0

زندگی با امام

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام
سه شنبه 28 دی 1389  9:07 AM

رساله امام خميني (ره)

در آن ايام من به اتفاق آقاي مرحوم رباني املشي،‌ خدا رحمتش كند، يك روز عصري رفتيم خانه امام. مرحوم آقا رباني به امام گفت: « آقا، امروز اسلام به شما احتياج دارد، شما بايد رساله بدهيد.»، امام در جواب آقاي رباني گفت:«من كي هستم كه اسلام به من احتياج داشته باشد؟»
امام هيچ‌گاه حاضر نشد رساله بدهد. بعد از فوت آيت‌الله بروجردي هم دستور داد از طرف خودش مجلس فاتحه‌اي برگزار نكنند. اهل فن مي‌دانند كه مقدمات مرجعيت همين چيزهاست. خودش را در معرض قرار بدهد. فاتحه بگيرد، رساله توزيع كند.
ما يك عده جمع شديم كه رساله امام را از توي حواشي «عروه الوثقي» و «وسيله النجاه» جمع كرديم. 50 نفر با هم بوديم. من بودم با امام جمعه قبلي محلات مرحوم آقاي سيد طه مقدسي و آقاي سروش محلاتي. سه نفري ما حاشيه عروه را چاپ كرديم. در چاپخانه اي كه متعلق بود به آقاي عقدايي. حدود 2500 تومان بدهكار شديم. ما با هم 300 تومان گذاشتيم و رساله امام را چاپ كرديم.
وقتي 2500 تومان بدهكار شديم رفتيم پيش داماد امام مرحوم اقاي اشراقي. گفتيم به امام بگوييد ما حاشيه عروه را چاپ كرده ايم و 2500 تومان بدهكار شديم. ايشان رفت پيغام ما را به امام داد و امام جواب داد:«هركس رساله‌ي مرا چاپ كرده خودش هم پولش را بدهد. مگر من گفتم كه رساله را چاپ كنند».
امام يك شاهي بابت اين كار ما نداد. امام يكي ديگر از روحياتشان اين بود كه يك رساله‌ي مجاني به كسي نمي‌داد. ايشان مي‌فرمود:«هركس مقلد من است، بايد برود براي خودش رساله بخرد. پول سهم امام را نمي دهم، رساله چاپ شود و بعد مجاني به مردم بدهم». و اگر كسي از امام تعريف زياد مي‌كرد، خيلي ناراحت مي‌شد».


منبع: پايگاه اطلاع رساني بازتاب  

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها