و مشکلات وطن

از منظر قرآن، وطن ارزشمند است، لکن نه هر وطنی و نه همیشه، یعنی این قاعده استثناء هم دارد، یعنی گاهی انسان باید وطن خود را در عین احترام و ارزش ترک کند. مگر پیامبر(ص)، مکه را دوست نداشت؟! اما برای انجام فرمان الهی و ادامه دین او هجرتی دشوار به مدینه سامان داد و حتی او و یارانش سختی‌های بسیار در این هجرت کشیدند.

قرآن در شرایطی هجرت را برای خروج از سرزمین ظلم به سرزمین عدالت و دین صحیح لازم می‌شمرد و به گروهی خطاب می‌کند: آیا سرزمین خدا بزرگ نبود که در آن مهاجرت کنید و فضای بهتری برای عبادت خدا بیابید. «أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا... » یا این سخن مستضعفان را عذر قابل قبولی می‌داند که دعا می‌کردند: « رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا: ای خدا ما را از این قریه و سرزمینی که ساکنان آن ظالمند خارج کن و برای ما یاور و نصیری قرار ده» و در جای دیگر می‌فرماید: و هر کسی از خانه و کاشانه خود به سوی خدا و برای خدا مهاجرت کند و در این هجرت جان خویش از دست دهد پاداشش بر خداوند خواهد بود «وَمَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَی اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ ...» و باز در جای دیگر توفیق و گشایش را برای مهاجران الی الله تضمین می‌کند: «وَمَنْ یُهَاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُرَاغَمًا کَثِیرًا وَسَعَةً» و هر کسی در راه خدا مهاجرت کند قطعا در زمین گشایش و راه حلی پیدا خواهد کرد.

خلاصه آنکه وقتی در اثر شیوع ظلم و ستمگری و یا کفر و شرک ورزی نسبت به خدای واحد و یا رواج اخلاق نابهنجار و روشهای نامطلوب زندگی، امکان حیات مطلوب و دیندارانه و عبادت حق برای انسان مهیا نباشد انسان مؤمن بایستی برای رهایی از این آفات و آسیب‌ها، سرزمین دیگری را برای وطن خویش برگزیند و دوام دین و معنویت خود را در آن به همراه آسایش متعارف بجوید.

روایات حب الوطن

در سیره تابناک پیامبر و امامان(علیه السلام)، رهنمودهای آموزنده‌ای در کیفیت برخورد با وطن‌گرایی دیده می‌شود که معروف‌ترین آنها روایت مشهور «حب الوطن من الایمان» است که در کتاب وسائل‌الشیعه و سفینة‌البحار ذکر شده است. درباره سند این روایت شواهد و اعتبار و حجیت اندک است اما از آنجا که از سوی حکم عقل هم تأیید می‌شود و مکان زندگی و ولادت و جامعه و محیطی که انسان در آن زیست می‌کند جزئی از عوامل یاری‌رسان در عبادت و دینداری و رشد شخصیت انسان مؤمن است می‌تواند قابل احترام و جزئی از عوامل ایمان او باشد، نمی‌توان در برابر آن به مخالفت پرداخت. از سوی دیگر روایات دیگری در اهتمام وتوجه به وطن از پیامبر(ص) و دیگر پیشوایان رسیده که مفاد حدیث فوق را تحکیم و تأکید می‌نماید. ازجمله اینکه پیامبر(ص) نسبت به مکه و مدینه علقه‌ای در دین داشت و آن را به زبان و رفتار نشان می‌داد. فرمود: اللهم حبب الینا المدینه کما حببت لنا مکه و صححها لنا و بارک لفا فی صاعها و... : خدایا مدینه را محبوب ما قرار بده همان گونه که مکه را محبوب ما کردی و برای ما در صحت و برکتش برار و...». و گفته اند پیامبر(ص) هر گاه از سفری به مدینه بازمی‌گشت حرکت مرکبش را در نزدیکی مدینه تندتر می‌کرد تا سریع‌تر به موطن خود برسد.(عسقلانی در شرح صحیح بخاری این نکته را آورده است.)

