سرچشمه شادی کجاست؟
دوشنبه 20 دی 1400 12:12 PM
شادی خواستنی ترین و شیرین ترین احساس بشر است.زن و مرد،پیر و جوان،ثروتمند و فقیر پیوسته در جست و جوی شادی اند و کیفیت زندگی خود را براساس میزان شادی شان می سنجند.از این رو انگیزه بسیاری از رفتارهای ما شاد شدن است.حتی زمانی که با بیماری و تنگدستی، عدم امنیت و بی اعتمادی،نادانی و بی عدالتی می جنگیم،می خواهیم این عوامل اندوه را از زندگی خویش برانیم تا زمینه را برای ورود شادی فراهم کنیم.با گذشت زمان و به تجربه آموخته ایم که تا میهمان ناخوانده غم را از دل بیرون نکنیم،نمی توانیم پذیرای احساس دلنواز و شیرین شادی باشیم.امروزه در نتیجه پژوهش های علوم مختلف شواهد و یافته های بسیاری در مورد شادی وجود دارد.این یافته ها نشان می دهند که احساس شادی علاوه بر آنکه شیرین و دل انگیز است،وجودش سلامت و عمر انسان را افزایش می دهد و سبب برقراری پیوند محبت آمیز میان افراد،جلوگیری از آسیب های اجتماعی،و رشد و آرامش جامعه بشری می شود.حتی بقای بشر را وابسته به گرایش او به شادی و گریزش از درد دانسته اند.براساس دانسته های گذشته و یافته های جدید،شادی از نیازهای اساسی انسان بوده و حق مسلم همه افراد است.بسیاری از متفکران بهترین جامعه را جامعه ای می دانند که بیشترین شهروندان شاد را داشته باشد.بنابراین همه مسئولان جامعه و تک تک افراد بر خود لازم می دانند که برای افزایش شادی های همگانی و فردی تلاش کنند.دولت هایی که بخواهند شادی مردم را افزایش دهند کارشان را با ریشه کن کردن یا به حداقل رساندن بیماری و بیکاری،عدم امنیت و بی اعتمادی،نادانی و بی عدالتی شروع می کنند و با برپایی جشن های عمومی ادامه می دهند.اما تک تک افراد هم می توانند با آگاهی و عمل بر احساس شادی خویش بیافزایند.گام نخست برای رسیدن به این هدف شناخت سرچشمه های شادی است.دکتر ریچارد لیارد در کتاب معروف و پژوهشی خود به نام شادی که در سال دو هزار و چهار منتشر کرده بر هفت عامل بزرگ زیر تأکید می کند:ارتباطات خانوادگی،وضع اقتصادی،شغل،اجتماع و دوستان،وضع سلامتی،آزادی شخصی و ارزش های شخصی.او می گوید که این عوامل به ترتیب اهمیت نوشته شده اند و نتیجه می گیرد که کیفیت روابط ما با دیگران بیش از همه چیز بر شادیمان اثر می گذارد.این نتیجه ای است که بسیاری از ما تجربه کرده ایم.او همچنین پژوهش های دیگری را به عنوان شاهد می آورد تا تأکید کند که ثروت تنها وقتی سبب شادی افراد می شود که آنها را از مرحله فقر درآورده و موجب آسانی امرار معاششان شود.اما پس از این مرحله افزایش ثروت در بالا بردن میزان شادی نقش چشمگیری ندارد.مطالعات اخیر (در سال دو هزار و شش) دکتر دانیل گیلبرت،روانشناس دانشگاه هاروارد نیز این موضوع را تأیید می کند.دکتر لیارد با آمار و ارقام نشان می دهد که اگر چه در پنجاه سال اخیر کشورهای غربی به خصوص آمریکا و انگلیس داراتر و ملت های آنها از خوراک و لباس بیشتر،خانه و ماشین بزرگتر،و امکانات و بهداشت بهتر برخوردار شده اند،اما بر شادی آنها افزوده نشده است.جالب است که در مطالعه مستقل دیگری که در سال دو هزارو سه صورت گرفته ملت نیجریه را شادترین مردم در میان شصت و پنج کشور یافته اند.تحقیقات متعددی نشان می دهند که مردم شصت ساله تا شصت و پنج ساله شادتر از جوانان بیست تا سی ساله هستند و افراد ازدواج کرده شادتر از مجردها هستند.دانستن این نکته ضروری است که پژوهش های گوناگون روانشناسی و زیست شناسی حدود پنجاه درصد از شادی افراد را به ژن های آنها نسبت می دهند.تحقیقات دیوید لی کن پژوهشگر دانشگاه مینوسوتا بر روی دوقلوهایی که در محل های مختلف و دور از هم زندگی می کرده اند،یکی از این پژوهش هاست.با این حال تربیت،شرایط محیط،تصمیم،نگرش و اراده شخصی بر پنجاه درصد دیگر و حتی ژن های به ارث برده شده،اثر گذاشته و در ایجاد و افزایش احساس شادی انسان نقش مهمی ایفا می کند.نصایح خردمندان جامعه ما و نوشته ها و گفته های تجربی بسیاری،حاکی از آن است که همه می توانند با توجه کردن و عمل نمودن به هر یک از موارد زیر شادی خود را افزایش دهند:
ـ سالم ماندن و از سلامتی خو مواظبت کردن.ء
ـ امنیت داشتن در خانه،محل زندگی،محل کار و جامعه.ء
ـ معنی دار کردن زندگی با داشتن آرزو و دنبال کردن هدفی ارزشمند و دست یافتنی.ء
ـ سرگرم بودن به شغلی که نه تنها با آن امرار معاش کنند بلکه از انجامش نیز لذت برند.ء
ـ توجه محبت آمیز به دیگران داشتن و مورد توجه و علاقه آنها قرار گرفتن.ء
ـ مفید واقع شدن و کمک به دیگران،بودا می گوید:شادی وقتی می آید که شما با کلمات و کارهایتان برای خود و دیگران مفید واقع شوید.ء
ـ داشتن تفکر و نگرش مثبت.ء
ـ پذیرش خویش و به خود اعتماد داشتن.ارتباط سازنده داشتن و وقت گذراندن با افراد خانواده،و دوستان.ء
ـ بر شمردن نعمت های خود و سپاسگزار بودن.ء
ـ استفاده کردن و لذت بردن از موجودی خویش.ء
ـ مقایسه نکردن خود و دارایی های خویش با دیگران.ء
ـ آرام ماندن در رویارویی با غیرمنتظره ها.ء
ـ عملی کردن هدف و خواسته های معقول خود.ء
ـ تعادل داشتن در کار،تفریح و...ء
ـ اعتماد داشتن و احترام گذاشتن به مردم.ء
ـ شوخ بودن و به زندگی خندیدن.ء
ـ بخشیدن خود و دیگران.ء
ـ اعتقاد داشتن.ء
ـ آزادی داشتن.ء
ــ با جرأت بودن.ء
ـ کار گروهی کردن.ء
هرکس با توجه به ارزش های شخصی خویش می تواند موارد یاد شده را به ترتیب اهمیت نوشته و عوامل شادی بخش ویژه خود را به آنها بیفزاید و به کار گیرد.برای بسیاری از افراد دنبال کردن یک کار هنری می تواند شادی پیوسته ای ایجاد کند.برخلاف بعضی از چیزها که یکباره به دست می آیند و پس از مدتی وجودشان عادی شده و از شادی بخشی آنها کاسته می گردد،کار هنری شادی پایداری را سبب می شود.زیرا مهارت در هنر به تدریج به دست می آید و هنرجو با دستیابی به هر سطح مهارتی برتر،شادی تازه ای به خود هدیه می دهد.با گزینش و اراده می توان از چیزهای ساده تر نیز شادمان شد.شنیده ایم که داراترین مردم کسانی هستند که چشمه های شادی ارزان دارند.بسیارند افرادی که از گفتگو با عزیزان،بازی و خنده کودکان،و پیاده روی با دوستان لذت می برند.فراوانند آنها که از تماشای پدیده های طبیعی چون درخشش خورشید،گل و سبزه،برف و باران،کوه و دشت،آب و آبشار و ماه و مهتاب به وجد آمده و آنها را سرچشمه های شادی خود قرار می دهند.زیبا و طبیعی است که ما هم در هر مکان و زمان،سببی برای شادی پیدا کنیم.زیبنده و سازنده است که همیشه به یاد آوریم که مردم دیگر نیز چون ما خواهان شادی اند،امید بخش و برانگیزنده است که می دانیم و می توانیم با یک نگاه،سخن،یا کردار محبت آمیز بر شادی آنها بیفزاییم.هنگامی که به دیگران مهربانی می کنیم،به زندگی آنها نور و صفا می دهیم و آگاهیم که بخشندگان نور،خود در تاریکی نمی مانند.