از حضرت فاطمه(س) دخت گرامی نبی نیز نقل شده که فرمود: «کان رسول لعشرة اشیاء فامنه الله منها: رسول خدا از ۱۰ چیز نگران بود و خداوند او را در مورد آنها در امان قرار داد و نگرانیش را رفع کرد. ازجمله از فراق وطنش مکه نگران بود. پس خداوند با این آیه نگرانیش را برطرف فرمود: «إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرَادُّکَ إِلَی مَعَادٍ: همان خدایی که قرآن را بر تو واجب کرده تو را به مکه بازخواهد گرداند.» و بعد از چند سال با فتح مکه به وطن خود بازگشت. این نشان دهنده آن است که پیامبر(ص) نسبت به وطن اولیه خود، به خصوص که مهد خداگرایی و عبادت حق بوده، علاقه و کشش ویژه ای داشته است، البته معلوم است که این دوستی بیشتر از دوستی نسبت به خدا و توحید نیست چون اگر این دوستی در مقابل هم قرار گیرند حب خدا برگزیده می‌شود و همین پیامبر(ص) است که وقتی دنیا را به او عرضه می‌کنند می‌فرماید اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهید دست از این رسالت و عقیده بر نمی‌دارم.

اینجاست که این مفهوم و تعبیر زیبا از شاعر گرانقدر به خاطر می‌آید که وطن اصلی جایی است که نام و یا خدا و عبادت او رایج باشد؛ این وطن، مصر و عراق و شام نیست/ این وطن شهری است کو را نام نیست.

وطن در عرفان

خوب است در این‌جا به دیدگاه عرفان نیز در این زمینه اشاره کنیم. شاید مولانا نیز شعر فوق را با توجه به رهیافت عرفانی گفته باشد و منظور از وطنی که او را نام نسبت در منظر او همان وادی سیر و سلوک عرفانی باشد که هرگز تعیین و تشخص و سرزمین خاص را باطل می‌داند و شأن عارف را بالاتر از آن‌که به چیزی حتی وطن خویش وابسته و دلبسته باشد می‌شمرد. بنابراین در عرفان مفهوم مجازی وطن مطرح گردیده یعنی همان فضای عبادت و دینداری و ایمان در برابر فضای کفر و شرک و نفاق و ریا که انسان مؤمن باید از آن به دور باشد حتی اگر در وطن ظاهریش باشند، البته این معنای عرفانی، چندان بیگانه از ادبیات دینی نیز نمی‌باشد. هم در قرآن و هم در روایات، تعابیری از هجرت و سلوک وجود دارند که همان وطن معنوی و الهی را تداعی می‌کنند مانند اینکه بعد از قصه ابراهیم(ع) می‌فرماید: «فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَی رَبِّی: پس لوط به او ایمان آورد و گفت: من مهاجر به سوی خدایم هستم» و در جای دیگر ابراهیم(ع) گفت: «إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَی رَبِّی سَیَهْدِینِ: من به سوی خدایم می‌روم و او مرا هدایت خواهد کرد و در روایات معروف اخلاقی هم از مفهوم هجرت برای بیان خروج از گناهان و رذایل به سوی وادی طاعت و فضائل استفاده شده است: «فمن کانت هجرته  الی الله و رسوله فهجرته الی الله و رسوله...».

آثار حب‌الوطن

هر چند در حب وطن بایستی اعتدال و منطق و بالاتر از هم اصول و ارزش‌های دینی را رعایت کرد و خلاصه نبایستی آن‌را در مرتبه یک احساس و شور جمعی و ملی متوقف نمود، اما حقیقت این است که آثار و نتایج ثمربخش و مهمی در پی حب وطن تحقق می‌یابد که عبارتند از: 

۱-  تقویت همبستگی ملی، اعتماد به نفس ملی و در نتیجه اقتدار و حاکمیت ملی یک کشور

۲-  عمران و آبادی سرزمین‌ها و بلاد در اثر مشارکت و اعتماد عمومی و سرمایه‌گذاری مادی و معنوی آحاد جامعه، همان طور که در روایات جالب دیگری از امام علی(ع) نقل شده است که فرمود: «عمرت البلدان یجب الاوطان» (بحارالانوار، ج ۷۸) چه بسا سرزمین‌ها که در سایه حب و آباد شده‌اند.

۳-  دفاع جانانه و همه جانبه از ارزش‌ها و باورها و نیز از خاک و سرمایه‌های یک ملت و وطن

 

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها